[ad_1]
بعد از دیدن فیلم (Space Jam: A New Legacy) این احساس به شما دست میدهد که در طول پخش فیلم در خواب بودهاید و کابوس عجیبی در مورد یک خرگوش سخنگو در کنار لبران جیمز وسط یک مسابقهی بستکبال در برابر یک مشت ربات و هوش مصنوعی برای نجات بشریت دیدهاید، چرا که امکان ندارد آن چیز که به مدت دو ساعت جلوی چشمتان بوده ساختهی دست انسان هوشیار باشد!
فیلم (Space Jam: A New Legacy) به کارگردانی «مالکوم دی. لی» محصول کمپانی وارنر در سال ۲۰۲۱ و قسمت دوم فیلم «اسپیس جم» هست و هماکنون در سرویس استریم HBO Max قابل دسترسی میباشد. قسمت اول این فیلم بر اساس مجموعه تبلیغات کمپانی وارنر برای محصولات شرکت نایکی شکل گرفت، محبوبیت زیاد این آگهیها منجر به ساخت این فیلم شد که ماهیت حقیقی آن نیز یک تبلیغ بلند در قالب یک فیلم سینمایی برای کمپانی وارنر با همکاری مایکل جردن اسطورهی بسکتبال در کنار لونی تونز (Looney Tunes) بود. حالا این کمپانی بعد از ۲۵ سال برای جذب دوبارهی مخاطبین به داراییهای مختلفش و سرویس استریم HBO Max، قسمت دوم این فیلم را منتشر کرده است که باعث برانگیخته شدن خشم منتقدین و خاطرات کودکی مخاطبین و خالی شدن جیب هردوی آنها شده است.
خلاصهی فیلم
لبران جیمز در کودکی با اینکه به بازیهای ویدیویی علاقه زیادی داشته برای موفقیت در ورزش بسکتبال و همچنین به اصرار پدرش مجبور به کنار گذاشتن آنها میشود، سالها بعد لبران که حالا خود صاحب سه فرزند شده متوجه میشود که پسر کوچکش «دام جیمز» با بازی سدریک جو، شب و روز مشغول به ویدیوگیم بازی کردن و بازی سازی است و به تمرینات بسکتبالش توجهی نمیکند، این موضوع لبران را عصبانی میکند، سپس او تصمیم میگیرد کاری کند تا دوباره توجه پسرش به بسکتبال متمرکز شود. در همین زمان در کمپانی برادران وارنر یک هوش مصنوعی به نام (Al-G Rhythm) با بازی دان چیدل که خود را عامل موفقیتهای این شرکت میداند از اینکه کسی قدردان زحمات او نیست و هیچ کس از وجودش خبر ندارد خسته میشود، به همین دلیل Al-G نقشهای میکشد تا در کل جهان شهرت پیدا کند، او کلید پیروزی نقشهاش را محبوبیت لبران جیمز میداند بخاطر همین او را به بهانهی پیشنهاد قرارداد یک فیلم به شرکت برادران وارنر دعوت میکند و بعد لبران جیمز و پسرش را به داخل سرور وانر میکشد و آنها را در آنجا زندانی میکند، سپس Al-G لبران جیمز را به یک مسابقهی بسکتبال بر سر آزادی یا زندانی شدن او و پسرش در سرور وارنر دعوت میکند.
هدف از ساخت این فیلم چیست؟
این فیلم را باید در دستهی متفاوتی از فیلمهای عادی بررسی کرد، آثاری مثل مجموعهی «لگو مووی» و حتی «رالف خرابکار»؛ که به نحوی برای تبلیغ شرکت لگو یا محصولات شرکت دیزنی ساخته شدهاند، رقبای خوبی برای این فیلم به نظر میآیند، ولی فیلم اسپیس جم۲ حتی در اینجا هم شکست میخورد چرا که دیگر آثار این دسته با اینکه اهداف تبلیغاتی دارند با این حال آنقدری برای سازندگان اهمیت داشتهاند که بتوانند به آثاری استاندارد و خوب تبدیل بشوند و این یکی از مهمترین دلایل شکست اسپیس جم۲ است چرا که حتی سازندگان این فیلم هیچ به علاقهای به ساخت آن نداشته و حتی ایدهی این فیلم را در خود فیلم مسخره میکنند، البته نه به شکلی که به نفع فیلم تمام بشود و نشان از آگاهی سازندگان از مسخره بودن این اثر بدهد، بلکه تنها دلیلش این است که سازندگان خود را از این فیلم جدا بدانند و اعلام کنند که مسئولیت این افتضاح با آنها نیست.
کمپانی وارنر در این فیلم با تکرار اسم خود و یا با نشان دادن لوگوی کمپانی در هر شات، به مخاطب یادآوری میکند که این فیلم و تمام شخصیتهای داخلش مال وارنر هستند و به شما بارها گوشزد میکند کمپانی برادران وارنر هنوز زنده است و همچنین در سرویس HBO Max یک عالم فیلم باحال و خفن وجود دارد، مثل هری پاتر، مثل بازی تاج و تخت، مثل این! این مثل آن! این مقدار از تبلیغات و آگهی حتی در فیلمی مثل اسپیس جم که تنها هدفش تبلیغات است، بعد از مدتی بشدت آزار دهنده میشود.
فیلمنامه و شخصیتها
اگر بخواهیم از اهداف تبلیغاتی فیلم گذر کنیم و کمی به ساختار و فیلمنامهی کار بپردازیم چیز زیادی برای گفتن باقی نخواهد ماند جز اینکه وقایع این فیلم خالی از هرگونه منطق و قانون هستند و هیچ چیز با عقل جور در نمیآید، از اهداف ویلن داستان و تصمیمهای قهرمانها گرفته تا خود مسابقهی بسکتبال پایانی و قوانین امتیازدهیاش. شاید بگویید این فیلم دربارهی لونی تونز است و اگر یک چیز باشد که این کارتونها به آن مشهور هستند، سورئال و غیر منطقی بودن وقایع داستانهای آنهاست، در رابطه با این مورد باید بگویم که تفاوت در این است که استفاده از وقایع غیر واقعی و سورئال در کارتونها بخاطر سطح متفاوت واقعیت در آنها توجیح پذیر است و البته تمامی آن وقایع غیر منطقی برای ایجاد موقعیتهای خلاقانه و کمدی استفاده میشوند. ولی بی منطق بودن وقایع در این فیلم هیچگاه هدفمند نبوده و تنها نشان از تنبلی نویسندهها دارد و راه سادهایست برای آنها تا فیلم را با جوکهای بیمزه و احمقانه پر کنند که هیج خلاقیت و فکری در پشت آنها نیست.
دلیل شکست این فیلم چیست؟
این فیلم باعث شد تا برگردیم و فیلم اول را دوباره تماشا کنیم و پس از دیدن آن متوجه شدیم که آن فیلم هم با تمام موفقیتهای مالیاش و تعاریفی که ازش میشود آنقدر هم آش دهن سوزی نبوده و به اندازهی فیلم دوم بیاهمیت و خسته کننده است، به همین دلیل این سوال برایمان پیش آمد که دلیل موفقیت و محبوبیت فیلم اول چیست؟ برای پاسخ به این سوال در ابتدا نگاهی به خلاصهی داستان این فیلم میاندازیم.
مایکل جوردن بازیکن بسکتبال پس از سالها بازی حرفهای خود را از این ورزش بازنشسته میکند و برای ادامهی زندگیاش به بیسبال میپردازد که ورزش مورد علاقهی پدرش بوده، در ادامه در گوشهای از کهکشان، صاحب یک شهربازی فضاییِ ورشکسته به نوچههایش دستور میدهد تا به دنبال سرگرمیهای تازه برای شهربازی بگردند و از آنها میخواهد تا به زمین بروند و لونی تونز و کارتونها را مجبور کنند تا همراه آنها به شهربازی بیایند. فضاییها هم به محل زندگی لونی تونز که دنیایی در زیر زمین است میروند و لونی تونز را مجبور به آمدن با آنها میکنند، باگز بانی هم وقتی متوجه قد کوتاه فاضاییها میشود برای نجات جان خود و دوستانش فضاییها را با یک مسابقهی بسکتبال به چالش میکشد.
از مهمترین دلایل موفقیت فیلم اول دوره و زمانی است که این فیلم در آن ساخته و اکران شد به این دلیل که اولا لونی تونز در آن زمان محبوبیت بسیار بیشتری نسبت به حالا داشتند و دوما تکنولوژی بکار رفته برای کنار هم گذاشتن مایکل جوردن و کارتونها چیز تازهای بود و دیدن آن برای مخاطبین آن زمان از جذابیت بالایی برخوردار بود و البته محبوبیت بیش از اندازهی مایکل جوردن را نیز نباید فراموش کرد. با این همه مهمترین دلیل اینکه تصور میشود قسمت اول این فیلم یک اثر خوب است، حس نوستالژی مخاطبین نسبت به آن و آن دوران است.
با این حساب میتوان دلایل شکست فیلم دوم را متوجه شد. میتوان گفت یکی از اساسیترین دلایل شکست این فیلم مخاطب هدفش است یعنی کودکان، از همین نکته میتوان فهمید که کمپانی اشتباه بزرگی را مرتکب شده چون نسل تازهای که قرار است این فیلم را ببینند آنچنان علاقهای به دیدن کارکترهای دوران کودکی ما یعنی لونی تونز ندارند و به تماشای این فیلم نخواهند نشست، پس مخاطب اصلی این فیلم همان بچههایی هستند که ۲۵ سال پیش فیلم اول را تماشا کردند و عاشقش شدند، این فیلم در راضی کردن آنها هم شکست میخورد چرا که از هرگونه منطق، جذابیت و پایبندی به ماهیت و هویت اصلی شخصیتهایش خالیست، و توهینی محسوب میشود به شعور مخاطبینی که برای دیدن این فیلم زمان و پولشان را دادهاند.
نکات مثبت این فیلم
منصفانه نخواهد بود اگر به نکات مثبت فیلم که زیاد هم نیستند اشارهای نکنیم، نکاتی مثل بازی خوب لبران جیمز نسبت به مایکل جوردن که بخاطر دیالوگ نویسی بد آنچنان به چشم نمیآید و تاثیر چندانی در بهبود فیلم ندارد. نکتهی بعدی سیجیآی خوب کار است که چیز تازه و عجیبی نیست، با این حال راضی کنندهاست. آخرین نکتهای که به نظر میرسد که تنها نکتهی مثبت داستان نیز هست مربوط به آرک کاراکتر باگزبانی میشود که به این شکل است:
مدتها پیش لونی تونز به پیشنهاد Al-G برای پیدا کردن ماجراهای جدید و خانهای نو و دیدن دنیاهای تازه، شهر کارتونها را ترک کردند البته همه بجز باگزبانی، او مدتها به تنهایی در شهر برای خودش میچرخد و به امید بازگشت دوستانش کارهای همیشگیاش را انجام میدهد ولی آنها هیچوقت برنمیگردند تا اینکه روزی لبران جیمز برای تشکیل دادن یک تیم بسکتبال به سراغ او میآید، باگز هم از این فرصت استفاده میکند تا دوستانش را پیدا کند و بجای انتخاب شخصیتهای قوی برای تیم، لونی تونز را انتخاب میکند، باگز در پایان متوجه میشود که تیمشان به اندازه کافی قوی نیست و اگر ببازند لبران جیمز و خانوادهاش تا ابد در این سرور زندانی میشوند و همهی دوستانش حذف خواهند شد، بخاطر همین باگز برای نجات دیگران خودش را فدا میکند و از سرور وارنر حذف میشود.
میتوان آرک داستانی باگزبانی را؛ با اینکه آنچنان قوی هم نیست، بهترین بخش کل فیلمنامهی اسپیس جم۲ در نظر گرفت که نسبت به دیگر چیزها بیشتر به آن پرداخته شده و بار احساسی بهتری دارد و با وضعیت فعلی لونی تونز در واقعیت نیز هماهنگی دارد. ولی با زنده شدن باگزبانی در آخر داستان و بازگشت او به دنیای واقعی بدون هیچ دلیل منطقی یا توضیحی، این تاثیر احساسی نیز از بین میرود.
حرف آخر
با اینکه اسپیس جم۲ تنها برای خالی کردن جیب مخاطبان و تبلیغ وارنر ساخته شده ولی دیدنش خالی از لطف نیست. اگر طرفدار فیلم اول بودهاید پس احتمالا میدانید با چه چیزی رو به رو هستید و توقع خاصی ندارید، در این صورت میتوانید این فیلم را با دوستانتان تماشا کنید و از شدت بد بودنش از آن لذت ببرید در غیر این حالت دیدن این فیلم به تنهایی فقط دو ساعت از عمرتان را از شما میگیرد که هیچوقت نمیتوانید آن را پس بگیرید.
.
نقل از سینما-فارس
[ad_2]