ما می دونیم کی این کارو کرده، فقط میخوایم بدونیم چرا این کارو کرده؟ این فرمولی است که سریال The Sinner با آن به موفقیت فوق العاده ای رسیده است. اولین فصل این مینی سریال (سریال محدود) شبکه USA مورد توجه بینندگان قرار گرفت و برای Jessica Biel یک نامزدی جایزه Emmy به ارمغان آورد. در فصل دومCarrie Coon در نقش مرموز Vera جا پای Biel می گذارد، زنی که رهبر یک جامعه شبه فرقه ای و مادر بچه ای است که دو قتل وحشتناک انجام داده است.
همه چیز آن طور که به نظر می آید نیست، Coon می گوید: “شورانر سریال Derek Simonds پیچش های زیادی برای سریال در نظر گرفته”
یک روز پس از پایان فیلمبرداری فصل دوم، با Coon که به تازگی خودش هم مادر شده مصاحبه ای داشتیم درباره اینکه، چرا نقش شخصیت های مرموز را بازی می کند، بزرگترین ترسش چیست، و چرا فکر می کند فرقه ها برای مردم جذاب هستند.
چی شد که این نقش رو قبول کردی؟
Carrie Coon: من توی دوران بعد زایمان بودم که با همسرم Tracy تماس گرفتند تا نقش Jack رو توی سریال بازی کنه، و حدود یکی دو هفته بعدش با من تماس گرفتن تا نقش Vera رو بازی کنم. Tracy قبلش تصمیم گرفته بود این نقش رو قبول کنه چون قبلا با Antonio Campos (تهیه کننده سریال) همکاری کرده بود و خیلی مشتاق بود با Derek هم همکاری داشته باشه. ما عاشق فصل اول سریال بودیم. به نظر ما خیلی هوشمندانه بود و شخصیت های خیلی عالی توی اون حضور داشتن. و ایده سریال یعنی «چرا اون این کارو کرد» برامون جذابیت خاصی داشت. پس منم گفتم: به درک، هر دو با هم میریم نیویورک! من فکر می کردم میریم اونجا و من با بچه ام وقت می گذرونم و دوستام رو می بینم. اما بعدش مجبور شدم ۱۴ ساعت سرصحنه کار کنم. این اون تابستونی نبود که انتظارش رو داشتم.
اینکه توی یک پروژه با همسرت همبازی شدی چه حسی داره؟
Carrie Coon: خیلی بامزه بود چون وقتی مردم پیش ما می اومدن همش می گفتن: “خب پس Tracy نقش عمو رو بازی می کنه و Carrie هم نقش زن مهربون رو بازی می کنه.” حالا دیگه فیلمسازها گروهی به سمتمون میان. به نظرم اونا برای گول زدن هر کدوم از ما به اون یکی هم یه نقشی میدن تا هر دو قبول کنیم توی اون پروژه بازی کنیم، در حالی که همسر من ۵۳ سالشه و من ۳۷ سالمه. ما خیلی خوش شانسیم. من خیلی دوست دارم باهاش کار کنم، چون به نظرم اون فوق العاده اس.
قبل از قبول کردن نقش Vera چقدر درباره اش می دونستی؟ آیا Derek داستان کل فصل رو برات تعریف کرد؟
Carrie Coon: نه کاملا. Derek هنوز پایان فصل رو مشخص نکرده بود، اما می دونست Vera و Ambrose (با بازی Bill Pullman) چطور قراره با هم روبرو بشن. نکته جالب این بود که Vera کاملا شخصیت منفی نیست، بلکه شخصیت اصلی سریال هم هست. از نظری اون قربانی شرایط شده. پسرش (Julian با بازی Elisha Henig) مرتکب قتلی شده و حالا اون باید وارد کاغذبازی هایی بشه که خیلی وقته سمت اونا نرفته بود. اون به یک متحد نیاز داره و Ambrose همون شخصه، اما او همچنین با موسسه هایی که Vera رو تهدید می کنن هم در ارتباطه. این شرایط سختی برای یک انسانه چون این طور نیست که Vera یک شخصیت منفی شیطانی باشه، با اینکه خیلی ها معتقدن که اون اینطوره. اما من اینطور بهش نگاه نمی کنم. اون یکم شبیه Nora (از سریال The Leftovers) هست، پس می دونستم باید همون انرژی رو به شکل دیگه ای پیاده کنم، چون هیچ کس دوست نداره ببینه من دقیقا دارم همون نقش رو بازی می کنم. خیلی از این می ترسم که سکانس هایی که توی اونا ترسیدم رو کنار هم قرار بدن و همه صورت ترسیده من رو ببینن و دیگه کسی برای بازی توی کارش سراغم نیاد. این کابوس منه و خیلی از این قضیه می ترسم.
اما خیلی خوب این شخصیت های مبهم و مرموز رو بازی می کنی.
Carrie Coon: نکته اینه که من از مبهم بودن نمی ترسم و اصلا برام مهم نیست کسی ازم خوشش بیاد یا نه. یک انسان واقعی پیچیده تر از این چیزهاست. من با بیشتر آدمای توی زندگیم رابطه عشق یا نفرت دارم. به نظرم شخصیت های خوب هم اگه خوب نوشته شده باشن باید همینطور باشن. رفتار آدما کلا خیلی راحت قابل درک نیست. به نظرم مردم خیلی مرموز هستند و انگیزه هاشون کاملا مبهمه. خیلی جالبه چون توی جامعه ای زندگی می کنیم که دوقطبیه و همه چیز به شکل سیاه یا سفید دیده میشه. اما The Sinner توی محدوده خاکستری قرار می گیره، چون زندگی واقعی رو حتی با وجود پیچش های هیجان انگیز به تصویر میکشه.
ما توی این سریال می دونیم کی جرم رو مرتکب شده. پس فقط با روایت درست داستانه که به سریال عمق داده میشه.
Carrie Coon: دقیقا. ما بعضی وقتا بدون اینکه بدونیم به انگیزه های مردم برچسب می زنیم. معمولا هم این سیستم عدالت ما معایبی داره و همیشه درست عمل نمی کنه. به نظرم جالبه که این سریال نگرانی خودش رو با پیچیدگی انگیزه های یک نفر و دلیل اینکه چرا اینطور رفتار می کنه نشون میده، با اینکه توی دنیای واقعی ما با مشکلات پیچیده تری روبرو هستیم. اینا سوال های ساده ای نیستن و نمیشه برای حلشون بی گدار به آب زد.
به نظرت انگیزه های Vera چی هستن؟
Carrie Coon: به نظرم اون یک رهبره که معتقده داره به دنیا نوعی روش درمان روحی روانی ارائه میده که باعث ایجاد انسان های یکپارچه میشه و اینکه این آیندهی انسانه، اما در واقع محدود کردن اعمال انسان به خوب و بد، درست و غلط اصلا درست نیست. در نهایت این کار باعث محدودیت میشه و اجازه نمیده توی دنیایی که انسان ها قادر به زندگی در اون هستن درست زندگی کنیم. این شرایط ما رو روی یک الاکلنگ قرار میده، مفاهیم خوب و بد، درست و غلط، که این ها توسط خود جامعه تعریف شدن. به نظرم اون فکر می کنه کاری که می کنه میتونه به بشریت کمک کنه. اون هم مثل بقیه نقاط ضعف و معایب خودشو داره. بنابراین با اینکه ارزش سیستمی که داره رهبریش می کنه رو می دونه، اما لزوما همیشه توی محدوده اون سیستم عمل نمی کنه.
به نظرت معایب اون چیا هستن؟
Carrie Coon: غرور. به نظرم اون خیلی مغروره و گاهی کنترل رو از دست میده. وقتی داره از رهایی و یکپارچگی حرف میزنه، بازم خودش دودستی به قدرت چسبیده. اون هنوزم از اینکه در کنترل تغییرات یک انسان باشه هیجان زده اس. اگه میخواد موفق باشه، غرورش نباید جلوی کارش رو بگیره، اما اون هنوز اینقدر پیشرفت نکرده که بتونه غرورش رو زیر پا بذاره. پسرش پروژه نهایی اونه. اون قراره یه آدم جدید بشه. این حاصل تمام عمرشه و برعکس نتیجه میده. اما مثل هر جامعه ای، وقتی کار اشتباهی می کنی و میخوای کارت رو توجیه کنی، باید سیستم اعتقادی خودت رو تغییر بدی. میتونی همه چیز رو منطقی جلوه بدی، البته منظورم انتخابات ریاست جمهوری خودمون نیستا![می خندد]
پس این قضیه Vera رو به رقیب متفاوتی نسبت به Cora (با بازی Biel) برای Ambrose تبدیل می کنه.
Carrie Coon: بله، قطعا همینطوره. چون به نظرم Ambrose درمورد Cora میدونه قضیه از چه قراره. اما توی فصل دوم اصلا احساس آشنایی با این دنیا نداره. اون خیلی از هدفش دور افتاده و احساس ناامنی می کنه. اون نسبت به بچه احساس مسئولیت می کنه، که به نظرم بخش جالبی از داستانه. چرا Ambrose فکر می کنه اون بچه نیاز به یک حامی داره؟ اما یه چیزی توی خط داستانی اونا هست که به همدیگه ربطشون میده.
این سریال خیلی به بازیگر فشار میاره. چطور وارد نقش میشی و ازش خارج میشی؟
Carrie Coon: جالبه، این سوال همیشه ازم پرسیده میشه. بعد از فیلمبرداری سخته که نقشو کامل فراموش کنی، اما توی سریال این قضیه خیلی سریع تر از فیلم اتفاق میفته. همیشه میگن یه صحنه دیگه هست که میتونی اون رو هم فیلمبرداری کنی، بنابراین آدم خیلی خسته میشه. به عنوان یک بازیگر زن همیشه از ما میخوان از همه احساساتمون چندین و چندبار استفاده کنیم. قبلا هم توی The Leftovers چنین شرایطی بود، توی چنین سریال هایی آدم به یک پاکی ذهن میرسه. بنابراین خیلی راحت می تونم نقش رو روی صحنه بذارم و با خیال راحت به خونه برم، چون یه تجربه احساسی کامل داشتم.
میدونم که نمیتونی پایان سریال رو لو بدی، اما به نظرت نتیجه گیری راضی کننده ای داره؟
Carrie Coon: به نظرم ذات ژانر کارآگاهی همیشه راضی کننده هست، چون هدفش اینه که یک جنایت رو حل کنه و هدف The Sinner هم اینه که انگیزه اون جنایتی که خودش قبلا حل شده رو شناسایی کنه. به نظرم The Sinner هم خیلی خوب از پس این کار برمیاد و شما همه نکات جالب ژانر کارآگاهی و همه هیجاناتش رو شاهد هستید. به اضافه اون یک داستان روانشناختی جالب هم می بینید که امیدوارم مورد توجه شما قرار بگیره. من Derek رو به دلیل رویکرد شجاعانه اش نسبت به این ژانر تحسین می کنم.
درون مایه این فصل بیشتر درباره مادر بودنه، که برای تو هم به عنوان یک مادر جدید جالبه. دوست داری چه موضوعات دیگه ای رو کاوش کنی؟
Carrie Coon: خیلی دوست دارم توی کارهایی بازی کنم که اعتقادات و معنویت رو کاوش می کنه، چون همیشه به دنبال راه جدیدی برای زندگی هستم. یکبار به مدت یک هفته درباره اینکه چطور باید راه برم تحقیق می کردم! به نظرم تصمیم گیری درباره مسائل اخلاقی هم همینطوره. به نظرم فرقه ها معمولا آدم های باهوش رو جذب می کنن، و وقتی کسی بهت راهی بهتر برای زندگی پیشنهاد میده، خیلی راحت اون رو قبول می کنی، چون امیدواری طرز زندگیت بهتر از اینی که هست بشه. خیلی خوشحالم که رویکرد Derek توی ساخت The Sinner این نیست که یک سریال با یک فرقه شیطانی بسازه، چیزی که خیلی زیاد مشابهش رو دیدیم. به نظرم سریال Wild, Wild Country خیلی جذاب بود، شاید چون مثل بقیه داستان ها با موضوع فرقه ها، با یک تراژدی تموم نمیشه. خیلی جالب بود که اون آدما تونستن به هدف های مهمی برسن چون آدمای باهوشی بودن که به این گروه جذب شده بودن و دنبال زندگی توی یک آرمان شهر بودن.
با اینکه این رویکردها خطرناک به نظر میرسه اما گاهی اوقات یک زیبایی هایی هم در خودش داره. توی دنیای کنونی که ما از همیشه بیشتر از هم دور افتادیم و تکنولوژی با وجود رفع برخی مشکلات، باعث ایجاد فاصله شده، شاید خیلی ها برای برقراری ارتباط با بقیه مردم به همین فرقه ها بپیوندن. شاید این یک پیش بینی از آینده ما باشه.