شرق نوشت: «شبکه نمایش خانگی»؛ شواهد امر حاکی است که این سه کلمه هنوز تعریف مشخصی پیدا نکرده. شاید بیراه نباشد اگر «شهرزاد» را توفیقی برای شبکه نمایش خانگی محسوب کرد.
نمایش خانگی در ایران حرفه نوپایی است. از اولین آثاری که با هیجانزدگی زیاد و امیدواری فزاینده به کسبوکاری پررونق ارائه شد، مدت زیادی نمیگذرد. این هیجان اولیه با عرضه نخستین کارها از جانب مطرحترین چهرههای سینمایی و تلویزیونی و با آشکارشدن موانع و مصائب در پیشرو بهسرعت جای خود را بهنوعی سرخوردگی، هم نزد مخاطب و هم نزد تولیدکننده داد. مخاطب شاهد سریالهایی شد که نیمهکاره رها شدند و تولیدکننده که به دلیل پیشبینینکردن دستاندازهای بازار و بیتوجهی همگانی به قانون حق مؤلف متضرر شده بود، براساس پند کهن بازار که «جلوی ضرر را از هرجا بگیری منفعت است»، کار را متوقف کرد. تهیهکنندگان اولیه هیچ به تأثیر درازمدت و مخرب این عمل، یعنی سلب اعتماد مردم از این بازار نوپا توجه نکردند. باید مدتی میگذشت و سرمایهگذاران دیگری وارد عرصه میشدند و ریسک سرمایهگذاری در این بازار آشفته را به جان میخریدند و یکی، دو سریال پرفروش عرضه میکردند تا بار دیگر نمایش خانگی جانی بگیرد و کورسوی امیدی را در چشمانداز آینده نشانمان دهد.
با تولید و عرضه سریال «شاهگوش» به کارگردانی «داوود میرباقری» و استقبال مخاطبان، سرمایهگذاران آن تصمیم به تولید سریالی به کارگردانی «حسن فتحی» گرفتند. سریال فتحی اما تفاوت عمدهای با کارهای قبل از خود داشت. «شهرزاد» داستانی تاریخی دارد و در نتیجه هزینه تولید آن نسبت به کارهای دیگر بیشتر است. در نگاه اول تولید چنین اثری در فضای شکننده نمایش خانگی ریسک بالایی میطلبید. تهیهکننده کار این ریسک را پذیرفت و شهرزاد تولید شد و با توجه به قصه پرکشش و جذابش با استقبال گسترده مخاطب مواجه شد و بار دیگر نظر اهالی فیلمسازی را به پتانسیل اقتصادی شبکه نمایش خانگی جلب کرد. اما آیا این خوشبینی مبتنی بر واقعیت است؟ آیا تجربه شهرزاد تکرارشدنی است؟ آیا میتوان با ایجاد ضوابطی مشخص در زمینه عرضه و تولید، بازار امن و قابلاتکایی برای شبکه نمایش خانگی متصور شد؟ در سطور زیر نکاتی را دراینباره به اشتراک میگذارم و معتقدم حوزه نمایش خانگی ارزش آن را دارد که موضوع یک پژوهش جدی و همهجانبه قرار بگیرد.
١- ایران کشوری است که جمعیتی نزدیک به ٨٠ میلیون نفر در آن ساکن هستند. بهطورکلی به نظر میرسد مردم ایران در شرایط معمول به فیلم و سینما علاقه زیادی دارند و در صورت عرضه کارهای جذاب میتوان روی استقبال عمومی مردم حساب باز کرد. با یک حساب سرانگشتی میتوان به این نتیجه رسید که آثار متوسط در شبکه نمایش خانگی- در صورت توزیع مناسب و رعایت قانون حق مؤلف – میتواند دستکم دو میلیون تیراژ داشته باشد. به این بازار بالقوه داخلی میتوان مخاطبان مقیم خارج از کشور را نیز اضافه کرد که جمعیت قابلتوجهی را تشکیل میدهند و به دلیل شرایط ویژه زندگی در خارج از کشور و غم غربت و دلبستگی به گویش و فرهنگ سرزمین مادری، علاقهمند آثار نمایش خانگی هستند. با توجه به هزینه تولید سریال در ایران چنین ظرفیتی آرزو و ایدهآل هر تهیهکنندهای است. اما چرا این اتفاق نمیافتد؟
٢- در ایران قاچاق و کپی غیرقانونی فیلمها یک هنجار پذیرفتهشده است. اساسا از ابتدا عرضه فیلمهای خارجی به صورت «سیدی» و «دیویدی» توسط همین شرکتهای موجود ویدئورسانه و بدون رعایت قانون «کپیرایت» انجام شد. از آنجایی که اینگونه آثار به طور معمول امکان نمایش در ایران را نداشتند و از طرف دیگر رعایتنکردن حقوق مادی و معنوی استودیوهای متعلق به سرمایهداران غربی و عمدتا آمریکایی دغدغه کسی نبود و بار اخلاقی منفی نداشت، کپی و تکثیر آثار آنان نیز هیچگاه نکوهش نشد. در نتیجه بازار نمایش خانگی از ابتدا بر عادیسازی یک امر نابهنجار بنا شد. حالا که نوبت به عرضه تولیدات داخلی بر چنین فونداسیون معیوبی رسیده، متوجه میشویم که جاانداختن کراهت کپی غیرمجاز تا چه اندازه دشوار است. حالا که ضرورت رعایت حق مؤلف را برای رونق تولیدات داخلی احساس میکنیم، پی بردهایم که عوضکردن ذهنیت مخاطب نسبت به کپی غیرمجاز با گذاشتن چند پیام اخلاقی توسط هنرپیشهها یا کلیپی کوتاه در ابتدای فیلمها امکانپذیر نیست.
٣- تولیدکنندگان اولین سریالهای نمایش خانگی علت شکست آثار خود را شفافنبودن توزیعکنندگان ذکر کردهاند. در واقع آنان تلویحا بیان میکنند که توزیعکننده آمار دقیقی از میزان شمارگان اثر اعلام نمیکند؛ به زبان دیگر و روشنتر اینکه توزیعکنندگان با پنهانکردن شمار دقیق تیراژ، بخش قابلتوجهی از درآمد حاصله از فروش را بهتنهایی صاحب میشوند و به این ترتیب حقوق مادی تهیهکنندگان را به ناحق تصاحب میکنند. درباره این ادعا به دلیل شفافنبودن بازار با نفی و اثبات نمیتوان اظهارنظر کرد. اما با نگاهی به سازوکار کشورهای دیگر و همینطور تجربه سریالهای «شهرزاد» و «شاهگوش» میتوان ابعاد این موضوع را بیشتر روشن کرد. در کشورهای مطرح در زمینه نمایش خانگی، تولیدکننده و عرضهکننده اثر بهطور معمول یک کمپانی است. یعنی کمپانی تولیدکننده، شبکه توزیع وسیعی دارد که او را از سپردن بخش مهمی از تجارت فیلمسازی به دیگران بینیاز میکند. در تجربه موفق شاهگوش و شهرزاد نیز تولیدکنندگان خود کلیه مراحل مختلف تولید، تکثیر و توزیع اثر را انجام دادهاند. چنین کمپانیهایی با کارآفرینی در حوزههای مختلف تجارت نمایش خانگی درصد ریسک و ضرر خود را کاهش میدهند.
۴- طبیعی است که همه تهیهکنندگان چنین امکان مالی گستردهای در اختیار ندارند. پس راهحل چیست؟ در این مرحله توصیه ناگفته و نانوشته میتواند این باشد که شرکتهای ویدئورسانهای که امکانات تولید و تکثیر و توزیع را یکجا دارند، به فعالیت در این عرصه بپردازند و بقیه تهیهکنندگان بازار را به نفع آنان خالی کنند. اما پرواضح است که این نهتنها روشی عاقلانه نیست بلکه در درازمدت موجبات انحصار را فراهم میکند که جلوی خلاقیت و نوآوری را خواهد گرفت و به ازدستدادن بازار منتهی خواهد شد. راهحل پیشنهادی دیگر میتواند این باشد که وزارت ارشاد سازوکار تکنولوژیکی طراحی کند که براساس آن میزان دقیق تولید و توزیع و فروش اثر قابلدستکاری نباشد تا با اتکا بر آن تهیهکنندگان مستقل با آرامش خیال کار را بعد از آمادهشدن به دست تکثیر و توزیع کننده بسپارند. تا زمانی که درباره میزان دقیق فروش آثار تولیدی، جو بیاعتمادی و اختلاف نظر بین طرفین وجود داشته باشد نمیتوانیم شاهد آرامش در این حوزه باشیم که برای رونق اقتصادی نمایش خانگی ضرورت دارد.
۵- تبلیغات در فروش آثار نمایش خانگی نقش بسیار مهمی دارد. متأسفانه در ایران تولیدکنندگان از این امکان بهخوبی برخوردار نیستند. هنوز صداوسیما از پخش آگهی تبلیغاتی آثار نمایش خانگی سرباز میزند و مشخص نیست که با چه استدلالی این کار را میکند. برای تولید یک اثر در نمایش خانگی تمام مراحل مربوط به تطابق آن با ضوابط جاری تصویب و پخش کشور طی میشود. درحالیکه به نظر میرسد نهادهای مختلف مملکت باید در پذیرش ضوابط عمومی اتفاق نظر داشته باشند، سریالهای شبکه نمایش خانگی از امکان استفاده از تأثیرگذاری وسیع صداوسیما در جلب نظر مخاطب و ترغیب او به خرید آثار تولید داخلی محروم میمانند. به نظر میرسد این مشکل با رایزنی مدیران ارشد وزارت ارشاد و سازمان صداوسیما حلشدنی باشد. اگر این مانع برداشته شود، کمک زیادی به رونق بازار نمایش خانگی خواهد شد.
۶- مدتی است که صحبت از راهاندازی شبکه VOD برای نمایش آثار شبکه نمایش خانگی به صورت آنلاین میشود. ظاهرا موانع تکنیکی این کار رفع شده و امکانات تکنولوژیکی آن مهیا شده است. طبیعی است که برای راهاندازی حسابشده و مدبرانه این روش نیاز به کارشناسیهای دقیق و بیطرفانه است. شاید بتوان VOD را یکی از ارکان مهم و حیاتی آینده شبکه نمایش خانگی دانست. به همین اندازه نیز ضرورت دارد که در تدوین آییننامهها و ضوابط مربوط به آن دقت شود.
با توجه به نکات بالا که به طور خلاصه نگاشته شده است، در صورت رفع موانع میتوان آینده روشنی را برای شبکه نمایش خانگی متصور شد. باید این نکته را هم در نظر داشته باشیم که با پیشرفت تکنولوژی در سالهای آینده- که بسیار نزدیکتر از آن است که مینماید – مخاطب ایرانی امکان دسترسی بسیار وسیعی را به همه آثاری که در همهجای دنیا تولید میشود، خواهد داشت. به دلایل مختلف باید تلاش کنیم که ذائقه مخاطب از آثار خوب داخلی زده نشود. باید تلاش کنیم نسل جوان تصویر شخصیتهای ایرانی را در سریالها و فیلمهای ایرانی دوست داشته باشد و همچنان در شرایط برابر آثار تولید داخل را بپسندد و آن را بر آثار خارجی ترجیح دهد. در دنیایی که بهسرعت به سمت یکشکلشدن پیش میرود، باید تلاش کنیم شخصیت و رنگ و بوی ملی ایرانی را از دست ندهیم. شبکه نمایش خانگی میتواند در این هدف مهم فرهنگی دخیل باشد. پس همه کمک کنیم سر پا بماند و رونق بگیرد.