پرویز کلانتری، نقاش بامهای کاهگلی و سفرههای ساده، پاک و گاه خالی، تمام ایرانیهاست. او، رنگ را در حقیقت پاک و ترکیب ساده “کاه” و “گل” جستوجو کرد و این ترکیب را، نقاش، پاکترین امکان، برای انتقال معنای آثارش دانسته بود که عجین بود با حقیقت پاک زندگی تمام روستائیان پاکسرشت این پرگهر مرز و بودم که “نانش” را آنان، همان کشاورزان پاکسرشت با عرق جبین و با کشت گندمزارهایش، برای مردمانشان میآورند و از “کاه” و “خاکش” با ترکیب آب پاک این سرزمین، سرپناهی با بامهای “کاهگلی” بنا میکنند تا معنایی از هستی پاک خانواده، در زیر همین سقفهای ضربی و گنبدی و کاهگلی به سکونت و آرامش روحی برسند تا با تولد کودکانی پاک و معصوم با چشمانی “شرقی” و سرشار از نور پاک آفتاب ایران زمین، بر جهانی بنگرند که حقیقتش، بر حقیقت معنای به “الله نور و السموات و الارض” است. و این زیباترین “فهم هستی” را، نقاش از اینکه، جهان محضر خداست دانسته، و او ، زنده یاد “پرویز کلانتری” در آثارش، با “ما”، با “من” و با “تو” ، با “او” و “ما” و “شما” را در کتابهای درسی، با همین ترکیب حقیقت و بیرنگ “کاه” و “گل”، گفتههایی بدیع گفت که حافظه تاریخی هنر معاصر را شکلی معنایی بخشیده است.
گالری “آرت سنتر” در ایجاد فرصتی مغتنم با بزرگداشت و برگزاری نمایشگاه مروری بر آثار زنده یاد “پرویز کلانتری” به این مهم پرداخته است و این اهتمام مسببی است تا بتوانیم با پرویز کلانتری، در تمام بیکرانگی جستارهایش در نقاشی معاصر ایران، بر بومهایش که برگرفته از بامهای “کاهگلی” و سفرههای ساده و پاک و گاه خالی مردمان و پاک روستاهای ایران عزیز است، یک نو آشنایی و دعوتی دوباره به خویشتن او و خویش داشته باشیم .
آنچه پرویز کلانتری را استادی بیبدیل و نقاشی جامعهشناس و هنرمندی پیشرو و آوانگارد، برای جامعه هنری ایران و جهان معرفی میکند، برگزاری این چنین نمایشگاههایی نیست!؟ که او ، پرویز کلانتری، هرچند بزرگ و به یاد ماندنی و جاودان است اما به وجود آمدن چنین فرصتهایی نیز مغتنم است و موجب آن است تا پرویز کلانتری در یک “پانورامای” اندیشهای بر وسعت بومهایش، آن چنان که به استواری قلم زده است، دوباره دیده شود.
و این مهم، شاید اندکی باشد از بیان تمام تاثیر حضور هنرمندی سرشار از هوش، خلاقیت و تمثیل و ایما و استعاره و شناخت از مفاهیم فرهنگی اقلیمهای ایران و برخوردار از تکنیک قوی در سادهسازی و در عین حال، پیچیده که مفاهیم متعالی او، در آثارش جای بسی تامل و تعمیق دارد.
پرویز کلانتری، نقاشی است که خویشتن را از هیچ نشانهای مبرا ندانسته و بر هر یک از آثارش، نشانههایی از “خاک” و “گل” و بامهای معماری اقلیمهای ایران را نقش آفریده است، تا بازگوینده معنای تمام عناصر فرهنگی و هستی شناسی و نیز بیانگر معنای آئینهای پاک زندگی اقوام ایران را روایتی پاک، صادق و هنرمندانه داشته باشد.
آثار پرویز کلانتری را بدون شک میتوان به عنوان ویژگیهای نوین هنر معاصر و اکنون ایران در عصر حاضر به حساب آورد. آنچه، پرویز کلانتری خلق کرده است، بدون شک و صرفا، یک استتیک ساده نیست! تمامیت آثار او، در هر یک از نقشبندیهایش ویژگیهایی از حیث زیبایی شناسی و از منظر حکمیت، ارائه رازی است که در پس حیات این اقلیمها وفرهنگها ، غوغای زندگی را که با جنس پاک ” آب” ، “نور” ، “کاه” و “گل” عجین شده است در روایتی بسیار ساده و پاک، در میان میگذارد و بدان اشاراتی نو و بس بدیع دارد.
پرویز کلانتری در آثارش، راوی آن معنایی است که ساده میگوید ، “عصر ظلمت” به پایان رفته است و تمام جهان، در زیر گنبدی از گیتی زیبای ساده این طاق ضربیهای “کاهگلی”، معطوف به نگاه پاک انسانهای “ایرانی” است که در حال گذار از بحرانهای فرهنگ جهانی است! آنگونه که در کشتزارهایش و در صنایعش و در چشمهسارهایش و در مزارعش، آنگونه ،انسانها میسازد و خلق میکند که نقاش میگوید. ایران در حال گذار و رو به شناختی عمیق از احوال فرهنگی خویش است. پرویز کلانتری راوی سادگی حیات در زیر بامهای گنبدی و کاهگلی خانهها و مطبخهایی است که در آنها ، طبخ نان میکنند تا نعمت سیر بودن را به کوکانی ارزانی دارند که آنها اندیشههای بلند ایران فردای پیروز را خواهند ساخت.
او، نقاشی است که تمام حقیقت زیبایی شناسی را و تاریخ غنی فرهنگهای بومی و اقوام ایرانی را با پیوند “نور” و “کاهگل” در آثارش بیان میکند و نقاش، بر آن باور است که اصل “مُثلها” و ایدههای افلاطونی که در مبانی منتقدان هنرهای اکنون جهان، ترسیم معنای هنر معاصر را رقم میزند، آنگاه میتواند آغازی مبارک داشته باشد که با این عوالم ملکوتی که در این گنبدهای دوار است، پیوندی معنایی و حقیقی داشته باشد! و تمامی این قوسهای وجودی را، پرویز کلانتری، نشانههایی نمادین و اصلی و پیوند خورده با بنیادیترین فهم زیبایی شناسانه مشرقی میداند، چرا که، دلبستگیهای غیر ملکوتی در هیچ یک از انسانهای زیر این سقفها نیست! این سازهها سیمان ندارند، و آهن بر حجم آنها سنگینی نمیکند! و سنگینتر و مقاومتر از آهن و سیمان ، برای بقای آنها ، همین مُثُلهایی است که در زیر این طاقهای ضربی و کاهگلی، اوقات آدمها را صرف فهم حقیقت زیبای مثلهای زندگی میکند . و او ، پرویز کلانتری با تمام قدرتهای اندیشهای خویش، هیچگاه، علاقهمند به فهم مثلهای افلاطونی نشده و در اشاراتی نیز گفته است که بعدها، که ایدههای فهم حجم بامهای طاق ضربیها را با راز نیم سایههایش فهمیدم؛ دانستم که تمام فلسفه زیبایی همان زیباییشناسی هنر شرق است و تمام زیباییهای گنبدهایی این چنین دوار تبدیل به سادگیهای رفتار و معیارهای زیبایی شناسی او، در آثارش شدهاند . و نیز، میگوید: و همین قوسهای وجودی بوده است که مرا مجذوب خود آنها ساخته است؛ تا در ادراکی “استتیک” آن را در قابی از یک اثر هنری، با تو در مقام مخاطب ، در میان بگذارم. و خویشتن را همیشه ملزم به حفظ تمام اصالتهای سادگیهایش، در این بیان زیبایی دانستهام.
پرویز کلانتری نیز در میان نظر گاه هنرمندانه “خویش” قائل به فرضیه “سه نظر” و “سه عالم” بود ، که عالم “جسمانی” و “عالم عقلانی” است و عالم “مثال” یا “خیال” که عالم ملکوت که فاصله بین عالم “ناسوت” یعنی ، عالم “جسمانی” است و عالم “جبروت” یعنی عالم “عقلانی” و آن عالم “ملکوت” و آن عالم، عالمی است که “من” نقاش و “من” هنرمند، با آن معنایی که “هنر” می خوانیماش، با آن عالم “سر و کار” و “سر و سر” داریم !!
و آن، همان عالم ملکوت است و این هنرمند بزرگ پرویز کلانتری، از زمره هنرمندان نقاشی است که روح انسانیاش، اکنون عروج کرده است و او در این جهان هستی نیز با اتکا به معنای آثارش، میتوان گفت پیامآور همان عالمی بود که آن را عالم “قدسی” در هنر میخوانیم که او با رویت آثارش در عالم خیال و مثال که برگرفته از پاکیهای حیات “اقلیمها” و “روستا”های ایران بود خود روایتی داشت از “ناسوتی” بودن “حیات” و پیوند آن با عالم مثال، که عالم قدسی است. و این نظر را در آثارش نیز به کرات گفته است. تمام آرزوی پرویز کلانتری در حیات، آن بود که جهان واقف گردد به حقیقت فرهنگ ایران بزرگ، با همین قوسها ، و طاق های ضربی کاهگلی و با همین جنس پاک ترکیب “کاه” و “گل” که برای او، همین بس بود که اثرش در پیغامآوری ما به سازمان ملل میرود تا بر جهانیان برگوید که امروز و آیندگان شما بدانند که ایران، سرزمینی است با همین طاقهای ضربی کاهگلی و صاحب فرهنگی بس عظیم و غنی در زیر همین سقفهای ضربی و گنبدی و کاهگلی که شخصیت و هویت خویش را با جهان پیوند معنایی عمیق بخشیده است.