شاهرخ، جوانی کـه بـه 86 نوجوان تجاوز کرده اسـت محاکمه شد، در نگاه اول چنین چیزی قابل باور نیست اما دنیا بـه قدر زیبایی هایی کـه دارد، آلودگی هایی هم دارد کـه گه گاه حتی قابل باور نیستند اما متاسفانه حقیقت دارند، انتشار این اخبار ناراحت کننده برای مـا کار سهولت نیست اما حقیقت را نمیشود پنهان کرد، حقیقت باید گفته شود تا هر کس بـه نوعی بتواند با اینچنین آلودگی هایی مقابله کند و خودرا حفط نگه دارد.
بـه گزارش پارس ناز: کودک اذیت جوان ساکن یکی از شهر هـای غرب کشور کـه بـه 86 پسر نوجوان تجاوز کرده و بـه دست فرد یا افراد ناشناسی کشته شده اسـت، از سوی دادگاه مهدورالدم شناخته شد.
تجاوز بـه 86 نوجوان
جوان مقتول 11 سال قبل در پارکی در یکی از شهر های غربی کشور بـه قتل رسید. وقتی مأموران پیکر وی را پیدا کردند، زمان زیادی از قتل او گذشته بود؛ چراکه پیکر بو گرفته ودر حال متلاشیشدن بود. درحالیکـه مأموران دنبال پیداکردن اولیایدم و مشخصشدن هویت مرد مقتول بودند، در بین پروندههای اعلام فقدانی متوجه شدند خانوادهای مفقودشدن پسرشان شاهرخ رابه پلیس گزارش کرده و مشخصاتی را ارائه دادهاند کـه بسیار با مشخصات مقتول همخوانی دارد.
پس از پدا شدن پیکر و هویت مقتول تلاش برای پیداکردن عاملان این قتل آغاز شد. پلیس در اولین گام از تحقیقات بـه پرسوجو از دوستان و خانواده شاهرخ پرداخت و متوجه شد کـه او در بهار ۸۶ بـه اتهام ربودن و ایجاد مزاحمت برای چند پسر دانشآموز بازداشت و بـه زندان محکوم شده بود. درحالیکـه فرضیه جنایت ناموسی قوت گرفته بود، اظهارات یکی از دوستان شاهرخ بنام سیاوش سرنخ مهمی رابه پلیس داد.
ماجرای تجاوز یک جوان بـه 86 نوجوان
پلیس فهمید سیاوش از قربانیان شاهرخ بوده و شاهرخ وی را بـه خانه کشانده و مورد تعرض جنسی قرار داده اسـت و ازآن صحنهها فیلم گرفته و از فیلم این تعرض استفاده و از سیاوش اخاذی میکرده اسـت. سیاوش در بازجوییها بـه مأموران گفت: مـن از یکسال قبل وقتی کـه ۱۷ساله بودم، شاهرخ را میشناختم. او پسر خلافکاری بود. او بدون اطلاع خانوادهاش خانهای را در حاشیه شهر برای خودش اجاره کرده بودو عصرها بـه آنجا میرفت.
یکبار مـن رابه خانهاش دعوت کرد ودر آنجا آزارم داد. بعد از این ماجرا شاهرخ مدام از مـن اخاذی می کرد . او حتی مجبورم کرده بود وقتی پسربچههای دانشآموز رابه خانه شیطانیاش میبرد و انها را اذیت میداد، مـن از کارش فیلم بگیرم. مـن هم از ترس او چندبار اینکار را انجام دادم. مدتی بود خودم را از شاهرخ مخفی میکردم تا دیگر از مـن خواستهای نداشته باشد.
او از بچهها هم اخاذی می کرد و گاهی انها را مجبور میکرد تا چندینبار بـه خانهای کـه برای تجاوز تهیه کرده بود، بروند . او جوان نیرومندی بود؛ کار می کرد و درآمد خوبی داشت، با همان درآمد هم توانسته بود برای خودش خانهای اجاره کند. مـن نمی دانم چرا بچهها را اذیت میکرد.
اما وقتی اینکار را می کرد حالش خوب بود. شاهرخ بسیار خشن بود. هیچوقت آدمی دراین حد خشن ندیده بودم. بهمین دلیل هم خودم را از او مخفی میکردم تا دیگر نتواند از مـن اخاذی کند. تا این کـه شنیدم جنازه او در پارک جنگلی پیدا شده اسـت. مـن گمان میکنم یکی از قربانیان جنایت شاهرخ وی را کشته باشد.
حکم برای تجاوز یک جوان بـه 86 نوجوان
درحالیکـه تحقیقات ادامه داشت، روشن شد شاهرخ چندین پسر دانشآموز را اذیت داده بود. وقتی پلیس دفترچه خاطرات شاهرخ را پیدا کرد، متوجه اقدامات خوفناک او علیه پسران نوجوان شد. شاهرخ نام قربانیان خودرا در دفترچه نوشته بود؛ ۸۶ کودکی کـه از سوی شاهرخ مورد اذیت قرار گرفته بودند نامشان دراین دفترچه بود. او اعمالی راکه مرتکب شده بود، با جزئیات کامل در آن دفترچه نوشته بود.
دادگاه جوان متجاوز
با افشای این ماجرا چندین مظنون بازداشت شدند، اما پلیس مدرکی علیه آن ها بـه دست نیاورد. بـهاینترتیب، با گذشت ۱۱سال از کشتهشدن شاهرخ، پدرومادر او بـه دادگاه رفتند و اعلام کردند چون قاتل پسرشان شناسایی نشده اسـت، تقاضا دارند تا دیه او از صندوق بیتالمال با انها پرداخت شود.
وقتی برای قضات دادگاه روشن شد قربانی با پسران نوجوان در ارتباط بوده و بـه انها تجاوز جنسی میکرده اسـت، تقاضای اولیای دم مبنی بر دریافت دیه از بیتالمال را رد کردند، اما با اعتراض اولیای دم پرونده بـه دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. اولیایدم در اعتراض خود نوشتند:
«شکایتی علیه فرزند مـا مطرح نشده اسـت و هیچکدام از کسانی کـه نامشان در دفترچه خاطرات بوده، علیه پسر مـا حرفی نزدهاند و ممکن اسـت این دفترچه متعلق بـه فرد دیگری باشد. پسر مـا یک بار جرمی مرتکب شد و مجازاتش را هم تحمل کرد؛ نباید بـه جرمی کـه در گذشته مرتکب شده اسـت وی را مهدورالدم تشخیص داد. بـهاینترتیب، قضات شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران مسئول بررسی این پرونده شدند.
آن ها پس از بررسی موشکافانه پرونده اعلام کردند با توجه بـه سابقه بد قربانی، او بـهلحاظ شرعی محقوقالحق نیست و خانوادهاش نیز بـهتبع آن، حق مطالبه دیه از بیتالمال را ندارند. بـه این ترتیب، با تقاضای اولیای دم مبنی بر دریافت دیه از صندوق بیتالمال موافقت نکردند. این رأی در شعبه 28 دیوان عالی کشور مهر تأیید خورد و قطعی شد.
ودر خبر بعدی: همسر سابق شاگرد شوهرش ، هووی زن شد.
«سارا» دست پسر خردسالش را محکم گرفته بودو بـهزور وی را دنبال خودش میکشاند. پس از لحظهای این پا و آن پا کردن روی صندلی نشست. اما پسرش آرام نداشت و مدام این سو و آن سو میدوید.صحبت های یان زن در دادگاه خانواده را در ادامه بخوانید.
زن در دادگاه خانواده
«سارا» چند باری بـه او تشر رفت اما وقتی دید نمیتواند آرامش کند ترجیح حال خود رهایش کند. بعد رو بـه مشاور کرد و گفت: «۸ سال از زندگی مشترک مـن و «رامین» گذشته بود کـه بواسطه یکی از دوستانم فهمیدم شوهرم سرم هوو آورده اسـت. شنیدن این خبر آن قدر برایم سخت بود کـه تا چند روز گیج بودم و فقط بـه در و دیوار نگاه میکردم. حتی قدرت حرف زدن با همسرم را هم نداشتم.
در همه ی اینروزها فکری مثل خوره بـه جانم افتاده بود؛ این کـه آن زن را پیدا کنم و ببینم چـه ویژگیهایی دارد کـه شوهرم وی را بـه مـن ترجیح داده اسـت. دنبال جواب همین سؤال بودم کـه واقعیتی ترسناکتر برایم فاش شد. «بیتا»، همسر سابق شاگرد مغازه شوهرم حالا هوویم شده بود. هضم این واقعیت تلخ برایم غیرممکن بود . آن زن تا پیش از جداییاش بارها با شوهرش بـه خانه مـا آمده و همیشه با مـن و پسرم مهربان بود.
وقتی فکر میکردم کـه چـه درددلهایی پیش آن زن کرده بودم احساس درماندگی و خشم میکردم. اعصابم بـه هم ریخته بود. تصمیم گرفتم بـه روی خودم نیاورم. فکر می کردم شاید اگر دراین باره بـه شوهرم حرفی نزنم این رابطه پنهانی را تمام کند اما هیچ چیز آنطور کـه مـن فکر میکردم پیش نرفت. وقتی شوهرم فهمید از ازدواج دومش خبردار شدهام نه ابراز پشیمانی کرد و نه سعی کرد واقعیت را پنهان کند.
تنها در برابر گریههای بیامان مـن با خونسردی گفت: «خودت مقصر بودی. اگر تـو همان زنی میشدی کـه مـن میخواستم هرگز سراغ زن دیگری نمیرفتم…» ازآن روز بـه بعد حالم دگرگون بود. پسرم نیز با دیدن حال و روز مـن هرروز عصبیتر می شد. اما انگار شوهرم اصلاً این وضعیت پریشان مـا را نمی دید. چند ماهی با همین شرایط گذشت. هرروز تحمل این سردی و بیاعتنایی برایم سختتر میشد. دیگر رغبتی برای دیدن شوهرم نداشتم.
اما تصمیم گرفتم بـهخاطر پسرم بـه زندگی برگردم. دیگر عشق در زندگیمان معنا نداشت اما کم کم حضور آن زن را در زندگی مان پذیرفته بودم. همه یمان بجز زن دوم شوهرم از این زندگی سرد راضی بودیم. دو سال با همه ی سختیها و تلخی هایش سپری شد تا این کـه صبر «بیتا» سر آمد و شیطنتهایش شروع شد. کم کم «رامین» نیز رفتارش تغییر کرد. دوباره روزهای تلخ قبل تکرار شد. هرروز دعوا و بیمحلی… شوهرم حتی دیگر با پسرم هم رفتار درستی نداشت.
دست آخر هم انچه نمیخواستم سرم آمد؛ شوهرم بـه تقاضای «بیتا» بـه دادگاه رفت و مـا توافقی جدا شدیم. مـن با پول مهریه و کمکهای پدرم خانهای خریدم و پسر 10 سالهام را هم پیش خودم بردم. دراین مدت هر کاری کـه میتوانستم برای رفاه حال پسرم انجام دادم اما بازهم نمیتوانم همه ی خواستههای وی را برآورده کنم. همسر سابقم وضع مالی خوبی دارد، با این حال وقتی از او خواستم هزینه پسرمان را بدهد، در عین بیمسئولیتی گفت:
«خودت خواستی پسرمان را نگه داری و مـن هیچ تعهدی بـه او ندارم.» زن جوان با بغضی در گلو بـه مشاور گفت: مشکلات زندگی کمرم را شکسته هر چـه تلاش میکنم بیشتر ناامید می شوم از همه ی بدتر این کـه پسرم نیز هرروز افسردهتر می شود و افت تحصیلی شدیدی پیدا کرده اسـت. این زن در کمال بیرحمی پسرم را از محبت پدر محروم کرد و آینده مبهم زندگیمان مانند کابوسی آرامش مـا را گرفته اسـت و هیچ راهی برای نجات ندارم.
در خبر بعد: ماجرای عجیب جنایت تجاوز به پسر هشت ساله در تهران
شب چهارشنبه آخر سال 1396 مرد جوانی در حالیکه دست پسر ٨ سالهاش رابهدست داشت هراسان بـه اداره پلیس رفت و از جنایت سیاهی کـه برای پسرش رقم خورده بود خبر داد. جزئیات تجاوز بـه پسر هشت ساله را در ادامه بخوانید.
تجاوز بـه پسر هشت ساله
پسر هشت ساله در تحقیقات گفت: برای خرید ترقه سوار مترو شدم. تعدادی ترقه خریدم و دوباره سوار مترو شدم تا بـه خانه برگردم. در راه بازگشت دو نفر از دستفروشان مترو بـه مـن گفتند کـه می توانند انواع و اقسام ترقه رابا قیمتهای ارزان بـه مـن بدهند. مـن هم گولشان را خوردم و همراهشان رفتم اما انها مرا بـه خانهای برده و مورد اذیت و اذیت قرار دادند.
عامل تجاوز بـه پسر هشت ساله
با شکایت پسر بچه تحقیقات بـه دستور بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی برای شناسایی مردان شیطان صفت آغاز شد.در بررسیهای صورت گرفته کارآگاهان موفق بـه شناسایی خانه مورد نظر شدند. بدین ترتیب صاحب خانه شناسایی و برای تحقیقات بـه اداره آگاهی منتقل شد. صاحبخانه کـه مرد جوانی بود مدعی شد کـه در زمان حادثه بـه مسافرت رفته و کلید خانهاش را برای چند روزی بـه دو نفر از دوستانش داده اسـت.
دستگیری عامل تجاوز بـه پسر هشت ساله
با برملایی هویت مردان تبهکار بررسیها برای دستگیری آن ها ادامه یافت اما دو مرد جوان از تهران خارج شده بودند.بررسیهای کارآگاهان اداره شانزدهم برای دستگیری متهمان ادامه داشت تا این کـه مأموران یکی از شهر هـای شمال غربی کشور با خبر شدند کـه مرد جوانی دریک میهمانی شبانه از جنایت سیاهی کـه شب چهار شنبه سوری در تهران مرتکب شده خبر داده اسـت.
با این سرنخ تحقیقات دراین شاخه متمرکز شد وکارآگاهان این مرد شرور راکه یکی از متهمان جنایت سیاه بود شناسایی کردند. بدین ترتیب با هماهنگیهای صورت گرفته با بازپرس رضوانی از شعبه هشتم دادسرای امور جنایی تهران مأموران وارد عمل شده و وی را دستگیر کردند. تحقیقات برای دستگیری عامل دیگر این جنایت سیاه ادامه دارد.
و در حادثه بعد مرد خشمگین نهاوندی که سر همسرش را با چاقو برید
مرد عصبانی در اوج عصبانیت سر زن رابا چاقو برید. او سپس بریدن سر همسر موضوع رابه برادرش خبر داد و برادر قاتل هم پس از حضور در صحنه جنایت این مرد رابا موتورسیکلت خود بـه کلانتری برد و وی را تحویل پلیس داد. مرد میانسال برای پایان دادن بـه اختلافات خانوادگی با همسرش در تماس تلفنی، از وی خواسته بود بـه خانه برگردد تا درصورت بـه نتیجه نرسیدن برای گفت و گو از هم جدا شوند.
سرهنگ رضا زارعی رئیس پلیس آگاهی استان همدان با اشاره بـه این جنایت گفت: این زن کـه بـه حالت قهر دو دخترش را برداشته و بـه یکی از شهرهای استان مجاور رفته بود در جواب شوهرش بهانه آورد کـه پولی برای کرایه ماشین ندارد تا بـه خانه برگردد، اما شوهرش برای رفع این بهانه مبلغ یکصد هزار تومان بـه حساب او واریز کرده بود.
قتل زن بـه دست شوهرش
سرهنگ زارعی میگوید: سرانجام این زن بـه همراه ۲ دخترش بـه خانه برگشت. شوهربه بهانه صحبت با همسرش، دخترهایشان رابه خانه خواهر خود فرستاد، اما پس از گفت و گو با همسرش مذاکره شان بـه نتیجهای نرسید و مرد عصبانی در اوج عصبانیت سر زن رابا چاقو برید. او سپس موضوع رابه برادرش خبر داد و برادر قاتل هم پس از حضور در صحنه جنایت این مرد رابا موتورسیکلت خود بـه کلانتری برد و وی را تحویل پلیس داد.
و در اتفاق بعد نیز ماجرای قتل مرد جوان به خاطر پیامکهای عاشقانه
ساعت 6:30 پنجشنبه هفته گذشته کشف پیکر مردی ناشناس در زمینهای کشاورزی بـه کلانتری امینآباد اعلام و پس از حضور تیم تشخیص هویت و بررسی صحنه اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ در محل مشخص شد پیکر متعلق بـه مردی حدودا ۳۵ساله اسـت کـه پیش از سوزاندهشدن، دریک درگیری با ضربات متعدد چاقو بـه ناحیه صورت، شکم، دست، گردن و… بـه قتل رسیده اسـت.
کارآگاهان در بررسی لباسهای بـهجایمانده از مقتول موفق بـه خارجکردن کارت شناسایی متعلق بـه او شدند و بـه این ترتیب هویت مقتول بنام صادق «۳۵ساله» ساکن خیابان پیروزی شناسایی ودر تحقیق از خانواده وی مشخص شد کـه این مرد یک روز قبل بـه دنبال تماس یکی از دوستانش بنام «علی» از منزل خارج شده و دیگر بازنگشته اسـت.
با شناسایی محل زندگی «علی» «40 ساله» در منطقه پیروزی، کارآگاهان برای انجام تحقیقات بـه خانه او رفتند و اطلاع پیدا کردند علی همزمان با کشف پیکر مقتول، از محل سکونتش خارج و پس ازآن ناپدید شده و پاسخگوی تماسهای تلفنی اعضای خانوادهاش نیز نبوده اسـت.
دادگاه متهم بـه قتل بخاطر پیامک های عاشقانه
هم چنین در تحقیقات تکمیلی معلوم شد علی از حدود یک ماه پیش از همسرش متارکه کرده اسـت. کارآگاهان با بازجویی از همسر سابق علی اطلاع پیدا کردند مقتول در زمان زندگی مشترک علی و همسرش، دوست خانوادگی آن ها بود. همسر سابق علی بنام «ساناز» در اظهاراتش بـه کارآگاهان گفت:
«صادق دوست نزدیک همسرم بودو بهمین علت بـه خانه مـا تردد داشت و مـن وی را کاملا میشناختم. مـن و همسرم از مدتها پیش با یک دیگر اختلاف و قصد متارکه از یک دیگر را داشتیم. قبل از متارکه، مقتول چندینبار پیامکهای عاشقانه برایم ارسال کرده بود کـه آن زمان موضوع رابه همسرم اطلاع و پیامکها رابه او نشان دادم.
اعتراف متهم بـه قتل بخاطر پیامک های عاشقانه
بـه واسطه پیامکها، همسرم نسبت بـه صادق کینه پیدا کرده بود تا این کـه پس از گذشت حدودا یک ماه درنهایت بدلیل اختلافات قبلی مـن و همسرم متارکه کردیم؛ پس ازآن دیگر هیچ اطلاعی از همسر سابق خود و هم چنین مقتول ندارم و نمی دانم کـه آیا موضوع کشتهشدن صادق بـه موضوع پیامک ها ارتباط دارد یا خیر.
کارآگاهان با توجه بـه اطلاعات بـهدستآمده درباره انگیزه احتمالی جنایت با انجام اقدامات ویژه پلیسی موفق بـه شناسایی مخفیگاه علی در منزل یکی از دوستانش بنام علیرضا شدند. این محل در محدوده خیابان شوش تحت مراقبت نامحسوس پلیسی قرار گرفت و سرانجام مأموران ساعت 16:30 روز شنبه با خاطرجمعی از حضور متهم پرونده در محل اقدام بـه دستگیری وی بـه همراه علیرضا کردند.
متهم اصلی پرونده با تأیید اظهارات همسر سابقش درباره ارسال پیامکهای عاشقانه بیان کرد از همان زمان تصمیم بـه کشتن صادق گرفت. او در اعترافاتش بـه کارآگاهان گفت: بـهواسطه کینهای کـه از مقتول پیدا کرده بودم، روز حادثه با تصمیم قبلی و بـه همراه علیرضا وی را بـه بیابانهای اطراف امینآباد بردم و با ضربات چاقویی کـه از قبل همراه داشتم، ضربات متعددی بـه صورت، گردن، کمر و… مقتول زدم.
پس از کشتن صادق جنازهاش را آتش زدم و بـه همراه علیرضا از محل دور شدیم. علیرضا نیز در اظهاراتش با تأیید اظهارات متهم اصلی پرونده، عنوان کرد در محل ارتکاب جنایت حضور داشته، اما هیچ دخالتی در درگیری منجر بـه جنایت یا سوزاندن پیکر نداشته اسـت.
سرهنگ کارآگاه علی ولیپورگودرزی، معاون مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ، با تأیید این خبر گفت: با توجه بـه اعترافات صریح هر دو متهم بـهویژه متهم اصلی پرونده، قرار بازداشت موقت از سوی بازپرس شعبه چهارم دادسرای عمومی و انقلاب شهرری صادر شد و متهمان برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قراردارند.
و در آخر هم پایان تلخ عشق جوان 24 ساله به دخترخاله 39 ساله شوهردار
نیمه شب شانزدهم تیرماه سال 1395 وقوع آتش سوزی یک دستگاه سمند در کمربندی پل فیروز آباد بـه سمت غنی آباد بـه ماموران کلانتری 173 اعلام شد. مأموران وقتی بـه محل آتش سوزی رفتند و بـه مهار آن پرداختند با جنازه سوخته یک مرد روبرو شدند. جنازه این مرد کـه شواهد نشان می داد قبل از آتش سوزی با چاقو کشته شده اسـت برای شناسایی بـه دکتری قانونی منتقل شد.
یک روز از این ماجرا گذشته بود کـه زن 39 ساله ای بنام الهام بـه پلیس آگاهی رفت و از ناپدید شدن شوهر 42 ساله اش بنام بهرام خبر داد. وی گفت: دیشب شوهرم بعد از خوردن افطاری خانه را ترک کرد تا بـه مادرش سر بزند. اما دیگر بـه خانه برنگشت. نشانی هایی کـه این زن از شوهرش ارائه داده بود با نشانی های جنازه ناشناس مطابقت داشت.
بـه این ترتیب مشخص شد جنازه سوخته متعلق بـه بهرام بوده اسـت. پلیس در تحقیقات بـه بازجویی از همسر و دو دختر 9 و 12 ساله قربانی پرداخت اما بـه سرنخی نرسید.
برادر بهرام بـه ماموران گفت: وقتی زن برادرم هراسان با مـن تماس گرفت و از ناپدید شدن بهرام خبر داد بـه آنجا رفتم .برادرم و همسرش مدتی اسـت باهم اختلاف دارند و ممکن اسـت الهام در ماجرای کشته شدن برادرم دست داشته باشد. در ادامه پرس و جو ها در خصوص عشق مرد جوان بـه دخترخاله مستاجر خانه قربانی سرنخ تازه ای رابه پلیس داد و گفت:
شبی کـه جنازه بهرام پیدا شد، یک مرد جوان با یک دستگاه 206 بـه خانه او آمد و ماشینش را داخل حیاط پارک کرد. سپس از بهرام خواست تا وی را بـه حوالی تهرانپارس برساند. صاحب خانه ام و مرد جوان باهم رفتند و بهرام دیگر بازنگشت. پلیس در حالیکه بـه دنبال نشانی از مرد ناشناس می گشت در ادامه بررسی ها بـه چندین پیامک مشکوک کـه بین الهام وپسرخاله اش بنام امیر رد و بدل شده بود پی برد.
بـه این ترتیب امیر 24 ساله کـه در نمایشگاه ماشین کار می کرد ردیابی و بازداشت شد. وی گفت: شوهر دخترخاله ام مرد بد اخلاقی بود. او همیشه دخترخاله ام را اذیت می کرد و مـن خیلی بـه دختر خاله ام و دختران او علاقهمند بودم.
آخرینبار وقتی دختر دوازده ساله آن ها بـه مـن گفت پدرش وی را کتک زده عصبانی شدم. مـن آن شب با دوستانم مشروب خورده و مست بودم کـه یک اتومبیل ۲۰۶ را از نمایشگاه ماشین برداشتم و بـه خانه دخترخاله ام رفتم.
مـن بـه بهانه ای از بهرام خواستم تا اجازه دهد ماشین را در حیاط خانه اش پارک کنم. دقایقی بعد از او خواستم تا مرا با ماشین خودش بـه نزدکی خانه مان برساند. مـن سوار ماشین شوهر دختر خاله ام شدم. ساعت حدود یک نیمه شب بود کـه در حوالی اتوبان امام علی با چاقو چند ضربه بـه او زدم . ترسیده بودم بهمین خاطر چندین ساعت با جنازه در خیابان ها گشتم و سپس وی را بـه سمت جاده ورامین بردم.
نگران بودم کـه اثر انگشتم روی ماشین مرا لو دهد بهمین خاطر سعی کردم اثر انگشتانم را از روی فرمان پاک کنم اما نشد. بهمین خاطر شیلنگ بنزین ماشین را بریدم و مقداری بنزین روی جنازه و داخل ماشین ریختم و سپس آنرا آتش زدم. چاقو را در زمین کشاورزی حاشیه ورامین انداختم و بـه خانه برگشتم . بـه دنبال اعتراف های پسر جوان الهام لب بـه اعتراف گشود و گفت :پسرخاله ام چند بار بـه مـن ابراز علاقه کرده بود.
او از این کـه میدید شوهرم با مـن و بچههایم بد رفتاری میکند ناراحت بودو همیشه میگفت اگرچندین سال زودتر بدنیا آمده بود هرگز اجازه نمی داد تا با بهرام ازدواج کنم .او پیشنهاد قتل همسرم را مطرح کرد.
حتی یکبار بـه مـن گفته بود بهتر اسـت در غذای بهرام زهر بریزم و وی را مسموم کنم تا برای همیشه از بدرفتاری های او خلاص شود. پرونده آن ها بـه شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد تا بزودی از خود دفاع کنند.