« تالی » یکی از عناوین مورد انتظار سال بود که به واسطه نام سازندگانش، توجه فراوانی را به خود جلب کرده بود. تجربه جذاب همکاری جیسون ریتمن به عنوان کارگردان با خانم دیابلو کدی در مقام نویسنده در فیلم « جونو » موفقیت های قابل توجهی برای این دو سینماگر به دست آورد و حتی کدی برای نوشتن فیلمنامه اثر مذبور موفق به دریافت اسکار نیز شد. این دو بعدها « بزرگسال نوجوان » را در کنار هم ساختند که ستاره شان در آن فیلم « چارلیز ترون » بود. اثری که اگرچه نتوانست موفقیت های « جونو » را تکرار کند اما روی هم رفته یکی از آثار محبوب تماشاگران در سال 2011 بود. حالا این دو بار دیگر با « تالی » به سینما بازگشته اند و بار دیگر از چارلیز ترون به عنوان ستاره اثرشان استفاده کرده اند؛ ترونی که وزن فراوانی برای بازی در این اثر اضافه کرده است.
داستان فیلم درباره مادری به اسم مارلو ( چارلیز ترون ) می باشد که به تازگی صاحب فرزند تازه ای شده و به سختی در پی وظایف مادری خود می باشد. همسر او که تفریح مورد علاقه اش بازیهای کامپیوتری است، چندان توجهی به مارلو ندارد و خیلی زود هم برای رسیدن به کارهایش منزل را ترک می کند. در چنین شرایطی برادر مارلو، برای وی پرستاری به نام تالی ( مکنزی دیویس ) استخدام می کند تا در انجام کارهای مربوط به بچه ها به او کمک کند. مارلو در ابتدا چندان موافق حضور تالی نیست اما رفته رفته رابطه گرمی با او برقرار می کند و…
کدی با فیلمنامه های قبلی خود نشان داده که علاقه فراوانی به مسائل زنان و مخصوصاً زنانی دارد که درگیر مسائل مربوط به بارداری و روزهای پس از آن هستند. وی پیس از این در « جونو » نیز داستان دختری را به تصویر می کشید که ناخواسته باردار می شد و اگرچه در ابتدا هیچ اطلاع و ایده ای از آنچه که برایش رخ داده نداشت، اما به مرور نسبت به موقعیتی که در آن دچار شده بود اشراف می یافت. حالا کدی در جدیدترین فیلمنامه خود، بار دیگر به سراغ یک مادر رفته و زندگی او را در شرایط پس از زایمان به تصویر کشیده است.
مارلو در داستان خانم کدی، مادری است که می تواند نماینده میلیاردها مادر دیگر در سراسر جهان باشد. مادری که زندگی خود را فراموش کرده و تمام آنچه که داشته را وقف رشد فرزندانش نموده بطوریکه در این میان تمام جذابیت های ظاهری اش را نیز از بین رفته است. در بخشی از داستان زمانی که یکی از فرزندان مارلو با تعجب به بدن او خیره می شود از او می پرسد : « چه بلایی سر بدنت اومده؟! » با نگاه ناامید کننده مارلو مواجه می شود که تلنگری به حال و روز اوست. مارلو نه در طول روز توان استراحت دارد و نه فرزند جدیدش در شب اجازه استراحت به او می دهد! او تمام ویژگی های مادری که خود را وقف زندگی کرده را دارد.
اما در ادامه با ورود تالی، فیلم نیز به سراغ ایده مرکزی اش که بازسازی و خودسازی مارلو است گام بر می دارد. با حضور تالی در فیلم، مارلو زمان بیشتری را برای رسیدن به زندگی شخصی خود و جبران کمبود های زندگی اش می یابد و در این بین تالی نیز تبدیل به نزدیک ترین دوست او می شود که محرم اسرار اوست. تالی بیشتر از آنکه یک پرستار معمولی باشد، یک همدم کامل و فرشته نجات مارلو در روزگار کسل کننده اش است و همین مسئله باعث می شود تا مارلو به سراغ خودِ سابقش برود و مسیری را مرور کند که منجر به رسیدنش به این نقطه شده. وی که به نظر می رسد تمام ویژگی های افسردگی پس از زایمان را دارد، حالا زمان مناسبی یافته تا بتواند خود و مسیر زندگی اش را مرور نماید و البته حضور تالی و اتفاقات ناخواسته آن را نیز مدیریت کند!
جیسون ریتمن که یکی از موفق ترین کارگردانان سالهای اخیر هالیوود بوده ( البته چنانچه فیلم « مردان ، زنان و فرزندان » را فراموش کنیم! )، به خوبی توانسته مارلو را در مقام یک مادر در « تالی » به تصویر بکشد. تصویری که او از مارلو ساخته، بیانگر حال و روز میلیون ها مادری است که زندگی خویش را از یاد برده اند و اصولاً در خلوت شان چنان دچار بحران هویت می گردند که افسردگی های بلند مدت را به زندگی شان پیوند می زند. مارلو به درستی در طول داستان، از یک مادر گرفتار به زنی تبدیل می شود که به نیازهای سابق خود می اندیشد و درصدد بازیابی آنهاست. نیازهایی که قطعاً به عنوان یک فرد مستقل می تواند رسیدن به آنها انگیزه های او را برای زندگی افزایش دهد و اصولاً کیفیت رفتاری اش را ارتقاء ببخشد.
با اینحال فیلم به سوالات متعددی که درباره وظایف مادری و رسیدن به خواسته های فردی مطرح می کند، پاسخ قطعی نمی دهد و آن را با مفاهیم کلیشه ای پیوند می زند که چندان هیجان انگیز و تاثیرگذار به نظر نمی رسد. شاید اگر فیلم می توانست برای ایده هایی که مطرح می کند پاسخ قاطعی ارائه کند، می توانست تاثیر بسیار بهتری بر مخاطب بگذارد و محرک مناسبی برای افراد مانند مارلو باشد. اما « تالی » در این خصوص جسارت سابق کارگردانش را ندارد و به صمیمیت « جونو » نیز نمی رسد. فراز و نشیب رابطه مارلو و تالی تا نیمه های فیلم تاثیرگذار است و پس از آن به کلیشه های ژانر پیوند می خورد و زمانی که چند گره ساده از میان می رود، فیلم قابل پیش بینی می گردد.
اما چارلیز ترون کماکان در مقابل دوربین ریتمن می درخشد. بازیگری که تلاش فراوانی برای تغییر سایز بدن خود انجام داده و نتیجه این تلاش نیز او را با ظاهری کاملاً متفاوت از آنچه اغلب به یاد داریم نشان می دهد. ترون توانسته در مقام یک مادر، بازی یکدستی از خود به نمایش بگذارد و اگر کمی خوش شانس باشد می تواند در فصل جوایز مورد توجه قرار بگیرد. اما دیگر ستاره فیلم مکنزی دیویس است که در نقش تالی، بازی بسیار خوبی از خود به نمایش گذاشته. بازیگری که سابقاً با « همیشه بدرخش » توانسته بود نگاه ها را به سوی خود جلب نماید و حالا در « تالی » نیز بازی تاثیرگذاری از خود به نمایش گذاشته است. سکانس های مشترک دیویس و ترون دلیل اصلی برای تماشای فیلم به شمار می رود.
« تالی » علی رغم اینکه اثر کاملی نیست و دچار روند سینوسی می گردد، با اینحال دلنشین است و البته تاثیرگذار برای مادران. اثری که قصد دارد این پیام را به مادران و جامعه زنان دهد که عاشق خودشان باشند و به نیازهایشان توجه نمایند تا روزهای بهتری را در زندگی تجربه نمایند. دوستی مارلو و تالی می تواند یک مثال مناسب از آنچه که فیلم قصد ارائه آن را دارد باشد. بی نهایت غریب و در عین حال آشنا. دو محرک که منجر به یادآوری زندگی گذشته می گردند و روزگاری که تفاوت آشکاری با وضعیت امروز دارد. « تالی » با پایان دوگانه خود می تواند تماشاگر را به اندیشه وا دارد که بزرگترین دستاورد فیلم است.