سایت تابع قوانین جاری کشور می باشد و در صورت درخواست مطلبی حذف خواهد شد سایت تابع قوانین جاری کشور می باشد و در صورت درخواست مطلبی حذف خواهد شد
مجله سینمایی

فیلم Fantastic Beasts: The Crimes Of Grindelwald یک ناامیدی بزرگ برای جهان جادو

فیلم Fantastic Beasts: The Crimes Of Grindelwald که با نقد های بسیار تندی روبرو شده بود اولین فیلم واقعا بد جهان سحر و جادوست، هر چند جمعیت هاردکور پاتر در سطح مناسبی از فیلم لذت خواهند برد، اما بدون شک تماشاچیان نمی توانند چشمان خود را رو به نقاط ضعف فیلم ببندند. جنایات گریندلوالد راهی را رفته است که سری جدید جنگ ستارگان نیز به ورطه آن افتاده است، یعنی اشتباهات تکان دهنده دنباله سازی و هم چنین کارگردان خوبی مثل David Yates نیز اثر کارش در فیلم بسیار خنثی و ناچیز به نظر می رسد. چه چیزی از همه بدتر است؟ بدترین نکته این است که هنوز سه قسمت دیگر برای جانوران شگفت انگیز در نظر گرفته شده است و J.K. Rowling چشم انداز مناسبی را برای این فرنچایز در پیش روی می بیند.

 

جناب گریندلواد یک آنتاگونیست شرور ساده و راکد است

در پایان فیلم اول ناگهان کولین فارل به جانی دپ تبدیل شد و عنوان گریندلوالد را دریافت کرد و در همان فیلم چیزهای شگفت انگیزی پیرامون این شرور شنیده می شد. عملکرد جانی دپ نه سرگرم کننده به معنای واقعی است و نه شروری است که انتظارات بالایی را برآورده کند. او بیشتر وقت خود را در جلوی دوربین به صورت یکنواخت و خسته کننده به سخن گفتن پوچ می گذراند و تا نیمه سوم فیلم هیچ عملی قابل ذکر و پر اهمیتی را تجربه نمی کند. شخصیتی که توسط رولینگ نوشته شده به نحوی بنیادین بی اهمیت است، انگیزه های فراموش نشدنی او که به احتمال زیاد شما را امیدوار می کند در نهایت به نتیجه دلخواهی نمی رسد که از آن انتظار داشتیم. تحمل جانی دپی این گونه در سه فیلم دیگر واقعا سخت است و باید دید چه فکری برای ادامه این شخصیت در آینده توسط سازندگان صورت می پذیرد.

 

دنباله ای کلی، تنبل و بدون نتیجه

وقتی رولینگ تصمیم گرفته است داستانی عریض و طویل را فیلم کند و به پنج قسمت نیز تقسیمش کند، باید لحظاتی جهت معرفی و آشنایی با خیلی از چیز ها و اتفاقات مهم نیز در بین آن ها به وجود بیاورد و همه این ها یک جا در این دنباله جمع شده اند. از همان ابتدای فیلم به شکلی شلوغ و وراج با سلسله حوادثی گنگ و ضخیم روبرو می شویم که تعدادی از رویداد ها واقعا نامفهوم است، مگر پلی باشد برای قسمت های آینده. خیلی از شخصیت های فیلم اول به شکلی بد رها شده اند و یا این که اطلاعاتی فوری در مورد آن ها گفته می شود که پردازش آن ها سخت است. این فیلم بدون این که اتفاقی خاصی درونش به وجود بیاید و یا واقعیت زیادی را تحقق به بخشد به سادگی پایان می پذیرد. دقیقا این اتفاق چیزی است که همه از روز اول اعلام تولید این فرنچایز در موردش ترس داشتند.

 

لحن تیره فیلم خیلی زیادی تند است

لحن این فیلم حتی از تیره ترین قسمت های هری پاتر نیز سیاه تر و جدی تر به نظر می رسد با این که لحظات فان و غافلگیرانه در کنار هم وجود دارد، ولی اغلب اوقات جنایات گریندلوالد واقعا تاریک و خشن است. از همان ابتدای فیلم بر روی شخصیتی که مرتکب تجاوز به عنف شده است تمرکز می شود و همچنین برخی از مرگ و میر ها واقعا خشن هستند و این اتفاقات ارزش فیلمی فانتزی را به نوعی خراب می کند. فیلم های هری پاتر هم از تیرگی در لحن برخوردار بودند، اما در کنار آن لحظات سرگرم کننده و شیرین نیز درشت احساس می شد.

 

نیوت اسکمندر حکم یک مسافر را در فیلم خود دارد

با این که نیوت اسکمندر باید پروتاگونیست فیلم خود باشد، اما در این فیلم سرد او حکم یک مسافر را دارد. نیوت مقدار زیادی از فیلم جلوی دوربین دیده نمی شود و یا اگر هم باشد در پس زمینه به یک قطعه پر کننده و آویزان تبدیل شده است. فیلم از جذابیت ادی ردماین به شکلی درست استفاده نمی کند و او تنها از جایی به جایی دیگر فرستاده می شود و این برای سازندگان واقعا شرم آور است. دلیل اصلی این قصور تعدد کاراکتر های غیر ضروری است. این مسیر توسط رولینگ طراحی شده و قهرمانش را یک موجود پس زمینه ای خلق کرده که بیننده را ناراحت می کند. فراوانی دیالوگ های توضیحی در این فیلم خجالت آور است، که از یک نویسنده مشهور دنیا مانند رولینگ انتطار نمی رود. رولینگ عملا با خلق شخصیت های بی شمار به معنای واقعی فیلم را خراب کرده است.

جود لاو یک دامبلدور قابل قبول است

همانطور که پیشتر به نظر می رسید و انتظار می رفت، جود لاو هر صحنه ای را که به عنوان آلبوس دامبلدور جوان بازی می کند، قابل قبول است. او موفق به حفظ جذابیت نسخه قدیمی تر هری پاتر با بازی مایکل گامبون می شود، بدون این که کپی کاری انجام دهد. دامبلدور جود لاو چیزی شبیه به شخصیت های آثار noir است. حضور او بسیار کوتاه است ولی همین میزان هم عالی است. یکی از نکات خوبی که حداقل به آن اشاره می شود گذشته دامبلدور با گریندلوالد است. امیدوارم او بعدا نقش مهمی را ایفا کند.

طراحی صحنه جذاب

با وجود تمام نقص های فیلم، مطمئنا طراحی صحنه یکی از بهترین هاست، مخصوصا به دلیل طراحی دقیق تولید پاریس در اواخر ۱۹۲۰ که به صورت یکپارچه عالی است. هرچند فیلمبرداری این صحنه ها چندان جالب نیست ولی فرم تولید پاریس مانند نیویورک در فیلم اول سرزنده و پویاست. در خیلی از سکانس ها این طراحی به کیفیت کمک کرده است و این نشان دهند تاثیر صنعت در این امور مهم است. و ناامید کننده است فیلم در این شاخه کاندید اسکار نشد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا