نقد و بررسی فیلم The Kid Who Would Be King: نسخه ای جالب و متفاوت از داستان شاه آرتور
هوشمندانه ترین نکته درباره ی فیلم جدید جو کورنیش (Joe Cornish) یعنی The Kid Who Would Be King (پسری که پادشاه خواهد شد) این است که برخلاف دیگران که سعی می کردند بازسازی مستقیم و ساده ای از داستان معروف شاه آرتور افسانه ای و شوالیه هایش داشته باشند، فیلم کورنیش این داستان را تغییر می دهد، و آن را به شکلی مدرن و امروزی درمی آورد. او در حین انجام این کار، داستانی عمیق، بامزه و جذاب ساخته که هم مخصوص بچه هاست و هم مخصوص بزرگترها. The Kid Who Would Be King به جای تکیه بر این داستان که یک فرد «منتخب» به دلیل تولدش یا جایگاهش شخص خاصی است، مخاطبان جوان خود را ترغیب می کند داستان جوانمردی شاه آرتور را یاد بگیرند تا خودشان بتوانند به رهبران و قهرمانان دنیای امروزی تبدیل شوند.
الکس الیوت (با بازی لوئیس سرکیس (Louis Serkis)) یک پسربچه ی ۱۲ ساله است که با وجود ناتوانی در مبارزه، با قلدرهای مدرسه یعنی لنس (با بازی تام تیلور (Tom Taylor)) و کی (با بازی ریحانا دوریس (Rhianna Dorris)) درمی افتد تا از دوستش بدرز (با بازی دین چامو (Dean Chaumoo)) محافظت کند. الکس حین تعقیب شدن توسط لنس و کی برای تلافی کارش که باعث توقیف آن ها در مدرسه شده، وارد یک ساختمان نیمه کاره می شود که در آن جا یک شمشیر را از سنگ بیرون می آورد. این باعث می شود مرلین (با بازی انگوس ایمری (Angus Imrie)) ظاهر شود که به الکس و بدرز می گوید لشکری از سربازان مرده به رهبری مورگانا جادوگر شیطانی (با بازی ربکا فرگوسن (Rebecca Ferguson)) تهدید کرده دنیا را غارت کند مگر اینکه الکس تیم خودش از شوالیه ها را دور هم جمع کند و مورگانا را شکست دهد. الکس با وجود کم سن و سال بودن و بی تجربگی، باید به یک رهبر تبدیل شود و دشمانش را به متحدانش تبدیل کند تا بتواند از تسلط نیروهای شیطانی بر زمین جلوگیری کند.
کورنیش همانطور که در سال ۲۰۱۱ و با فیلم کلاسیک Attack the Block (حمله به بلاک) نشان داد، مهارت خوبی در ترکیب داستان های واقعی و خیالی با شخصیت های اصلی بدبخت را دارد. اما کورنیش داستان شاه آرتور را از زاویه ی جدیدی بررسی می کند و معتقد است این داستان درباره ی الکس نیست، که توسط یک مادر مجرد بزرگ شده و حتی پدر خودش را نمی شناسد، بلکه درباره ی رفتار الکس و از خود گذشتگی، شرافت، صداقت او و نشان دادن ویژگی هایی است که باعث شد آرتور به یک قهرمان تبدیل شود. The Kid Who Would Be King به جای اینکه بگوید الکس خوب است چون نواده ی شاه آرتور است، نشان می دهد افسانه ی آرتوری خوب است، آن هم به دلیل روشی که الکس آن را ارائه می کند که باعث می شود با شخصیت اصلی جذابتری روبرو باشیم.
ما قبلا نسخه های تکراری زیادی درباره ی اقتباس از افسانه های بریتانیایی قدیمی مثل شاه آرتور و رابین هود دیده ایم که همیشه می خواسته اند آن ها را مثل انسان های عادی نشان دهند، اما کورنیش تصور عمیق تری دارد و از افسانه ی آرتور، مخصوصا در تبدیل دشمنانش به متحدانش، به عنوان نمادی برای دنیای از هم گسسته ی امروزی استفاده می کند. شاید فکر کنید این قضیه فقط در مورد سیاست های بریتانیا صدق می کند، اما امروزه در همه ی کشورها، مقامات از روش تقسیم و غلبه برای رسیدن به اهداف خود بهره می برند. شاید این محتوا برای فیلمی که مخاطب اصلی آن بچه ها هستند سنگین باشد، اما کورنیش به این قضیه اعتقاد دارد که مخاطبان جوانش قرار است در آینده به رهبران و قهرمانان دنیا تبدیل شوند، پس او از بیان این درس های عمیق ترسی ندارد.
خوشبختانه این فیلم به دلیل لحن بامزه و شادش هرگز حالت نصیحتی به خود نمی گیرد. ایمری هنرنمایی فوق العاده ای در نقش مرلین جوان دارد، مخصوصا با آن قد بلند و رفتار عجیبش به عنوان مردی که از گذشته به آینده آمده است. اما فیلم متعلق به چهار بازیگر جوان اصلی خودش است که قلب و روح فیلم را تشکیل می دهند. The Kid Who Would Be King هرگز طلسم جذابیتش را از دست نمی دهد، و مخاطب در تمام طول فیلم با شخصیت ها همذات پنداری می کند.
لحظات کوتاهی وجود دارند که فیلم در آن ها لنگ می زند و یک نقطه اوج قلابی که باعث می شود فیلم برای رسیدن به پایان مناسبش کمی عقب بیافتد، اما این نکات در یکی از بهترین فیلم های ماجراجویانه ی نوجوانانه ی امروزی زیاد مهم نیستند. این ژانر تا حدودی نادیده گرفته می شود، چون بیشتر بچه ها به سمت فیلم های ابرقهرمانی PG-13 کشیده می شوند، اما خیلی خوب است که هنوز هم فیلمی مثل The Kid Who Would Be King وجود دارد که هم مناسب بچه هاست و هم کاملا آن ها را سرگرم می کند.