سایت تابع قوانین جاری کشور می باشد و در صورت درخواست مطلبی حذف خواهد شد سایت تابع قوانین جاری کشور می باشد و در صورت درخواست مطلبی حذف خواهد شد
اخبار اجتماعی

نقشه زن جوان برای مرد ثروتمند/ شکنجه اسیدی برای تصاحب اموال مرد میلیاردر

پرواز کاسکوی دختر جوان به خانه اعیانی پیرمرد پولدار، شروع نقشه گروگانگیری میلیونی بود. دختر جوان با همدستی ۲ آشنا، پیرمرد پولدار را ۵ ساعت در باغ مخوفی زندانی کرد و شکنجه داد تا اموالش را تصاحب کند اما نقشه‌اش ناکام ماند.

سناریوی این گروگانگیری زمانی کلید خورد که یکی از دوستان دختر جوانی به نام میترا با او درباره پیرمردی صحبت کرد که خانه‌‌ای اعیانی دارد و به تنهایی زندگی می‌کند. دختر 25ساله وقتی اینها را شنید برای سرقت از پیرمرد وسوسه شد و نقشه‌اش را با 2نفر از آشنایان خود در میان گذاشت و چند روز بعد همه‌‌چیز برای اجرای نقشه مهیا شد.

2986-400

   پرواز طوطی
روز حادثه میترا زنگ خانه پیرمرد 70ساله را به صدا درآورد و وقتی او در را باز کرد مدعی شد که کاسکویش به حیاط خانه پیرمرد پرواز کرده است. او به این بهانه وارد خانه ویلایی پیرمرد شد و پرنده‌اش را که خودش به داخل حیاط طعمه‌اش انداخته بود، برداشت. او آن روز با پیرمرد سر صحبت را باز کرد و با او طرح دوستی ریخت.
پس از آن چند باری با هم به رستوران رفتند و میترا اعتماد پیرمرد را کاملا جلب کرد. دختر جوان هر وقت با پیرمرد قرار می‌گذاشت با خودرویی راهی محل قرار می‌شد که مدعی بود آژانس است. میترا مدعی بود که راننده آژانس را می‌شناسد و به او اعتماد دارد. در قرار آخر اما جز راننده و میترا مردی قوی‌هیکل نیز داخل ماشین بود که میترا ادعا کرد او یکی از دوستان راننده آژانس است و چون با ما هم‌مسیر هستند، می‌خواهد او را تا خانه‌اش برساند. پیرمرد که نمی‌دانست میترا چه نقشه‌ای در سر دارد، سوار شد و به این ترتیب در دامی افتاد که دختر جوان و همدستانش پهن کرده بودند.
   5ساعت بعد
پیرمرد درحالی‌که از درد به‌خود می‌پیچید و آثار ضرب و جرح روی صورت و بدنش دیده‌ می‌شد، خود را به اداره پلیس رساند و وقتی پیش روی افسرتحقیق نشست، چنین گفت: وقتی سوار ماشین شدم، میترا مدعی شد که می‌خواهد مرا به باغ پدری‌اش در حوالی کرج ببرد و من اصلا به او مشکوک نشدم چرا که به‌نظرم دختر ساده‌ای بود.
او می‌گفت دانشجوی رشته پزشکی است و با چرب‌زبانی اعتماد مرا جلب کرده بود. آن روز میترا می‌گفت که پدر و مادرش سفر هستند. وقتی به باغ رسیدیم، ناگهان میترا و 2جوانی که همراهش بودند دست و پایم را بستند و در اتاقک باغ مخوف زندانی‌ام کردند. بعد آنها روی کمرم اسید پاشیدند و مرا مورد ضرب و شتم قرار دادند و می‌گفتند باید نفری 100میلیون تومان یعنی در مجموع 300میلیون پول در اختیارشان قرار دهم تا آزادم کنند.
تازه آنجا بود که فهمیدم در چه دامی افتاده‌ام. آنها از من چک سفید با امضای خودم می‌خواستند که من زیربار نرفتم ؛ برای همین دوباره روی کمرم اسید ریختند و من این‌بار از شدت درد بیهوش شدم. وقتی به‌هوش آمدم متوجه آثار جوهر روی انگشتم شدم و فهمیدم که آنها از من اثر انگشت گرفته‌اند تا اموالم را تصاحب کنند.
وی ادامه داد: من 5ساعتی در آنجا زندانی بودم تا اینکه میترا به همراه جوانی که وانمود می‌کرد، راننده آژانس است از باغ بیرون رفت و من ماندم به همراه نفر سومی که می‌گفتند دوست راننده آژانس است. از او خواستم دست وپایم را باز کند و قول دادم اگر آزادم کند به جای 100میلیون، 400میلیون پول به او می‌پردازم. آنقدر درگوشش خواندم تا اینکه به‌خاطر پول وسوسه شد و آزادم کرد تا سهم بیشتری گیرش بیاید. من هم به سختی کنار اتوبان ماشین گرفتم و خودم را به تهران رساندم.
   دستگیری
با این شکایت، تیمی از کارآگاهان با دستور قاضی آرش سیفی، بازپرس شعبه چهارم دادسرای امور جنایی تهران وارد عمل شدند و در کمتر از 24ساعت، دختر 25ساله را دستگیر کردند. با راهنمایی وی، 2همدستش هم به دام افتادند و پس از انتقال آنها به دادسرا، میترا گفت: وقتی شنیدم که پیرمرد خیلی پولدار است موضوع را با حسین، یکی از آشنایانم درمیان گذاشتم. او راننده آژانس بود و مرا می‌شناخت. او نقشه کشید که پیرمرد را گروگان بگیریم و همه شکنجه‌ها زیر سر حسین بود.
او حتی می‌خواست انگشت پیرمرد را قطع کند و از او اثر انگشت بگیرد تا اموالش را تصاحب کند. حتی نقشه کشیدکه پیرمرد را به قتل برسانیم اما بعد تصمیم گرفتیم او را معتاد کنیم تا آلزایمر بگیرد و ما هم به‌راحتی هرچه دارد به نام خود بزنیم. برای اجرای این نقشه باغی در کرج رهن کردیم و وقتی پیرمرد را به آنجا بردیم، من فقط چند مشت و لگد به او زدم و اسیدپاشی را قبول ندارم. چند ساعت بعد هم همراه حسین از باغ بیرون رفتیم که متوجه شدم مهدی نفر سوم باند که از دوستان حسین بود، به طمع پول بیشتر به پیرمرد اعتماد کرده و آزادش کرده است.
در ادامه مهدی نیز چنین گفت: روز حادثه من به همراه پیرمرد داخل باغ بودم تا مراقب او باشم. میترا و حسین به شخصی پول داده بودند تا برایشان مواد‌مخدر ال اس دی جور کند. آنها می‌گفتند اگر پیرمرد این مواد را مصرف کند پس از مدتی آلزایمر می‌گیرد و می‌شود همه اموالش را تصاحب کرد اما او پیشنهاد پول بیشتری به من داد که دلم به حالش سوخت و آزادش کردم. من فرشته نجاتش شدم و اگر آزادش نمی‌کردم معلم نبود چه بلایی سر پیرمرد می‌آمد. به گزارش همشهری، این 3متهم با قرار قانونی در اختیار مأموران پلیس آگاهی تهران قرار گرفتند و تحقیقات از آنها همچنان ادامه دارد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا