[ad_1]
ایثن هاک بازیگری است که هیچوقت نتوانسته است توجه جریان اصلی سینما را به خود جلب کند. او اولین کسی است که اقرار میکند که وقتی نوبت به فیلمهای موفق در گیشه میرسد، خودش آنقدرها خوب نیست؛ او حتی نسبت به این فیلمها موضع نسبتا تندی دارد. او فیلم «گرفتن جانها» (Taking Lives) را فیلمی افتضاح میخواند و در حالی که این فیلم مسلما یک شاهکار نیست، آنقدرها هم حال به همزن نیست و در نوع خودش خوب است. با این حال، وقتی صحبت از فیلمهای مستقل میشود، هاک ستاره و گزینهی نهایی شماست و همه کاری از دستش برمیآید. آخرین نقشآفرینی او در مینیسریال ۷ قسمتی «پرندهی ارباب خوب» (The Good Lord Bird) که خودش و مارک ریچارد خالق آن است و در نویسندگی این سریال هم نقش دارد، همه نوع جایزه و تحسین و احترام را برای او به ارمغان آورد، اما هاک دهههاست که در سینما میدرخشد و حیرتانگیز بوده است و نقشهای مهمی را بر عهده داشته است.
از فیلمهای ریچارد لینکلیتر گرفته تا فیلمهای ژانرهای دیگر، او موفقیت زیادی را به دست آورده است. او فیلمنامه و نمایشنامهنویس است، کارگردانی تئاتر و فیلم سینمایی را عهدهدار بوده است، بازیگری همهفنحریف است و یک نویسنده زبردست است و حتی در خوانندگی هم دستی بر آتش دارد. او یک هنرمند پرشور و نشاط است که پشتکار فراوانی دارد و به این دلیل است که همیشه مشتاق است تا فیلمهای خود را دنبال کند. کسی که او را اساسا دنبال نمیکند و طرفدار بازیهایش نیست، شاید نتواند به درستی بفهمد که او حقیقتا طی سالیان، کارنامهای پربار و قوی داشته است و از پس چه نقشهای متفاوتی برآمده است. در این فهرست با برخی از برترین نقشآفرینیهای او آشنا میشویم. شاید قدر این بازیگر را بیشتر بدانیم.
۱۵. واقعیت گزنده است (Reality Bites)
- محصول: ۱۹۹۴
- کارگردان: بن استیلر
- بازیگران: وینونا رایدر، ایثن هاک، بن استیلر و …
- امتیاز متاکریتیک: ۶۷ از ۱۰۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۶۴ از ۱۰۰
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶/۶ از ۱۰
اولین نقشآفرینی از هاک که توانست به معنای واقعی توجه همگان را جلب کند. او قبل از این فیلم، در «انجمن شاعران مرده» بازی کرده بود و حتی در «کاوشگران» (Explorers) محصول ۱۹۸۵ به کارگردانی جو دانته، اما هیچ کدام از این فیلمها او را به شناس شهر تبدیل نکرد. او نقشهای خوبی را در «فیلمهای نیمهشبی آرام» (A Midnight Clear) به کارگردانی کیث گوردون محصول ۱۹۹۲، فیلم «زنده» (Alive) به کارگردانی فرانک مارشال محصول ۱۹۹۳ و فیلم «سپیددندان» (White Fang) به کارگردانی رندل کلایسر محصول ۱۹۹۱ عهدهدار بوده است که همگی این فیلمها ارزش دیدهشدن دارند حتی اگر در این فهرست جایی نداشته باشند.
اما ناگهان فیلم «واقعیت گزنده است» عرضه میشود. هاک در کنار بازیگر نامآشنایی مثل وینونا رایدر حضور دارد و به مدد اوست که نام هاک نیز بزرگ میشود و سر زبانها میافتد. شاید اگر بخواهیم راستش را بگوییم، روند فیلمسازی بن استیلر غیر قابل پیشبینی است و این فیلم که دومین اثر او در مقام کارگردان محسوب میشود، ظاهرا برای مخاطبانش در آن زمان خیلی مهم بود حتی اگر برخی از اجزای داستان میتوانست منسوخ یا رابطهمند احساس شود. او به عنوان کارگردان، کار بزرگی را انجام میدهد تا روند فیلم سریع و پرانرژی باشد و هیچکس نمیتواند جادوی فیلم را نادیده بگیرد.
هاک نیز بخشی از مثلث عشقی فیلم است و وینونا رایدر باید یا او یا شخصیت بن اسیتلر را انتخاب کند. شخصیت هاک شاید برای همه جذاب نباشد، اما با ریش بزیاش، موهایش که به ندرت آنها را میشوید و نحوهی حرفزدنش، شخصیت معینی توسط هاک خلق شده است. این شخصیت همچنین ویترینی برای نمایش استعداد خوانندگی اوست. شخصیت هاک بیشتر به مانند یک فرد جستوجوگر و کمی فلسفی است که از عمد پرادعا و متظاهر جلوه میکند اما بازی او، تقریبا از هاک یک ستاره میسازد. او حساسیتهای مربوط به کمدی را داشت، کارش با دیالوگها خوب بود و شخصیتی ظریف و کاریزماتیک داشت. پس با کمک «واقعیت گزنده است» ایثن هاک فرصتهای بیشتر و بیشتری را به دست آورد.
۱۴. تقدیر (Predestination)
- محصول: ۲۰۱۴
- کارگردان: برادران اسپیریگ
- بازیگران: ایثن هاک، سارا اسنوک، نوا تیلور و …
- امتیاز متاکریتیک: ۶۹ از ۱۰۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۴ از ۱۰۰
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷/۵ از ۱۰
هاک قهرمان ژانرهای مختلف است. نخستین فیلم از سری فیلمهای پاکسازی (The Purge) محصول سال ۲۰۱۳ به کارگردانی جیمز دموناکو، فیلم بازگشت (Regression) محصول سال ۲۰۱۵ به کارگردانی آلخاندرو آمنابار که به تندی از آن انتقاد شد و مستحق چنین بیرحمی نبود یا بازسازی فیلم «حمله به کلانتری ۱۳» محصول سال ۲۰۰۵ به کارگردانی ژان فرانسوا ریشه که مورد توجه قرار نگرفت یا فیلم خونآشامی شکنندگان روز (Daybreakers) محصول سال ۲۰۰۹ به کارگردانی برادران اسپیریگ، همگی یک وجه مشترک دارند. نقشآفرینی گیرای هاک در بطن این فیلمها. هاک ستارهی بزرگی نیست، اما اسم شناختهشدهای است و حضور او به تریلرها، فیلمهای ترسناک یا علمی – تخیلی که چندان بزرگ و مهم نیستند، کمک میکند تا دیده شوند یا اقلا اسم این فیلمها به گوش افراد بیشتری بخورد.
«تقدیر» هم به نوعی توانست به هنگام عرضهاش، در اینترنت سر و صدایی بکند حتی اگر موفقیت بزرگی در باکسآفیس نصیب این فیلم نشد. این فیلم داستانی شگفتانگیز، پیچشهایی غافلگیرکننده و خط داستانی تاثیرگذاری داشت و برخی لحظات بامزه و خندهدار و خیلی چیزهای دیگر که شما میتوانید از یک فیلم علمی – تخیلی سرگرمکننده انتظار دارید. هاک در نقش یک مامور زمانی ظاهر میشود که فقط یک ماموریت دیگر تا قبل از بازنشستگیاش دارد که آن را به پایان برساند و به دههی ۱۹۷۰ برمیگردد و در نقش یک گارسون ظاهر میشود. اما در حقیقت او چه کسی است و میخواهد چه کار بکند؟ باید اعتراف کرد که سارا اسنوک نقش بهتری در فیلم دارد، اما هاک آنقدر این ژانر را خوب میفهمد که به شکل حیرتآوری در خدمت داستان و فضای فیلم است. او میداند که چگونه ابعاد شخصیت خود را فاش نکند، اما باز هم موفق میشود تا شخصیتش را سرگرمکننده و درگیرکننده از آب در بیاورد. «تقدیر» مثال خوبی از این است که هاک چگونه توانایی این را دارد که فیلمهای مختلف در ژانرهای جذاب و هیجانانگیز را انتخاب کند و چگونه به حساسیتهای هر یک از ژانرها به خوبی آگاه است.
۱۳. انجمن شاعران مرده (Dead Poets Society)
- محصول: ۱۹۸۹
- کارگردان: پیتر ویر
- بازیگران: رابین ویلیامز، رابرت شان لئونارد، ایثن هاک و …
- امتیاز متاکریتیک: ۷۹ از ۱۰۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۴ از ۱۰۰
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸/۱ از ۱۰
در حالی که «واقعیت گزنده» است، افقهای روشنتری را در آیندهی بازیگری هاک برای او گشود، در واقع او اولین نقش تاثیرگذار و مهم خود را در فیلم «انجمن شاعران مرده» گرفته بود. قبل از این هاک، حضور قابلقبولی در فیلم «کاوشگران» داشت اما این نقش چیز دیگری است. منظورم این است که او نخستین فردی است که از جایش پا میشود و میرود روی میز خودش میایستد و میگوید: « اوه، کاپیتان! کاپیتان من!» و چقدر این صحنه نمادین و بهیادماندنی است.
این فیلم کلاسیک یک معلم با رویهی نامتعارف را دنبال میکند که به تازگی در یک مدرسهی محافظهکار و سختگیر در شهر نیوانگلند در پاییز سال ۱۹۵۹ مشغول به کار شده است و دانشآموزانش را به سمت خودآگاهی و بصیرتیافتن نسبت به هویت خودشان راهنمایی میکند. نقشآفرینی هاک به عنوان یک دانشآموز خجالتی به اسم تاد که سعی میکند تا راهی را پیدا کند که خودی نشان بدهد، مورد تحسین قرار گرفت؛ برخی از منتقدان اجرای او را تکاندهنده برشمردند و در واقع این چنین نیز هست. هر جور که فکرش را بکنید، شما میتوانید بازیگر جوانی را در این فیلم ببینید که حرفهای زیادی برای گفتن در آینده خواهد داشت.
این نقش برای او همچنین تجربهای بود که زندگیاش را بنابر دلیل دیگری عوض کرد. کارکردن با بازیگر فقید رابین ویلیامز. «او طعم واقعی بازیگری را به من چشاند. وقتی کار خوب پیش میرود، تو ناپدید میشوی و در خدمت داستان بزرگتری هستی». هاک این چنین میگوید: «من صحنهای با رابین بازی کردم که او از من خواست تا زوزهی وحشیانهی خود را بر سر دنیا بکشم. این یک تجربهی شگفتانگیز بود به این دلیل که هر چه در آن صحنه عمیقتر میشوی، وقتی که روز کاری به پایان میرسد، من نمیتوانستم به یاد بیاورم که دقیقا چه اتفاقی افتاده بود.» در حالی که آنها دیگر هیچوقت فرصت همکاری با یکدیگر را نداشتند، این تجربه در قلب هاک بسیار عزیز است.
۱۲. آرزوهای بزرگ (Great Expectations)
- محصول: ۱۹۹۸
- کارگردان: آلفونسو کوارون
- بازیگران: ایثن هاک، گوئینت پالترو، هانک آزاریا و …
- امتیاز متاکریتیک: ۵۵ از ۱۰۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۳۷ از ۱۰۰
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶/۸ از ۱۰
«این قلبمه و شکسته». مهم نیست که دربارهی فیلم چه فکری میکنید. باید اعتراف کرد که هاک در این فیلم که اثری از آلفونسو کوارون، کارگردان صاحبنام مکزیکی است که اقتباسی مدرن از رمان نویسندهی شهیر انگلیسی یعنی چارلز دیکنز به همین نام است، فوقالعاده ظاهر شده است. در حالی که تصویربردار این فیلم، امانوئل لوبزکی میگوید: « من فکر میکنم که این فیلم یک اثر شکستخورده است» و اضافه میکند که کمترین میزان رضایت در میان فیلمهای ما را دارد. راستش را بخواهیم بگوییم، این فیلمی است که اندکی در هم و برهم است، اما اجزای و عناصر بسیاری دارد که شایستهی تقدیر است. برخی از صحنههای تصویربرداریشده در این فیلم، واقعا زیبا هستند. به خصوص نحوهی استفاده از رنگ. موسیقی متن تاثیرگذار و بازیهای عالی را که هاک هم شاملش میشود نیز به این اجزا اضافه کنید.
فیلمهای ژانر رمانتیک برای هاک غریبه نیستند اما «آرزوهای بزرگ» چیز دیگری است. این یک اقتباس از رمانی پرآوازه است و بر خلاف نقشش در «پیش از طلوع»، شخصیتی که او بازی میکند، تراژیک است. شیمی و رابطهی خاصی که بین او و گوئینت پالترو برقرار میشود، از سر اجبار نیست که یکی دیگر از نقاط قوت هاک را به ما نشان میدهد. او میداند که در مقابل هر بازیگر زن چگونه بازی کند. شما میتوانید این فیلم و فیلم «طرح مگی» محصول سال ۲۰۱۵ به کارگردانی ربکا میلر که در آن فیلم گرتا گرویگ در مقابل هاک بود، آثاری متفاوت با لحن و شخصیتها و بازیگران زن متفاوت به شمار بیاورید، اما هاک در پیداکردن ریتم مناسب با هر کسی که کار میکند، بسیار خبره است. این حتی شامل فیلم «گرفتن جانها» محصول سال ۲۰۰۴ به کارگردانی دی جی کاروسو که فیلم موفقی هم نیست و آنجلینا جولی در مقابل او بازی میکند نیز میشود که در این فیلم هاک و جولی زوج بسیار مسحورکنندهای را تشکیل دادهاند. هاک لحظات صامت بسیاری در فیلم دارد اما شما میتوانید از چشمان گویای او ببینید که او چقدر در نقش خود فرورفته است.
۱۱. کشتن خوب (Good Kill)
- محصول: ۲۰۱۴
- کارگردان: اندرو نیکول
- بازیگران: ایثن هاک، بروس گرینوود، زوئی کراویتز و …
- امتیاز متاکریتیک: ۶۳ از ۱۰۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۵ از ۱۰۰
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶/۴ از ۱۰
هاک لزوما هنرپیشهی پرجلوهای نیست. او نقشهای نه چندان پرسروصدا را در فیلمهایی مثل پدیده (The Phenom) محصول سال ۲۰۱۶ به کارگردانی نوا بوشل و فیلم مائودی (Maudie) محصول سال ۲۰۱۶ به کارگردانی آیسلینگ والش داشته است که سکانسهایی را در اختیار او گذاشته شده است تا خودی نشان بدهد، اما طبق معمول او ساکت است و با دوربین بازی نمیکند. او آنجا نیست که سکانس حیرتانگیزی را بازی کند و جایزه را از آن خودش کند بلکه او در خدمت داستان است. البته این موضوع معنیاش این نیست که او نمیتواند بزرگ جلوه کند که مینیسریال «ارباب خوب پرنده» شاهدی بر این ادعاست و دیدیم که او تا چه حد میتواند به چشم بیاید اما یکی از مولفههای اصلی نقشآفرینی هاک این است که او چه ریزهکاریهایی را میتواند در شخصیتهای عمدتا صامت پیاده کند.
با یک بازی ظریف و نافذ، هاک مجددا با یکی از قدرندیدهترین نویسندگان و کارگردانهای دوران ما یعنی اندرو نیکول همکاری کرده است که پیش از این از هاک در فیلمهای «گاتاکا» محصول ۱۹۹۷ و «ارباب جنگ» (Lord of War) محصول ۲۰۰۵ بهره برده است که هر دوی این فیلمها آثار فوقالعادهای هستند و در این فهرست سراغ یکی از آنها خواهیم رفت. در «کشتن خوب» او در نقش افسر نیروی هوایی آمریکا ظاهر میشود که در نزدیکی شهر لاسوگاس مستقر هستند. او خلبان سابق جنگندهی اف – ۱۶ فالکون است که ازدواج کرده است و دو فرزند دارد که با او در خانهای روستایی زندگی میکنند. ماموریت کنونی او کنترل یک پهپاد شکارچی MQ-9 در آسمان یک کشور خارجی است و در جنگی است که آمریکا با تروریستها دارد.
با این حال نشستن در لاسوگاس و راندن یک پهپاد از راه دور لزوما او را در برابر ضربههای روحی و افسردگی پس از جنگ محافظت نمیکند. «کشتن خوب» موفق میشود تا روی موضوعی که به ندرت سراغش میروند نور امیدی بتابد؛ روانشناسی یک خلبان پهپاد و سوالاتی را دربارهی اینکه چه تفاوتی دارد مابین اینکه درست در وسط میدان نبرد باشی یا از راه دور و از جایی دیگر یک پهپاد را کنترل کنی، ایجاد میکند. هاک در این نقش بینظیر است و مونولوگ حیرتانگیزی را در میانهی فیلم اجرا میکند.
۱۰. زنی در طبقهی پنجم (The Woman in The Fifth)
- محصول: ۲۰۱۱
- کارگردان: پاوو پاولیکوفسکی
- بازیگران: ایثن هاک، کریستین اسکات توماس، یوانا کولیگ و …
- امتیاز متاکریتیک: ۵۷ از ۱۰۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۵۹ از ۱۰۰
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۵/۳ از ۱۰
هاک بیشتر به خاطر حضورش در فیلمهای آمریکایی شهرت دارد، اما معنیاش این نیست که استعداد او توسط کارگردانان غیرآمریکایی نادیده گرفته شود. او اخیرا با کارگردان ژاپنی هیروکازو کورئیدا در فیلم «حقیقت» (The Truth) همکاری کرده است. در اینجا او با پاوو پاولیکوفسکی کار کرده است، کارگردان لهستانی که به خاطر فیلمهای «جنگ سرد» (Cold War) و ایدا (Ida) نامش در میان اهالی سینما مطرح شده است.
نقش او در «زنی در طبقهی پنجم» خیلی قوی نیست ولی فرصتی را در اختیار هاک قرار میدهد تا بار دیگر همه فن حریفبودن خود را به نمایش بگذارد. در فضا و حال و هوای فیلم نوعی اضطراب و هالهای از رمز و راز وجود دارد و هاک نقشآفرینی ظریف و ساکتی دارد که تماما در خدمت این است تا بار دیگر داستان به درستی روایت شود. این نقشی است که حساسیتهای هنری او را نشان میدهد. ما با مردی مستاصل و بیچاره سر و کار داریم که شاید از چیزی میترسد، بسیار مضطرب است و شاید اسراری برای خود داشته باشد و کسی است که به اندازهی ما که مخاطب فیلم هستیم، گیج و متحیر است. چیز دیگری که باید راجع به نقش او گفت، ایفای نقش مردی فرانسوی با لهجهی آمریکایی است. هاک تمایل دارد در نقش مردی ظاهر شود که درد میکشد ولی در عین حال احساساتی نیز هست. اینجاست که بار دیگر او راهی را پیدا میکند تا با شخصیت خودش در داستان فیلم همذاتپنداری کند.
۹. تسلا (Tesla)
- محصول: ۲۰۲۰
- کارگردان: مایکل آلمریدا
- بازیگران: ایثن هاک، ایو هیوسن، ابن ماس بچراک و …
- امتیاز متاکریتیک: ۶۷ از ۱۰۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۵۸ از ۱۰۰
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۵ از ۱۰
بسیاری از علاقهمندان وقنی عنوان این فیلم را میبینند، انتظار یک فیلم بیوگرافی سنتی را دارند که یا حوصلهاشان را سر خواهد برد و یا وقتی میخواهند چیزی ببیند، گیج و مبهوت خواهند شد. اگر بخواهیم منصف باشیم، بسیاری از دوستداران هنر نیز همینگونه هستند به این دلیل که این فیلم دستپخت مایکل آلمریداست. این فیلمی بسیار غیرمتعارف است و حتی اگر هاک را در حال خواندن همه «میخواهند بر جهان حکمرانی کنند» ببینیم که سرگرمکننده است، دوباره باید فکر کنید. این خیلی عالی است ولی لزوما به طریقی که بسیاری از افراد فکر میکنند، سرگرمکننده نیست.
فیلم «تسلا» گواه دیگری بر استعداد هاک است اما از طرفی مثال خیلی خوب دیگری از فیلمشناسی غیرقابل پیشبینی اوست. برخی از فیلمهای هاک هیچ توجهی بهشان توسط مخاطبان عام نشده است به این دلیل که بسیار غیرمعمول بودند اما این دقیقا چیزی است که از ایثن هاک، بازیگری هیجانانگیز و عالی میسازد. او تابع قوانین نیست اما وقتی از ژانری به ژانر دیگر میپرد، انتخابهایش هیچ گاه نشانی از خودنمایی ندارد. آلمریدا دقیقا همین کار را با «هملت» نیز کرد. اقتباسی فرامدرن از نمایشنامهی شکسیپر با یک اجرای قوی دیگر از هاک در قلب این اثر. هاک بار دیگر با ایفای نقشش به عنوان نیکولا تسلا، دانشمند بصیر و آگاه ولی با سرنوشتی تلخ و بد، بازی هوشمندانه و عالی از این دانشمند پرآوازهی آمریکایی ارائه میدهد.
۸. نوار (Tape)
- محصول: ۲۰۰۱
- کارگردان: ریچارد لینکلیتر
- بازیگران: ایثن هاک، رابرت شان لئونارد، اوما تورمن و …
- امتیاز متاکریتیک: ۷۱ از ۱۰۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۷ از ۱۰۰
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷/۲ از ۱۰
هیچ وقت آسان نیست که بتوان به راحتی یک نمایش تئاتر را به یک فیلم سینمایی تبدیل کرد. شما باید زبان سینمایی درست را پیدا کنید و از آنجایی که همهی شرایط و رخدادها به احتمال زیاد در همان مکان اتفاق میافتد.، شما باید زوایای مناسب را پیدا کنید، ضربهای درست را بیابید و انتخابهای تدوین مناسبی داشته باشید تا همه چیز درگیرکننده از آب دربیاید. چیزی دیگری که لازم دارید، بازیگر درست برای نقش مناسب است، کسی که تفاوت مابین بازی تئاتر و بازی در فیلم سینمایی را به خوبی میداند.
فیلم در اتاق یک هتل کوچک اتفاق میافتد. وقتی که دوستان قدیمی کالج، وینس و جان با یکدیگر ملاقات میکنند. جان که یک فیلمساز است، برای شرکت در فستیوال فیلم به شهر آمده است و وینس هم به صورت اتفاقی در همسایگی اوست. در حالی که فیلم پیش میرود، به یک بازی روانشناختی مابین شخصیتهای داستان تبدیل میشود. هاک به مانند یک دینامیت است و بازی او یکی از اجزای اصلی است که این فیلم را به یک اثر سینمایی تبدیل میکند به جای آن که یک نمایش تئاتر ضبطشده باشد. کار او با دیالوگها نیز عالی است. دیالوگهای به خوبی نوشته شدهاند و به اندازهی کافی متقاعدکننده هستند. بنابراین این به فیلم کمک میکند اما هاک استاد انتقال دیالوگ است. کسی مثل دیوید ممت میتواند به هاک نقش مناسب را بدهد تا او بتواند تواناییهایش را با دیالوگهای بهتری نشان دهد. این یک فیلم با فیلمنامهای هوشمندانه و بابصیرت است و هاک حق مطلب را ادا میکند و انرژی درونی تمامنشدنی خود را به بطن فیلم تزریق میکند.
۷. پیش از آن که شیطان بفهمد مردهای (Before The Devil Knows You’re Dead)
- محصول: ۲۰۰۷
- کارگردان: سیدنی لومت
- بازیگران: فیلیپ سیمور هافمن، ایثن هاک، مریسا تومی و …
- امتیاز متاکریتیک: ۸۵ از ۱۰۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۸ از ۱۰۰
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷/۳ از ۱۰
وقتی میخوای کار را تمام کنی، باید به بهترین شکل این کار را بکنی. کارنامهی سیدنی لومت به قدری پربار است که همه نوع فیلمی میتوان در آن پیدا کرد، اما با این حال عالی و قابل توجه است چرا که او چندین شاهکار نیز در کارنامهی خود دارد. آخرین فیلم او تیز، تیره و تار، شجاعانه و پر از تعلیق است و به شکلی استادانه، تصویربرداری و تدوین شده است و سوالاتی را دربارهی طبیعت انسان ایجاد میکند. درست چیزی که از لومت انتظار دارید. کارگردانی که همواره به دلیل کاری که با بازیگران میکند، مورد تحسین قرار گرفته است.
به یقین گروه بازیگری این فیلم فوقالعاده است. فیلیپ سیمور هافمن، مریسا تومی و آلبرت فینی همگی در نقش خود بینظیر ظاهر شدهاند و هاک نیز به مانند سایر همبازیهای خود، در اینجا هم میدرخشد. هافمن و هاک در نقش دو برادری که از نظر اقتصادی دچار مشکل شدهاند، ظاهر میشوند که وقتی برنامهی دزدی جواهرات والدین خود را میچینند، فکر میکنند راهحلی برای مشکلشان پیدا کردهاند اما همان گونه که میتوانید از چنین داستانهایی توقع داشته باشید، برنامه مطابق انتظار پیش نمیرود. او با شخصیت تومی وارد رابطه میشود اما او به گونهای موفق میشود تا آسیبپذیری درونی خود و ضعفش را به شکلی شگفتنگیز به نمایش بگذارد تا بار دیگر ثابت کند که چه بازیگر درجه یکی است. این فیلم یک تجربهی مهم دیگر برای هاک بود از آنجایی که در کنار بازیگرانی بینظیر و توانمند بازی کرده است و یکی از آنها یعنی هافمن به شکلی ناباورانه جانش را از دست داد و دیگر در میان ما نیست تا مجددا شاهد بازیهای عمیق و تاثیرگذارش باشیم. وقتی او در برنامهی چارلی رز حضور داشت، از هاک پرسیده شد که چه حسی دربارهی درگذشت غمانگیز این بازیگر دارد، جواب داد: «دستاوردهای بازیگرانی مثل هافمن یا ویلیامز به این سادگی به دست نیامده است».
۶. گاتاکا (Gattaca)
- محصول: ۱۹۹۷
- کارگردان: اندرو نیکلول
- بازیگران: ایثن هاک، اوما تورمن، آلن آرکین و …
- امتیاز متاکریتیک: ۶۴ از ۱۰۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۳ از ۱۰۰
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷/۸ از ۱۰
آیا ما داریم به روزی نزدیک میشویم که «گاتاکا» تبدیل به واقعیت میشود؟ چه کسی میداند؟ اما چیزی که حتمی است، «گاتاکا» اندرو نیکول یکی از هوشمندانهترین، منحصربهفردترین و تاثیرگذارترین فیلمهای علمی تخیلی دههی ۹۰ میلادی است. به عقیدهی نیکول، ساخت چنین فیلم به عنوان نخستین تجربهی کارگردانی، کار اشتباهی بود. این فیلم در باکسآفیس شکست سنگینی خورد و نتوانست حتی بودجهی ساخت فیلم را نیز بازگرداند، اما حداقل سالها بعد برای خودش طرفداران زیادی پیدا کرد. این فیلم به موضوع دستکاری ژنتیکی، آزادی در تعیین سرنوشت و اصلاح نژادی میپردازد. حمایتی عملی از بهبود ژنتیکی نسل انسانها به وسیلهی بازتولید انتخابی.
هاک بازی در نقش اصلی را بر عهده دارد، کسی که خارج از برنامهی اصلاح نژادی به دنیا آمده است و در تقلای این است تا بر تبعیض ژنتیکی غلبه کند تا مگر به آرزوی خود یعنی سفرکردن به فضا تحقق ببخشد. ایدهای که شاید نظیرش را در کمتر فیلمی دیده باشید اما هاک توانایی این را نیز داشت که پروژههای بزرگ علمی – تخیلی را حتی در میانهی دههی ۹۰ نیز انتخاب کند. هاک مجددا کشمکش درونی و دردی را که شخصیتش در این فیلم با آن مواجه میشود، به شکل موثری به تصویر میکشد و او بهترین انتخاب برای چنین نقشی است. خیلی راحت است که موفقیت او را ببینیم و او را درک کنیم. هاک بازیگری است که عمق و انسانیت زیادی به شخصیت خود میبخشد و بازی او در «گاتاگا» شاهدی این ادعادست.
۵. پسرانگی (Boyhood)
- محصول: ۲۰۱۴
- کارگردان: ریچارد لینکلیتر
- بازیگران: پاتریشیا آرکت، الار کولترین، ایثن هاک و …
- امتیاز متاکریتیک: ۱۰۰ از ۱۰۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۷ از ۱۰۰
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷/۹ از ۱۰
آخرین نامزدی اسکار هاک با فیلم «پسرانگی» نصیبش شد که توسط یار همیشگی او یعنی ریچارد لینکلیتر کارگردانی شده است. این فیلم که از سال ۲۰۰۱ تا سال ۲۰۱۳ تصویربرداری شده است، کودکی و دوران بلوغ شخصیت میسون را از سن شش سالگی تا سن ۱۸ سالگی به تصویر میکشد در حالی که با والدینی که از همدیگر جدا شدهاند، در شهر تگزاس بزرگ میشود و پاتریشیا آرکت و ایثن هاک در نقش والدین او ظاهر شدهاند.
شاید شما تحت تاثیر این فیلم قرار بگیرید شاید هم نه و شاید فکر کنید که منتقدان به این فیلم بیش از حد بها دادهاند. آن هم به دلیل روش غیرمعمول روند ساخت این فیلم اما یک چیز اینجا حتمی است؛ وقتی شما با یک فیلمنامهی تمامنشده کار میکنید و هر سال سر همان شخصیت در خط داستانی خود برمیگردید که حتی دقیقا مطمئن نیستید که دارد به کجا پیش میرود، استعداد و ذوق کاملا متفاوتی را میطلبد. در حقیقت، وقتی که همهی بخشها را از نزدیک با تمامی بازیگران میبینید، میتوانید بگویید که هاک موثرترین در تمامی بخشها و در تمامی لحظات و سالهای فیلم است. یقینا، دوستی او با لینکلیتر به این فرآیند کمک میکند، از آنجایی که او و سایر بازیگران اجازه داشتند تا در روند نویسندگی فیلم دست داشته باشند و تجارب زندگی شخصی خود را به شخصیتهای خود در داستان فیلم منتقل کنند. هیچ کس نمیتواند انکار کند که این یک نقش و پروژهی چالشبرانگیز است اما سرانجام کار خوب از آب درآمده است.
۴. روز تعلیم (Training Day)
- محصول: ۲۰۰۱
- کارگردان: آنتوان فوکوا
- بازیگران: دنزل واشنگتن، ایثن هاک، اسکات گلن و …
- امتیاز متاکریتیک: ۶۹ از ۱۰۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۷۳ از ۱۰۰
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷/۷ از ۱۰
بازی دنزل واشنگتن همهی آن تحسین و احترامی را که لایقش بود، دریافت کرد اما نگذارید بازی فوقالعاده و نمایشی او باعث شود تا هاک را که در نقشش بسیار خوب ظاهر شده بود، فراموش کنید. او برای بازی در نقشش نامزد دریافت جایزهی اسکار شد به این دلیل که بازیگری صرفا این نیست که فقط حرف بزنی و یا زیادی فریاد بکشی. اولیور استون یک بار در اظهار نظری گفت که کوین کاستنر را به این دلیل برای بازی در «جیافکی» انتخاب کرده است که شنوندهی خوبی است.
هاک هم شنوندهی خوبی است. او در اینجا شاهدی است که در نیمهی اول سعی دارد بفهمد اوضاع از چه قرار است و گیر چه مخمصه و شرایطی افتاده است و با چه کسی دارد سر و کله میزند. او یک بیننده است و به خوبی دارد این کار را انجام میدهد. شما میتوانید ببینید که او خجالتی و دودل است و در هرلحظه از فیلم ناآرام و ناراحت است. اما وقتی دل به دریا میزند و شجاعتش را به دست میآورد و وارد عمل میشود، شما به مانند سابق او را باور دارید.
در فیلمی به مانند این، بازی شما باید بازی دیگری را تکمیل کند. شما باید با یکدیگر کار کنید و همراه هم باشید. به فیلم «مرد بارانی» فکر کنید؛ داستین هافمن به نظر سختترین نقش را بر عهده دارد اما نقش تام کروز نیز به همان اندازه سخت است به این دلیل که او باید با یک آدم غیرقابل پیشبینی دست و پنجه نرم کند و باید حرکات کوچک و ظرافتهای خاصی را از خود نشان دهد. هاک کار مشابهی را در اینجا انجام میدهد و بینظیر است. این اولین بار است که او نامزد دریافت اسکار شده است.
۳. سهگانهی پیش از (Before Trilogy)
پیش از طلوع، پیش از غروب، پیش از نیمه شب
(Before Sunrise, Before Sunset, Before Midnight)
- محصول: ۱۹۹۵، ۲۰۰۴، ۲۰۱۳
- کارگردان: ریچارد لینکلیتر
- بازیگران: ایثن هاک، ژولی دلپی
- امتیاز متاکریتیک: ۷۷ از ۱۰۰، ۹۰ از ۱۰۰، ۹۴ از ۱۰۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۱۰۰ از ۱۰۰، ۹۴ از ۱۰۰، ۹۸ از ۱۰۰
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸/۱ از ۱۰، ۸/۱ از ۱۰، ۷/۹ از ۱۰
دشوار است تا چیزی را بتوان پیدا کرد که دربارهی این سهگانه گفته نشده باشد. فیلم اول یک شور بینظیر مابین دوستداران و طرفداران دوآتشهی سینما بود. میتوان گفت که فیلم اول نوعی زیرژانر در فیلمهای ژانر رمانتیک یا عاشقانه ایجاد کرد که در آن دو نفر همدیگر را میبینند و شروع میکنند به حرفزدن و شناختن یکدیگر. مثالهای خوبی در این ژانر وجود دارد، اما سخت است تا به کیفیت فیلمهای «پیش از این» رسید چون شخصیتها به زیبایی و با احساساتی تام ساخته و پرداخته شدهاند و سهگانهی نویسنده و کارگردان فیلم یعنی ریچارد لینکلیتر با بازیگران اصلی فیلماش یعنی ایثن هاک و ژولی دلپی شگفتیهای چشمنوازی را میآفریند. هاک و دلپی به عنوان نویسندهی همکار در قسمتهای دوم و سوم از این سهگانه حضور دارند و برای این نیز، نامزد دریافت جایزهی اسکار شدهاند.
هاک شخصیت کاملی را در اینجا ارائه میدهد؛ در هر فیلم، او چیزی بیشتری از شخصیتش را رو میکند و از آنجایی که این سه فیلم در زمانهای مختلفی اتفاق میافتد، شما همچنین این حس را میگیرید که چقدر زمان و تجارب زندگی باعث تغییر شخصیتهای هاک و دلپی شده است. این نهایتی از بازی هاک در هر سه فیلم است. بازیگری احساسی، باهوش، کاریزماتیک و همهفنحریف وانعطافپذیری که چنان زندگی به شخصیتهایش میدهد که بسیار آسان است تا آنها را دوست داشته باشیم و دنبال کنیم. بازیگری که ما عاشق حرفزدنش هستیم. چه برسد به بازیگری بیمثالش.
۲. متولد رنگ آبی (Born To Be Blue)
- محصول: ۲۰۱۵
- کارگردان: رابرت بودرو
- بازیگران: ایثن هاک، کارمن اجوگو، کالوم کیت رنی و …
- امتیاز متاکریتیک: ۶۴ از ۱۰۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۸۸ از ۱۰۰
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶/۹ از ۱۰
تسلا تنها شخصیت واقعی نیست که هاک بازی در نقشش را بر عهده داشته است. او نقشهای دیگری نیز در فیلمهایی مثل «استکهلم» و «متولد رنگ آبی» بر عهده داشته است. این فیلم که به قطع یکی از بهترین فیلمهای جاز دههی اخیر است، ایثن هاک را در نقش چت بیکر نشان میدهد. خوانندهی آمریکایی جاز و نوازندهی ترومپت. بیکر به خاطر نوآوریهای مهم و بزرگ خود در زیر ژانر کولجاز شناخته میشود که باعث شد تا به او لقب «شاهزادهی کول» را بدهند. هاک شباهت اندکی با او دارد و از صدای او استفاده میکند؛ گرچه او در این فیلم نمیخواهد صرفا تقلید کند و اینجاست که شخصیت تمام و کمالی را خلق میکند.
او که با ظرافت خاصی، ترکیبی از ویژگیهای سستی و غرور را منتقل میکند، بازی تماشایی و شگفتانگیزی دارد. بازیگری این نیست که چگونه دیالوگها را ادا میکنید و همچنین به این معنی نیست که چگونه تا انتها پیش میروید. راه و روشی که هاک میایستد، مدلی که رفتار میکند و حالتی که چشمانش استراحت میکند، چیزهای زیادی را دربارهی وضعیت ذهنی و شرایط فیزیکی او میگوید. این یکی از چیزهایی است که همواره باعث تمایز هاک شده است چرا که اندکی از اشتیاق هاک کاسته نمیشود. او جادو را به نقشش میآورد اما وجه تاریک شخصیت بیکر در پسزمینه همچنان به قوت خود باقی است. یک بازی فوقالعاده و قوی دیگر که کاریزمای مردانهی او را به خوبی نشان میدهد و اینکه چگونه او بار چنین فیلمی را به دوش میکشد.
۱. نخستین اصلاحشده (First Reformed)
- محصول: ۲۰۱۷
- کارگردان: پل شریدر
- بازیگران: ایثن هاک، آماندا سایفرد، سدریک انترتینر و …
- امتیاز متاکریتیک: ۸۵ از ۱۰۰
- امتیاز راتن تومیتوز: ۹۳ از ۱۰۰
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷/۱ از ۱۰
در مصاحبههایش، هاک میگوید که این بهترین فیلمنامهای است که او بازی در آن را بر عهده داشته است و غنیترین و پیچیدهترین شخصیتی است که او تا به امروز بازی کرده است. خیلی سخت است که با او مخالفت کنیم. دیوانهکننده است که او برای بازی استادانهی خود در این فیلم نتوانسته است نامزدی جایزهی اسکار را کسب کند. هاک بازی در نقشهایی را بر عهده داشته است که با دوراهیهای اخلاقی مواجه بودهاند «مثل کشتن خوب» اما در اینجا او بازی در نقش مردی را بر عهده دارد که فرد دیگری است. او در نقش کشیشی ظاهر میشود که پر از گناه است و از این وضعیت رنج میبرد. او در تلاش است که به درد و رنج خود به طریقی پایان دهد اما نمیداند که باید چه کار کند. او گمشده است و میخواهد مثل سایر شخصیتهای پل شریدر مهم جلوه کند مثل رابرت دنیرو در «راننده تاکسی» یا ویلیام دافو در فیلم (Light Sleeper). سپس او علتی پیدا میکند، آن را دنبال میکند یا حداقل تلاش میکند که دنبالش کند.
در هر لحظه، هاک چیز متفاوتی را از شخصیت خود نشان میدهد. ما برای او متاسفیم. توسط او شوکه میشویم و بعضی اوقات از او عصبانی میشویم اما هر کاری که میکند، ما او را درک میکنیم. تماشاکردن او در حالی که صرفا نشسته است و یک نوشیدنی را سر میکشد یا دیدن او در حال تماشای گروه کر یا تماشای او در حال جر و بحث با افراد دربارهی مسائل مختلف. مهم نیست که او ساکت است یا حرف میزند، هر قدمی که هاک برمیدارد و هر انتخابی که دارد، در آن موفق عمل میکند. در خدمت شخصیت داستان، خود داستان و نهایتا خود فیلم است. او به شکلی استادانه خودخواهی و رنج عمیق از افراد را که نمیتواند به حال خودشان رها کند، منتقل میکند.
این یکی از برترین نقشآفرینیهای قرن ۲۱ است و قطعا برترین نقشآفرینی او طول کارنامهی بازیگریاش است. همچنین مهم است که این بازی فوقالعاده، یکی از آخرین بازیهای اوست که به ما نشان میدهد که هاک دست از شگفتزده کردن ما برنخواهد داشت.
اما دیگر نقشآفرینیهای او که ارزشش را دارد که به آن اشاره کنیم:
به برخی از فیلمها در خلال متن اشاره شده است مثل شخصیتهایی از او که دوست داشتنی نیستند در فیلمهای «مائودی» و «پدیده». شخصیتهایی نیز وجود دارد که باعث میشود شما از خودتان برپسید که چرا وودی آلن از او در هیچ یک از فیلمهایش بازی نگرفته است مثل «طرح مگی» و یا دیگر بازیهای خوب او در فیلمهایی مثل «شوم» (Sinister) یا «بازگشت» (Regression). چیزی که در این فهرست به آن اشاره نشده است، این است که او در ژانر وسترن نیز باریگری بزرگ و قوی و قدرندیده است. مثل بازیهای او در فیلمهای «درهی خشونت» (Valley of Violence)، «هفت دلاور» (The Magnificent Seven) و «پسران نیوتن» (Newton Boys). طبق معمول نیز او پروژههای هیجانانگیزی در دست دارد که به زودی قرار است عرضه شود مثل «مرد شمالی» (The Northman). به نظر میرسد که او به عادت شگفتزدهکردن مخاطبانش ادامه خواهد داد و ما نیز از این موضوع خرسندیم.
منبع: Taste of Cinema