نقد و بررسی مردان سیاه پوش : بین المللی ( Men in Black: International )
دو قسمت ابتدایی « مردان سیاه پوش » با بازی ویل اسمیت و تامی لی جونز یکی از جذاب ترین آثار فانتزی سینما محسوب می شد که ایده های جالبی را به دنیای فیلمهای تخیلی اضافه کرد. کمدی – اکشن بامزه با بهره گیری از عناصر فانتزی در سری فیلمهای « مردان سیاه پوش » بعدها در آثار مختلف سینمایی نیز الهام بخش شد. اما قسمت سوم در سال 2012 نتوانست موفقیت های دو قسمت اول را تکرار نماید و با اقبال کمتری از سوی علاقه مندان به سینما مواجه شد. حالا پس از گذشت 7 سال، یک اسپین آف ( فیلمی که داستانی فرعی از عنوان اصلی را دنبال می کند ) از عنوان « مردن سیاه پوش » به سینما آمده تا بلکه بتواند در وضعیتِ نه چندان جالبی که بلاک باسترهای تابستانی تا امروز رقم زده اند، به موفقیت دست یابد.
پس از اتفاقاتی که در قسمت سوم « مردان سیاه پوش » شاهد آن بودیم. حالا شعبه دیگری از سازمان « مردان سیاه پوش » در لندن راه اندازی شده است. دختر جوانی به نام مولی ( تسا تامپسون ) که از فرآیند پاک شدن حافظه توسط ماموران در سالهای دور در امان مانده بود، حالا مصمم است تا به سازمان MIB بپیوندد و این اتفاق نیز رخ می دهد. او پس از عضویت در سازمان MIB ، همکار مامور اچ ( کریس همسورث ) می شود که با تجربه تر و البته مغرورتر از ماموران دیگر می باشد. این دو طی یک ماموریت با اتفاقاتی مواجه می شوند که باعث می شود سفری را به سراسر دنیا آغاز نمایند و…
« مردان سیاه پوش : بین المللی » دچار همان آفتی شده که اغلب بلاک باسترهای امروز هالیوود به آن مبتلا هستند. اگر دو قسمت ابتدایی « مردان سیاه پوش » سرشار از ایده ها و لحظات بامزه بود که برای خلق آن به اندازه کافی زمان صرف شده بود، در اینجا همه چیز بی مغز و تهی از خلاقیت دنبال می شود. شخصیت پردازی ها در « مردان سیاه پوش » دچار مشکل اساسی است و این مسئله درباره شخصیت مامور اچ بیش از مامور ام به چشم می خورد. آنگونه که فیلم بیان می کند، شخصیت مامور اچ یکی از بهترین ماموران سازمان می باشد که توانسته اتفاقی مهم را رقم بزند اما در طول فیلم هیچ نشانی از نبوغ و هوش و ذکاوت این مامور مشاهده نمی کنیم و حتی در میانه داستان هوش او را به مراتب کمتر از هر انسان و موجود فضایی که در فیلم هست می یابیم! این موضوع زمانی دردناک تر می شود که بدانیم تماشاگران به راحتی در زمان اکران قسمت نخست « مردان سیاه پوش » با شخصیت مامور کی و مامور جی ارتباط برقرار کرده و اقدامات آنها را درک می کردند.
دیگر مشکل فیلمنامه را باید مرتبط به گذر زمان و تغییر شاخص های اجتماعی در دنیای غرب دانست. اگر در زمان اکران نخستین قسمت از « مردان سیاه پوش » در سال 1997 ، شخصیت ها به تبعیت از ظرفیت داستان ها خلق می شدند و اجباری بر سر جنسیت آنها نبود، حالا در سال 2019 این شاخص ها تغییر کرده و هالیوود نیز به تبعیت از جنبش زنانه قدرتمندی که در غرب به راه افتاده، آثار گذشته را با سر و شکلی زنانه بازسازی کرده و روانه سینما می کند. ساخت نسخه های زنانه « هشت یار اوشن » و « شکارچیان ارواح » تنها دو عنوان از این آثار بوده و حالا در « مردان سیاه پوش : بین المللی » نیز شخصیت زنی با رگه های فمینیستی در داستان گنجانده شده که کوچکترین ارتباطی به محتوای فیلم ندارد. در واقع فیلم بی آنکه نیازی برای بکارگیری چنین مواردی داشته باشد، از این شاخصه های اجتماعی استفاده کرده و نتیجه بر روی پرده سینما ناامید کننده است.
قصه اصلی داستان نیز وضعیت بهتری ندارد. داستان فیلم کشش لازم برای جلب نظر مخاطب را ندارد چراکه به حدی نحیف است که سازندگان برای جبران شرایط، در طول فیلم اثر را به نقاط مختلف دنیا می برند تا حواس مخاطب از ضعف فیلمنامه منحرف شده و شاهد لوکیشن های گوناگون باشد؛ اتفاقی که می توان نقطه آغازین آن در آثار پرخرج را از دوران پولسازی سری فیلمهای « سریع و خشمگین » دانست. شخصیت منفی داستان نیز بَدمنی عجیب و غریب است چراکه حتی نمی توانیم متوجه شویم آیا باید همراه او باشیم یا مقابل او! این موضوع به شخصیت پردازی خاکستری او ارتباطی ندارد بلکه به رویکرد و اقدامات او در طول فیلم باز می گردد که به حدی عجیب است که نمی دانیم اصلاً باید او را تهدیدی برای زمین و بشریت بدانیم یا اینکه خیر!
شاید در این بین تنها شیمی نصفه و نیمه ای که بین کریس همسورث و تسا تامپسون در فیلم شکل گرفته بتواند لحظات کسالت اور فیلم را جبران نماید. این دو که قبلاً در فیلم « ثور » نیز همبازی یکدیگر بوده اند، موفق شده اند شوخی های بی مزه فیلم را به نحوی به اجرا بگذارند که تماشاگر را پس نزند. هرچند که رابطه آنها هرگز عمقی به خود نمی بیند و اگر در مقام مقایسه با سری گذشته « مردان ایکس » برآییم، باید گفت که شیمی روابط شخصیت ها هم در گذر زمان دچار تغییر شده و به بی مزه ترین حالت ممکن سینمایی در روزگار فعلی رسیده است!
« مردان سیاه پوش : بین المللی » تمام نشانه های یک اثر شکست خورده را به همراه دارد. در روزهایی که بلاک باسترها یکی پس از دیگری با ضعف های عمده فیلمنامه به سینماها می آیند، قسمت جدید « مردان سیاه پوش » نیز با فرمول تکراری ” فیلمنامه رو ول کن، جلوه های ویژه چی داری؟! ” به سینما آمده و از مخاطبش انتظار دارد که تمام ضعف های مربوط به فیلمنامه و قصه را فراموش کند و زمان و هزینه اش را صرف تماشای چند تیراندازی و جلوه های ویژه نماید و در نهایت نیز راضی از سالن سینما خارج شود. شاید اگر عنوان فیلم تغییر می کرد می شد « مردان سیاه پوش : بین المللی » را یک اکشن ساده و فراموش شدنی بنامیم که به ارزش یکبار دیدنش می ارزد، اما زمانی که به گذشته نگاه می کنیم و سیر نزولی سینما از دوران ساخته شدن قسمت نخست این مجموعه تا به امروز را مرور می کنیم و نسخه اول « مردان سیاه پوش » را با اثر کنونی مقایسه می کنیم، به یک نتیجه ناامید کننده می رسیم!
منتقد : میثم کریمی / منبع : مووی مگ