اغلب زمان ها (نه همه وقت) منتقدین می توانند باعث تردید مخاطبان برای تماشای یک فیلم شوند. به نقل قول پاتر استوارت دادیار سابق دیوان عالی ایالات متحده: یک فیلم بد ممکن است تحملش دشوار باشد، اما زمانی شما آن را خواهید دانست که فیلم را تماشا کرده باشید. زمان ثابت کرده است دیالوگ های خشک، بازی های افتضاح یا کارگردانی بی سواد با گذشت زمان تبدبل به جادویی بهتر نخواهد شد. البته بعضی از فیلم های بد به طرز عجیبی محبوب می شوند و اینجاست که بد قدیم شاهکار جدید محسوب می شود. با این توصیفات گروهی کوچک از فیلم ها وجود دارند که در موقع اکران جلو تر از زمان خود هستند. این دست فیلم ها به علت این که ساختار شکن و به شدت رادیکال هستند در زمان اکران مورد حمله و نقد های منفی قرار می گیرند. این فیلم ها با گذشت زمان مورد واکاوی بیشتر قرار می گیرند و اینجاست که الماس درونی آن ها نمایان می شود. حالا ماقصد داریم ۶ فیلم عالی که در ابتدا به شکلی اشتباه درک شده بودند و با گذشت زمان به شاهکار های سینما تبدیل شدند را معرفی کنیم.
Fantasia (1940)
فانتازیا پروژه حیوانات خانگی والت دیزنی بود. این فیلم در زمان خودش تجربه ای متفاوت از موسیقی های کلاسیک با ترکیبی از سکانس های انیمیشنی جذاب بود که حالا خیلی از فیلم ها به آن ارجاع می کنند. اما این فیلم در زمان خودش به شکلی وحشتناک و سخت بایکوت شد. با گذشت ۶۰ سال از زمان اکران فیلم، این اثر به عنوان یک فیلم هنری و پر از نکات ریز و رنگارنگ کشف شد و مورد تمجید عموم قرار گرفت. بعد از این تلاش دیگری برای راه اندازی مجدد پروژه فانتازیا در سال ۱۹۹۹ انجام شد، و دیزنی Fantasia 2000 را منتشر کرد. البته این اثر عملکرد ضعیفی را به همراه داشت.
Psycho (1960)
روانی شناخته شده ترین فیلم هیچکاک است. با این حال، این فیلم در زمان اکرانش به عنوان یک اثر درجه دوم، مبتذل و کم کیفیت معرفی شد. صحنه ای در فیلم وجود دارد که در زمان اکران به عنوان نمایش تجاوز جنسی مطرح شده بود و همین، حساسیت منتقدین را زیاد کرد و موجب نقد های منفی آن شد. این در حالی است که همین سکانس در بین مخاطبان مدرن به یک صحنه فراموش نشدنی تبدیل شده است. امروز از فیلم روانی به عنوان کلاس درس استاد هیچکاک نام برده می شود و در جایگاهی قرار دارد که کم تر کسی فکر آن را می کرد. سکانس قتل در حمام داخل فیلم روانی جدای دگرگونی در سینما ثابت می کند هیچکاک استاد تعلیق است.
The Shining (1980)
هنگامی که “درخشش” استنلی کوبریک در سال ۱۹۸۰ در سینما ها به نمایش در آمد، نقد های متفاوتی را دریافت کرد. به شکلی خاص جک نیکلسون بود که مورد حمله منتقدین قرار گرفت زیرا آنها می گفتند که این نقش تکرار کاراکتر دیوانه ای است که نیکلسون در پرواز بر فراز آشیانه فاخته آن را اجرا کرده بوده است. همچنین منتقدان به بازی شلی دووال نیز ایراد های فراوانی گرفته بودند. استفن کینگ، که رمان اصلی اقتباس شده این فیلم را نوشته بود نیز به شدت از این اثر ناراضی بود و معتقد بود فیلم گرمای مورد نظر رمان را نداشته است. اما با تمام این واکنش ها در زمان حال درخشش در بین فرهنگ عامه و مخاطبان سینما و حتی منتقدین به شدت محبوب است. بسیاری از سکانس های این فیلم پس از گذشت چهل سال هنوز مورد احترام و تحسین اکثر منتقدان قرار دارد برای مثال سکانس فوران خون از آسانسور یا دوقلو های در راهرو و همچنین لحظه فراموش نشدنی شکستن در توسط نیکلسون و گفتن جمله Heeere’s Johnny تمام این ها روزی مورد تیغ تیز نقد قرار گرفته بودند.
Blade Runner (1982)
بلید رانر سرامد ژانر cyberpunk بوده و خواهد بود. روشنایی خیره کننده نئون بر تعداد زیادی از فیلم های علمی تخیلی ای که بعد از آن اکران شدند تاثیر گذاشته است و همیشه منبع تحت تاثیر آثار این چنینی بوده است. اما همین فیلم نیز در زمان اکرانش مورد نقد های منفی قرار گرفته بوده است. اما همان طور که گفتیم زمان خیلی چیز ها را تغییر می دهد. در آن زمان مخاطبان نیز هان سولو هریسون فورد را بیشتر دوست داشتند. اما در زمان حال این فیلم ریدلی اسکات را اثری بسیار فراتر از حد معمول می دانند و فیلم را جلو تر از زمان خودش تفسیر می کنند. دنباله ای نیز برای این فیلم توسط ویلنوو در سال ۲۰۱۷ اکران شد.
Eyes Wide Shut (1999)
استنلی کوبریک در زمان حیاتش همیشه یک فیلمساز دو قطبی بوده است و فیلم آخرش نیز مصداق بارز همین دو قطبی بودن است. این فیلم با بازی تام کروز و نیکول کیدمن در زمان اکرانش یک فیلم کاملا جنجالی بود. فیلم مورد نظر در زمان نمایش چیزی نبود که مخاطبان از تریلر ها انتظار آن را داشتند. اما حالا و پس از گذشت بیست سال از نمایش فیلم اقبال مخاطبان و منتقدین به فیلم شاهکار بودن اثر را تصدیق می کند. و این مسئله نشان دهنده این نکته است که استنلی کوبریک چه کارگردان خاص پسند و فراتر از حد تصوری بوده است.
Unbreakable (2000)
ام نایت شیامالان همواره یک عملکرد سینوسی را بین آثارش تجربه کرده است و گاهی در اوج بوده و لحظه ای دیگر زیر صفر و منفی. اما این فیلم او در زمان اکرانش به دلایل عجیب و بدی مورد حمله منتقدان قرار گرفت. اما شیامالان با بست و گسترش دنیای خاص سینمایی اش کاری کرد که تک تک منتقدان و مخاطبان این آثارش را درک کنند و به تماشای آن بنشینند. این جنس فیلم های شیامالان درام های هیجان انگیزی هستند که حتی به عنوان فیلم های مستقل ابرقهرمانی نیز شناخته می شوند. در نتیجه باید گفت حتی نباید به نقد های منفی فیلم جدید شیامالان یعنی Glass نیز توجه کرد و پس از دیدن آن است که باید نظر منطقی و به دور از احساسات را بیان کرد.