سایت تابع قوانین جاری کشور می باشد و در صورت درخواست مطلبی حذف خواهد شد سایت تابع قوانین جاری کشور می باشد و در صورت درخواست مطلبی حذف خواهد شد
مجله سینمایینقد و بررسی فیلم

نقد و بررسی فیلم والرین و شهر هزار سیاره ( Valerian and the City of a Thousand Planets )

 

2016-05-8-57233205

« والرین و شهر هزار سیاره » نام کتاب مصوری فرانسوی است که نیم قرن پیش در فرانسه منتشر شد و به نظر می رسد که کمتر کسی هم در کشورمان است که نامی از آن شنیده باشد. در میان انبوه داستانهای مصور آمریکایی در سالهای گذشته ، داستان « والرین و شهر هزار سیاره » فرانسوی هرگز مجالی برای خودنمایی نیافت جز آنکه لوک بسون در دوران کودکی آن را مطالعه کرد و به ذهن سپرد بود تا روزی بتواند اثری پرخرج درباره آن بسازد. اثری که لقب پرهزینه ترین فیلم تاریخ سینمای اروپا را با بودجه نزدیک به 200 میلیون دلار به خود اختصاص داده و کماکان علامت سوال های فراوانی در ذهن تحلیل گران سینما بر جای گذاشته که این فیلم چطور توانسته با وضعیتی مستقل، چنین بودجه ای را کسب نماید!

داستان فیلم در آینده رخ می دهد و درباره ماموری فضایی به نام والرین ( دین دی هان ) است که به همراه همکارش لورلین ( کارا دلوین ) ماموریت دارند تا از منطقه ای در فضا در مقابل تهدید خارجی محافظت نمایند. والرین البته عاشق لورلین است و قصد دارد تا به او پیشنهاد ازدواج بدهد اما لورین چندان در این مورد مطمئن نیست! در این میان آنها متوجه تهدید بزرگی می شوند که امنیت منطقه فضایی شان را تهدید می کنند و والرین متوجه می شود این اتفاقات ارتباط با رویایی دارد که اخیراً در خواب آن را مشاهده کرده بود و…

phoca_thumb_l_10 (1)

بسون برای ساخت فیلم « والرین و شهر هزار سیاره » منابع الهام فراوانی داشته که می توان ردپای آن را در فیلم جستجو نمود. وی اخیراً در یک مصاحبه عنوان کرده که الهام بخش اصلی او برای ساخت این فیلم « آواتار » جیمز کامرون بوده و باید گفت که تا حد زیادی صحبت او صحیح است چراکه بخش بزرگی از فیلم وام گرفته شده از « آواتار » است و مخصوصاً در بخش جلوه های بصری و نحوه کارگردانی ، به نظر می رسد که بسون تحت تاثیر فیلم مذکور بوده است.

«والرین و شهر هزار سیاره » از روند وسترن – فضایی کلاسیک در سینما پیروی می کند و داستان قهرمانی را روایت می کند که به جنگ ناپلیدی ها می رود و بر طبق قوانین ژانر، یک خانم را در هم در کنار خودش دارد تا شرایط ارتباط عاطفی و شوخی های فیلم مهیا باشد! « والرین و شهر هزار سیاره » از روندی پیروی می کند که اتفاقاً خود بسون در سالهای گذشته آن را با « عنصر پنجم » به سینمای جهان معرفی و بروس ویلیس راننده تاکسی را در فضای آینده که موجودات عجیب و غریب در آن کم نبودند، به قهرمانِ داستان مبدل کرد و فیلم را به یک عنوان موفق در کارنامه بسون تبدیل نمود.

phoca_thumb_l_3 (1)

اما علی رغم روند نسبتاً مشابهی که بسون برای روایت داستانش در نظر گرفته، ایراداتی نیز به کار وارد است که از جمله آن عدم وجود خلاقیت در روایت می باشد بطوریکه هر بخش از داستان الهام گرفته شده از یک اثر ( بیشتر از « آواتار » ) می باشد و نمونه های فراوان آن را در سالهای گذشته در آثار بسیاری شاهد بوده ایم که در این میان می توان از آثار ضعیف و عجیب و غریبی از جمله « صعود ژوپیتر » نیز نام برد که در بخش فضاسازی شباهت هایی میان آن اثر و « والرین… » به چشم می خورد. به همین جهت ریخت و پاش های بسون برای ساخت یک بلاک باستر بیشتر از اینکه منحصر به فرد باشد و دنیای کاملاً جدید را در اختیار مخاطب قرار دهد، تشکیل شده از مجموعه ایده هایی است که متعلق به دیگران بوده و بکر نیست.

در این میان باید به قهرمانان داستان نیز اشاره کرد که فاقد کاریزمای لازم برای قرارگیری در چنین جایگاهی هستند. دی هان در سالهای اخیر ثابت کرده که بازیگر قابل اطمینانی است و می توان روی او برای حضور در پروژه های بزرگ حساب کرد اما او در نقش یک قهرمان کلاسیک چندان قابل پذیرش نیست و رابطه اش با لورین هم لوس تر از آن است که به تصویر بنشیند! کارا دلوین هم که خیلی زود توانست پله های ترقی را طی نماید و حالا در یک اثر بلاک باستری نقش اصلی زن را برعهده بگیرد، شیمی مناسبی با دی هان تشکیل نداده، علی رغم اینکه بهرحال دلوین شرارت ذاتی اش را در اثر حفظ کرده و به نظر می رسد که می تواند طرفداران خودش را داشته باشد!

phoca_thumb_l_1 (1)

با اینحال فیلم نکات مثبتی هم دارد که از جمله آن می شود به نگاه طنازانه نصفه و نیمه فیلم اشاره کرد که بهرحال باعث می شود اثر خیلی جدی گرفته نشود و از گزند مقایسه های احتمالی با آثار مطرح در امان باشد. ضرباهنگ فیلم نیز مناسب می باشد و به لطف لوکیشن های متفاوت فیلم که هر لحظه تغییر می کنند و مخاطب می تواند با تغییر لوکیشن ها، موجودات متفاوت با مکانیزم ها و آناتومی های متفاوت را مشاهده نماید، لحظات خسته کننده ای انتظار مخاطب را نمی کشد. جلوه های ویژه فیلم هم با اینکه عالی نیست و کیفیت CGI هم چنگی به دل نمی زند، اما روی هم رفته به دلیل طراحی هنری که صورت گرفته قابل قبول است.

جدیدترین ساخته لوک بسون سرگرم کننده است و می تواند در نهایت مخاطبش را راضی کند اما شایسته بودجه 200 میلیون دلاری که صرفش شده نیست و مغلطه ای است از آثار برجسته تاریخ سینما در ژانر مشابه که حتی یک دختر ” باندی ” هم در خود دارد! « والرین شهر هزار سیاره » نمی تواند انتظارات بالا رفته مخاطب از آثار بلاک باستری را برآورده نماید و در بخش فیلمنامه و اجرا در بهترین حالت به یک اثر متوسط مبدل می گردد. اما نمی توان انکار کرد که بهرحال، تماشای جدیدترین اثر لوک بسون سرگرم کننده هست و وجود چنین فاکتور ارزشمندی می تواند تماشای اثر را به تجربه ای خوشایند مبدل نماید.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا