[ad_1]
وقتی صحبت از هنر هفتم، سینما و مشتقات آن میشود، قطعا به یاد چندین و چند فیلم میافتید و با خاطرهسازی آنها و لحظات خوبی که برایتان ساختند، احساس رضایت میکنید ولی آیا این حس رضایت یا استقبال از آثار سینمایی، فقط و فقط به ذات و ماهیت اصلیِ سینما مربوط میگردد؟ جواب خیر است، چرا؟ تاثیر سینما در ساخت بستری مناسب و اعطای قدرتی برای جولان دادن و خودی نشان دادنها، غیر قابل انکار است ولی آن چیزی که سینما را معنا میدهد، موضوعاتی میباشد که با عنوان «ژانر»، سالیان سال در کنار هر فیلمی میدرخشیدند و ما را به عنوان بیننده، ترغیب یا منع میکنند. این ژانرها هستند که با وجود خود به مانند یک هدف، به سینما ماهیت و سرشت میبخشند و در مجموع یک اثر سینمایی را تقدیم میکنند. برای تفهیم بهتر میتوانیم به اصطلاح اگزیستنسیالیسم بپیوندیم و زندگی را همانند سینما و هدف را به عنوان ژانرهای مختلف که معنا دهنده زندگی هستند به حساب آوریم.
و اما پرونده «۵ + یک و نیم»؛ در این پرونده سعی دارم تا با دست گذاشتن بر روی ژانرهای خاص و به قول معروف کمتر دیده شده (یا به بیانی دیگر، ژانرهایی که کمتر کسی دربارهی آنها صحبت کرده است و در معروفترین سایتهای سینمایی دنیا نیز، رد پایی از آنان نیست)، حرف بزنم و به معرفی ۷ فیلم در ژانر نامبرده، بپردازم (این هفت فیلم میتوانند به عنوان یک کالکشنی از فیلمهای سری چندگانه یا تریلوژی نیز معرفی شوند و صرفا یک فیلم منحصر به فرد نباشند). ۵ فیلم از ۷ فیلم، در اصلیترین شاخهی معرفی این سری پروندهها قرار میگیرند و ۲ فیلم دیگر نیز با شرط و شروطی در این لیست راه پیدا میکنند. القاب این دو فیلم به ترتیب (فیلم ششم: عددِ یک و فیلم هفتم: عددِ نیم)؛
فیلم ششم: فیلمی که شاید محوریت اصلی آن مربوط به ژانر نامبرده در پروندهی آن هفته نباشد ولی به همان میزان مربوط به موضوع است و یک نوع حس پارادوکسیکال را به ما تقدیم میکند. این فیلم شاید نتواند در لیست اصلی وجود داشته باشد ولی با دیدن آن، حس و حال ژانر صحبت شده را القا میکند (حسِ تضاد و ترادف با هم).
فیلم هفتم: این فیلم همانطور که از لقبش معلوم است (اختصاص دادن عدد «نیم» به فیلم هفتم)، دورافتادهترین و آندرریتترین فیلم پرونده میباشد و به عنوان فیلمی که از آن کمتر صحبت شده است، در آخر مقاله معرفی خواهد شد.
پرونده ۵ + یک و نیم: سینما و جهانهای موازی (قسمت هشتم):
منظور از جهانهای موازی چیست؟ خب در گام اول؛ ذهن خود را به سمت سریالهایی چون دارک (Dark) و stranger things و … نبرید؛ چرا؟ چون اصلا منظور من از جهانهای موازی، آن جهانهای موازی که شما فکر میکنید نیست! به تعریف دیگر، جهانهای موازی به معنای اتمسفر موجود در فیلمهای سرتاسر تاریخ سینما است، آن هم اتمسفری که با ساز و کار اتمسفر جهان ما، متفاوت میباشد و کمی آن را دستخوش تغییرات میکند؛ بیایید کمی هم قضیه را جذابتر کنیم؛ ما در جهانی زندگی میکنیم که تماما بر اساس قوانین منطقی (از ریاضیات و احتمالات بگیریم تا فیزیک و قوانین سببی) عمل میکند و دخل و تصرف عوامل غیرمنطقی و تخیلی در آن قابلیت نفوذ ندارند؛ ولی در سینما چطور است؟ ما در طول تاریخ با فیلمهای زیادی از جهانهای مختلف مواجه شدیم که قوانین منطقی خاص خود را ایجاد کردهاند (به مانند یک رپلیکا از دنیای کنونی که در آن زندگی میکنیم). شاید پیش خودمان برای دنیاهای موازی، نامی دیگر لحاظ کنیم؛ مثلا دنیاهای فانتزی و غیرواقعی ولی مسئله در این پرونده (پرونده ۵ + یک و نیم: سینما و جهانهای موازی) چیز دیگریست؛ من در این پرونده قصد معرفی پرونده ۵ + یک و نیم: سینما فانتزی را ندارم و ژانر فانتزی ربطی به پروندهی ما ندارد بلکه این پرونده، جزیی از دنیای پهناور فانتزی است؛ جزِ مهمی از سینمای فانتزی یعنی دنیایی که در آن روایت میشود. خب تا به اینجا با موضوع پرونده به طور کامل آشنا شدیم و دیگر لازم به توضیح اضافه نیست و اکنون به سراغ محتوای پرونده میرویم.
پرونده ۵ + یک و نیم: سینما و جهانهای موازی به سراغ فیلمها و به خصوص تریلوژیهایی که در خلق دنیاهای موازی دستی بر آتش دارند، میرود. از واژه تریلوژی استفاده کردم که بهتر است به محتوای پرونده برسیم. چرا اصلا تریلوژی؟ یک دورنمای کوچک: تمام هفت موردی که در این پرونده معرفی خواهند شد، یک تریلوژی یا حتی پُر بارتر از یک تریلوژی هستند (مثلا یک اثر چندگانه). خب پس اکنون مشخص شده است که تمامی آثار این لیست چندگانهاند ولی چرایش را معلوم نکردیم؛ اولین دلیلم برای انتخاب جهانهای موازی از فیلمهای چندگانه، تاثیرگذاری بیشتر این آثار نسبت به فیلمهای تک قسمتی است؛ اصولا دنیاهای موازی نیازمند توضیح و شرح از سوی سازندگان آن دنیا هستند (یکی از مهمترین قدمها در ساخت فیلمهای فانتزی، شرح درست جهان و قوانین خاص آن فانتزی است که باید در اثر رعایت شود و در غیر اینصورت برای بینندگان اختلال فهمی ایجاد میکند). دنیاهای فانتزی (یا همان موازی) باید هویتشان مشخص شود و نمیتوان به سادگی از کنار آنها عبور کرد و قطعا این توضیح و احراز هویت، در عرض یک قسمت (به مانند فیلمهای تک قسمتی) غیر قابل ممکن است و در نتیجه مهمترین منبع ما برای شناساندن جهانهای موازی، تریلوژیها هستند. پس تا به الان علاوه بر موضوع پرونده، با محتوای آن نیز آشنا شدیم و کافی است کمی به درون گزینههای انتخابی برویم و در نهایت به عنصر «یکم؛ …» پرونده متوسل شویم. گزینههایی که در لیست میدرخشند (که در حقیقت اغلب آنها نیز جزو آثار ارزندهی سینما هستند)، کاملا با یکدیگر متفاوتند؛ این پرونده (۵ + یک و نیم: سینما و جهانهای موازی)، قطعا لقب یکی از متفاوتترین پروندههای ۵ + یک و نیم را به نام خود ثبت میکند که تمامی آنها با هم متمایزند و دلیل آن نیز به دنیاهای متفاوتی مربوط میشود که در بک گرند هر داستان فانتزی وجود دارد و این آثار نیز شاملش میشوند.
نکته: لیست ترتیب خاصی ندارد و رتبهبندی صرفا به صورت رندوم برای معرفی (تعدادی از بهترینها) لحاظ شده است.
نکته: اگر فیلمهای لیست را تماشا نکردهاید، ممکن است با خواندن توضیحات آن، کمی داستان فیلم برایتان اسپویل شود. پس اگر فیلمی را از لیست ندیدهاید، به خواندن اسم و خلاصه داستانی که در پایان معرفی هر فیلم نوشته میشود، بسنده کنید.
یکم؛ The Lord of the Rings (Trilogy) + The Hobbit (Trilogy):
یکم را به دنیای غنی اربابحلقهها، هابیت و کلا آثار فانتزی تالکین و قدرت داستاننویسی آن لحاظ کردیم. جهانی به نام سرزمین میانه یا Middle Earth که هر بار نقشهی آن را در هر نما از سکانسهای این شش اثر مشاهده میکنیم، کمی دقتمان بیشتر میشود و کنجکاوی شناخت این نقشه، در وجودمان خودی نشان میدهد. سرزمین میانه همان سرزمینی است که همانند جهان کنونیمان، پُر از پلیدی، جنگ، خشونت با چاشنیهای کمی به مانند انسانیت و جوانمردی و افتخار میباشد. اینجا همان جاییست که ارگها میتازند و میکشند و میخورند؛ سارومان دستور تاختن میدهد و آنها سلاخی میکنند؛ در مقابلش گندالف و رفقای هابیت، انسان و غیرهاش که متشکل از ۱۲ نفرند، در مقابل آن ایستادگی میکنند. زمانی برایمان درک چنین مسائلی دشوار و غیرمنطقی به نظر میآمد ولی اکنون، همه چیز امکان دارد، همه چیز؛ حتی مقابلهی ۱۲ نفر در مقابل لشکری از دشمنان.
سهگانهی ارباب حلقهها یا The Lord of the Rings از آن دست فیلمهایی میباشد که نیازی به معرفی ندارد. سهگانهای که تکرار آن نیز باز هم به دستان همان کارگردان (پیتر جکسون)، امکانپذیر نبود (ساخت سهگانهی هابیت از سری رمانهای تالکین و دنیای middle Earth که به موفقیت ارباب حلقهها نرسید) و یگانگی این سهگانه بعد از گذشت تقریبا بیست سال، تمدید شده است. داستان این اثر مربوط به یک همبستگی و اتحاد است؛ اتحادی برای بازپسگیری جایگاه انسانی و دور کردن پلیدیها از زندگی موجودات زندهی سرزمین میانه که با سبک و سیاق قرون وسطایی و اجرای پلاتی ماجراجویی در بک گرندی تاریخی، موفق به نمایش داستانی حماسی شد. «ارباب حلقهها» در جشنوارهها و فستیوالهای سینمایی هم رکوردهای زیادی را به نام خود ثبت کرده است و جزو محبوبترین سه گانههای تاریخ به حساب میآید. این اثر از ابتدای قسمت اول تا انتهای قسمت سوم، تماما سیر صعودی خود را حفظ کرده و در نهایت در قسمت سوم با دریافت ۱۱ جایزهی اسکار، رکوردی تاریخی را به نام خود ثبت کرده است. همبستگی بین تمامی قسمتهای این سهگانه و محتوایی دنبالهدار و در عین حال جذاب از یک ماجراجویی برای مرگ و زندگی، از جذابیتهای این تریلوژی به حساب میآید. موسیقیِ متن فیلم نیز با خلاقیتهای مثالزدنی هاوارد شور و خلق موسیقی بینظیر حماسی-احساسی غالب بر فیلم قدرت روایی را بیشتر از پیش کرده است و ماندگاری سهگانهی ارباب حلقهها را بعد از گذشت بیش از بیست سال، در ذهنها قوت میبخشد؛ دیدن این سهگانه میتواند رقم زنندهی یکی از بهترین تجربههای سینمایی شما باشد!
خلاصهی داستان قسمت اول: یک هابیت مهربان از اهالی شایر و هشت همراهش برای نابودی یک حلقه قدرتمند راهی سفر میشوند؛ آنها قصد دارند سرزمین میانه را از شر ارباب تاریکی، “سارون” نجات دهند و …
دوم؛ Harry Potter:
قطعا میدانید که دنیای هری پاتر با ما تفاوتی ندارد؟ یک پسر بچه معمولی (شاید معمولی) با خاله و شوهرخالهی خود زندگی میکرد. پسرک زندگی عادی خود را سپری میکرد و ناگهان دعوتی از سوی مدرسهای برایش ارسال میشود؛ پسرک به ایستگاه قطار مورد نظر میرود (همان ایستگاه قطار معروف نیم!) و نه ایستگاهی میبیند و نه قطاری؛ ناگهان هاگرید سر و کلهاش پیدا میشود و او را به مقصد میرساند؛ مقصد، مدرسهای به نام هاگوارتز است و داستان سری فیلمهای هری پاتر با اتمسفرسازی خاص هاگوارتز آهنگین میشود و ادامه مییابد. نه دیگر پسرک مشابه پسربچههای عادی است و نه نوع و روش زندگیاش؛ مجموعه فیلمهای هری پاتر از آن دست آثاری هستند که به نوبهی خودشان، حداقل در قامت تصویر، به میزان هشت قسمت ما را در دنیای سحر و جادوی هاگوارتز محو میکنند و مخیلهمان را قلقلک میدهند (تاثیرگذاری بسیار کمتر آثار سینمایی هری پاتر در قیاس با سری کتابهای هری پاتر جی.کی.رولینگ). قطعا برای یک بار هم که شده همهی ما مدارس خود را با هاگوارتز مقایسه کردیم؛ کلاسهای آموزش جادوگری و آموزش مهار کردن چوب پرواز و وِردهای چوب دستی را با کلاس و دروس خود مقایسه کردیم و به تفاوتهای ناراحت کنندهای رسیدیم ولی چه میشود کرد، نه مدارس ما هاگوارتزاند و نه ما برگزیده (جادوگر). البته از مسابقاتی چون مسابقات جام آتش و … نیز نمیتوان گذشت که برای بار دیگر حسرت عمیقی به دلمان مینشانند. دنیای هری پاتر در موازات هاگوارتز معنا میدهد و این همان دنیای موازی با دنیای رئالیسم ماست.
خلاصهی داستان (قسمت اول هری پاتر به نام هری پاتر و سنگ جادو): پسری به نام هری پاتر که سالها قبل پدر و مادرش در تصادف کشته شدهاند، با خاله و شوهر خالهاش زندگی میکند. هری پاتر که در این ۱۰ سال زندگی پیش خانوادهی دورسلی تحقیر را تحمل کرده، با افشای یک راز توسط فردی عجیب، ناگهان خود را جادوگری مییابد که بزرگترین جادوگر قرن را از بین برده است. امّا این جادوگر که ولدمورت نام دارد هنوز نابود نشده است و کمر به قتل پسری بسته است که زنده ماند و …
سوم؛ The Matrix:
کپسول قرمز یا آبی؟ کدام را انتخاب میکردید؟
سهگانهی ماتریکس (که اکنون قسمت چهارمش نیز در حال ساخت است و در سال ۲۰۲۲ اکران میشود) نیز از آن دست فیلمهایی میباشد که امکان ندارد از پرونده ۵ + یک و نیم: سینما و جهانهای موازی بگوییم و از آن نامی نبریم، مخصوصا نسخهی اول آن. ماتریکس که در نقش اول آن کیانو ریوز دوستداشتنی میدرخشد (به گفتهی واچوفسکیها، آنها قبل از آن که کیانو ریوز را برای نقش نئو انتخاب کنند، به تام کروز و چندین بازیگر حاذق دیگر پیشنهاد دادند ولی آن چیزی که میخواستند در نمیآمد چرا؟ چون آنها علاوه بر نیازشان به یک بازیگر ماهر، شخصیت و ماهیت درونی آن بازیگر نیز برایشان اهمیت داشت و کسی را میخواستند که از درون یک نئوی بیدار داشته باشد و آن هویت را فقط در کیانو ریوز یافتند)، در مورد دنیای عجیبی از صفر و یکهاست؛ دنیایی بی حد و مرز با رمز و رازهای خاص خود. انسانهایی با قابلیتهای بسیار بیشتر و مرموزتر از یک انسان عادی. نه پلیسهایشان مشابه پلیسهای ماست و نه سازمانهای مخفیشان. همه چیز در یک ماتریکس جریان دارد، یک ماتریکس به قامت یک جهان موازی نه بیشتر نه کمتر.
خلاصهی داستان (قسمت اول ماتریکس): توماس ای. اندرسون مردی است که زندگی دوگانهای دارد. در روز او یک برنامه نویس یک شرکت نرمافزاری است و شبها هکری تحت عنوان نئو. نئو همیشه به دنبال فهمیدن حقیقت زندگیاش بوده است، اما حقیقت خارج از تصور اوست. او با یک هکر افسانهای بنام مورفیوس که توسط دولت به عنوان تروریست شناخته شده، ارتباط برقرار میکند و به همین خاطر تحت تعقیب پلیس قرار میگیرد و …
چهارم؛ Mad Max:
دنیای مد مکس نیز شباهتهای کثیری به دنیای کنونی ما دارد؛ جهانی پُر از انسانهایی دارای اختلالات ذهنی شدید و مطیع و فرمانبردار از یک رهبر؛ البته در پارامترهای دیوانهوارتری نسبت به دنیای ما، دنیای مد مکس تفاوت خود را نشان میدهد که باز هم با مقداری ارفاق همراه میشود (رفتار سربازان ایمورتان را میتوانیم مترادف با رفتار سربازان ژاپنی در مبارزه midway در نظر بگیریم که با روشی به نام کامیکازی خودکشی میکردند و با هواپیمای جنگنده، خود را به ناوهای آمریکایی میکوبیدند، با این تفاوت که برای انجام این کار، نیازی به گفتن کلمات: تو شاهد باش نداشتند). جهان مدمکس پُر است از ماشینهای شخصیسازی شده و عجیبغریب که رانندگان آنها، هر نوع جنونی را از خود به اجرا میگذارند؛ در ثقل این سربازان دونپایه نیز، ایمورتان خودنمایی میکند که با کنترلش بر آب (ماده حیات و زندگی)، پادشاهی استواری را برای خود تدارک دیده است.
خلاصهی داستان (قسمت آخر مکس دیوانه): در آیندهای دور و در سرزمینی خشک و بیآب و علف، یک زن بر علیه حاکم و قوانین او شورش میکند و برای پیدا کردن سرزمین مادری خود راهی سفر میشود. گروهی از زنان زیبا که توسط حاکم سرزمین، زندانی شده بودند، او را همراهی میکنند ولی در ادامه، با مردی بیخانمان و کمحرف به نام «مکس» نیز مواجه میشوند و به نوعی همسفر در مسیری دشوار میشوند که …
پنجم؛ Jurassic Park:
پنجمین فیلم از لیست پرونده ۵ + یک و نیم: سینما و جهانهای موازی فقط یک تفاوت با جهانمان دارد؛ دایناسورها!
در گام اول فقط به کانسپت سری فیلمهای پارک ژوارسیک فکر کنید؛ تصور کنید هنوز دایناسورها وجود دارند و نسلشان منقرض نشده است؛ با چند عدد دایناسور تیرکس خونخوار مواجه میشوید و باید برای نجات خود از دست آنها فرار کنید. پس جهان با وجود دایناسورها و انسانها در کنار هم، امری امکانپذیر و بسیار سخت و بحرانی بود که در پارک ژوارسیک با انواع و اقسام آنها آشنا میشویم که یا اُخت میگیرم و یا مبارزه میکنیم. سری فیلمهای پارک ژوارسیک از منظر سینمایی، بار زیادی را به دوش خود حمل نمیکنند و در قامت یک اثر سینمایی با کیفیت (جدا از جلوههای ویژه)، ضعیف عمل کرده و با چالشهای زیادی روبهرواند ولی همچنان میتوان به عنوان یک اثر سرگرمکننده با دنیایی متفاوت و ثبت جهانی موازی با ما به حساب آورد.
خلاصهی داستان (قسمت سوم پارک ژوارسیک): هشت سال پس از حوادث پارک ژوراسیک، دکتر «آلن گرانت» به زندگی عادی خودش پرداخته و به دور از هر دایناسور زندهای مشغول انجام تحقیقات روی فسیلهای دایناسورها است. اما متاسفانه کمبود پول برای تحقیقات باعث میشود که پیشنهاد یک بازرگان ثروتمند به نام «پائول کربی» را برای انجام یک پرواز کوتاه روی جزیره سورنا که دومین مرکز تحقیقاتی روی دایناسورها است را بپذیرد. چیزی که دکتر گرانت نمیداند این است که کربی نیاز به کمک یک متخصص دایناسورها دارد تا به او و همسرش کمک کند که پسر ۱۴ سالهشان اریک را که با پاراگرایدل در جزیره سقوط کرده نجات دهند.
ششم؛ Three Colors:
یادآوری: فیلم ششم: فیلمی که شاید محوریت اصلی آن مربوط به ژانر نامبرده در پروندهی آن هفته نباشد ولی به همان میزان مربوط به موضوع است و یک نوع حس پارادوکسیکال را به ما تقدیم میکند. این فیلم شاید نتواند در لیست اصلی وجود داشته باشد ولی با دیدن آن، حس و حال ژانر صحبت شده را القا میکند (حسِ تضاد و ترادف با هم).
خب چرا سهگانهی رنگ کیشلوفسکی؟ این اثر که تماما مشابه با دنیای کنونی ما است! شاید باید از واژه تماما، صرف نظر کرد و با اصلاح جمله را بار دیگر بیان کرد: این اثر شاید مشابه با دنیای کنونی ما باشد؛ حالا چرا شاید؟ جوابی ساده وجود دارد؛ چون درام سمبلیک کیشلوفسکی را در بک گرند خود میپروراند و این درام آن درامی نیست که در زندگی ما جریان دارد؛ ما قطعا در زندگی خود، توجه آنچنانیای به جزییات نداریم و نمادها را نمیفهمیم؛ نشانهها را نمیگیریم و درک نمیکنیم؛ ولی در سینمای پویای کیشلوفسکی، هر نمادی معنایی دارد؛ هر دیالوگی مفهومی و در پی آن عاقبت و نتیجهای. سینمای درام کیشلوفسکی در حالی که بسیار با درام زندگی ما مترادف است، در عین حال نیز تفاوت دارد. اگر ما به مانند دوربین کنجکاو این کارگردان لهستانی به زوایای زندگی خود، نزدیکان و اطرافیان مینگریستیم، چنین مشکلاتی برایمان به وجود میآمد؟ جواب سوال با شماست.
خلاصهی داستان: این فیلم اولین قسمت از سهگانه فیلمهایی با موضوع مشاغل جامعه فرانسه است و داستان زندگی یک آهنگساز که با مرگ شوهر و فرزندش دست و پنجه نرم میکند، روایت میشود.
هفتم؛ The Chronicles of Narnia:
یادآوری: فیلم هفتم: این فیلم همانطور که از لقبش معلوم است (اختصاص دادن عدد «نیم» به فیلم هفتم)، دورافتادهترین و آندرریتترین فیلم پرونده میباشد و به عنوان فیلمی که از آن کمتر صحبت شده است، در آخر مقاله معرفی خواهد شد.
فکر کنم قطعا خسته شدید که برای هر کدام از فیلمهای این لیست، ذهن خود را به کار انداختهاید و اتمسفر و دنیای غالب بر آن فیلم را در افکار خود شبیهسازی کردید (و بسیار هم دلتان آب شده است!)، ولی باید بگویم برای آخرین اثر از پرونده ۵ + یک و نیم: سینما و جهانهای موازی، استفاده از قوهی تخیل مغزتان بسیار مهم است!
بار دیگر چشمها را ببندید؛ تصور کنید در اتاق خود نشستهاید و در اتاق شما یک کمد بزرگ پُر از لباس قرار دارد؛ شما به سمت کمد میروید و درِ کمد را باز میکنید؛ لباسها جلوی دیدتان را گرفتهاند و نمیتوانید انتهای کمد را ببینید؛ با دستان خود لباسها را کنار بزنید و سعی کنید از آنها رد شوید. مگر میشود از داخل کمد رد شد؟ بله در این سرزمین ناشناخته چنین چیزی امکانپذیر است و فقط باید متمرکز به داخل کمد باشید و کمی جستجو کنید؛ ناگهان با کنار زدن لباسها، راه خود را به سوی مکانی دیگر باز میکنید؛ آنجا چه مکانیست که درون کمد وجود دارد؟ یک سرزمین ناشناخته به نام نارنیا که اکنون در سرمای زمستانیاش جریان دارد و باید پالتوی گرمی به تن کنید. پالتو را به تن کنید و به هیچ کس نگویید چه چیزی پیدا کردهاید، چون کسی جز شما نمیتواند آن سرزمین را ببیند. به نارنیا خوش آمدید!
خلاصهی داستان: جنگ جهانی دوم. چهار بچه از راه گنجهای بزرگ به سرزمین نارنیا میروند که زیر سلطهی ملکهی خبیثی است که آن جا را در زمستانی ابدی نگه داشته و مانع ورود کریسمس به آن جا شده است. منجی شیروش بزرگ، «اصلان» نیز برای نجات «نارنیا» و ساکنانش به کمک بچهها میآید و آنها برای مبارزه با ملکه آماده میشوند و …
نظر شما چیست؟ آیا فیلمهای معرفی شده را دیدهاید؟ قطعا فیلمهای بیشتری برای جای گرفتن در لیست وجود دارند ولی با احتساب محدودیت ۵ فیلم برتر مواجه بودیم و مجبور به فیلتر تعدادی از بهترینها شدیم.
این سری از مقالات با موضوعات بسیار متنوع ادامه دارد …
.
نقل از سینما-فارس
[ad_2]