مرد میانسال که برای شکایت از دختر و دامادش مردد بود، در حالی که عنوان می کرد اگر از این ماجرا چشم پوشی کنم، در حق کودکی بی گناه خیانت کرده ام و اگر از فرزندم شکایت کنم…
این روزنامه نوشته است:
مرد میانسال که برای شکایت از دختر و دامادش مردد بود، در حالی که عنوان می کرد اگر از این ماجرا چشم پوشی کنم، در حق کودکی بی گناه خیانت کرده ام و اگر از فرزندم شکایت کنم، شاید یک زندگی متلاشی شود، به کارشناس اجتماعی کلانتری طبرسی جنوبی مشهد گفت: امروز عذاب وجدان و دیدن صحنه ای تلخ مرا به کلانتری کشانده است تا مرا برای رهایی از این مشکل، راهنمایی کنید. مرد میانسال ادامه داد: حدود 4سال قبل دخترم با جوانی بسیار مودب، مهربان و با اخلاق ازدواج کرد. آن ها در حالی صاحب پسری زیبا و دوست داشتنی شدند که زندگی عاشقانه و توأم با آرامش را تجربه می کردند. من هم از این که دامادی زحمتکش و با کمالات دارم، بسیار خوشحال بودم. هر بار که نوه کوچکم را در آغوش می گرفتم و چهره زیبایش را می بوسیدم، گویی همه سعادت و خوشبختی های دنیوی از آن من بود. دختر و دامادم انسان های صالحی هستند که هیچ کدام از آن ها به دنبال کارهای خلاف نرفتند، به طوری که دامادم حتی از مصرف سیگار و یا قلیان هم متنفر است. اما از مدتی قبل متوجه شدم که او و دخترم مدام به نیشابور سفر می کنند. با آن که هیچ وقت به این موضوع مشکوک نشده بودم اما فهمیدم که او خودرویش را فروخته و از بستگان دورمان مبالغ زیادی قرض کرده، این ماجرا در حالی ذهن مرا آشفته کرده بود که می دانستم او نیاز مالی نداشت و هزینه های زندگی اش را به راحتی تأمین می کرد.
اما روزی صحنه ای دیدم که موهای بدنم سیخ شد و اضطراب عجیبی سراپای وجودم را فرا گرفت. آن روز دخترم در حال تعویض شلوار نوه 2ساله ام بود که سوختگی وحشتناکی را روی ران پایش دیدم و از دخترم درباره این زخم سوال کردم. او پاسخ داد فرزندش زغال آتشینی روی پایش انداخته است. خیلی سعی کردم ادعای دخترم را بپذیرم اما آن چه می دیدم باورکردنی نبود و هیچ انسانی نمی توانست به راحتی آن را قبول کند. این بود که به آرامی نوه ام را به منزل خودم در طبقه پایین ساختمان بردم. وقتی لباس هایش را کنار زدم، سوختگی و داغ شدگی های عجیب دیگری را در نقاط مختلف بدنش دیدم و نوه ام را به پزشکی قانونی بردم. آن ها تشخیص دادند که این زخم ها به صورت عمدی ایجاد شده است. وقتی موضوع را به طور جدی پیگیری کردم، فهمیدم دخترم و همسرش کودک دوساله را به خاطر رفتارهای کودکانه و گریه های زیادش نزد رمالی در نیشابور برده اند. آن رمال پس از گرفتن پول های هنگفتی عنوان کرده است که اجنه به بدن کودک نفوذ کرده اند و برای این که جن ها از جسم او خارج شوند، باید برخی از نقاط بدنش را داغ کنند تا با جیغ های کودک، اجنه نیز از بدنش بیرون بیایند. آن ها هم به حرف رمال اعتماد کرده اند و نوه ام را با میله آهنی داغ کرده اند.