گزارش باکس آفیس: از صدرنشینی The House With A Clock In Its Walls تا سقوط آزاد The Predator
گزارش باکس آفیس این هفته را با فیلم ترسناکِ فانتزی «خانهای با ساعتی در دیوارهایش» (The House With A Clock In Its Walls) شروع میکنیم که اولین فیلم از یازده فیلم یونیورسال است که در ۱۴ هفتهی آینده عرضه خواهد کرد. این فیلم به کارگردانی ایلای راث، کارش را با افتتاحیهی معرکهی ۲۶ میلیون و ۸۵۰ هزار دلار شروع کرد که شامل درآمد عالی ۱۱ میلیون و ۴۰۰ هزار دلاری روز شنبه میشود (۴۶ درصد رشد فروش نسبت به فروش ۷/۸ میلیون دلاری روز جمعه). «خانهای با ساعتی در دیوارهایش» در مقایسه با دیگر فیلمهای ترسناکِ کودکانهپسندی که در سپتامبر اکران شدهاند، کمی بالاتر از افتتاحیهی ۲۳ میلیون و ۶۰۰ هزار دلاری «مورمور» (The Goosebumps) و کمی پایینتر از افتتاحیهی ۲۸ میلیون و ۸۰۰ هزار دلاری «خانهی دوشیزه پرگرین برای بچههای عجیب» (Miss Peregrine’s Home for Peculiar Children) قرار میگیرد. اما در حالی «خانهی دوشیزه پرگرین» به کارگردانی تیم برتون با ۱۱۰ میلیون دلار بودجه و اولین قسمت «مورمور» با ۵۸ میلیون دلار بودجه تهیه شده بودند که بودجهی «خانهای با ساعتی در دیوارهایش» فقط ۴۰ میلیون دلار خرج برداشته است. این افتتاحیهی خیلی قویای برای فیلمی است که نه تنها در مقایسه با «مورمور» آیپی ضعیفتری است، بلکه در مقایسه با «خانهی دوشیزه پرگرین» هم کارگردانِ ناشناستری دارد. قابلذکر است که یکی از جذابیتهای «خانهای با ساعتی در دیوارهایش»، کنجکاوی مخاطبانِ بزرگسالتر از دیدن کارگردانی یک فانتزی کودکانه توسط ایلای راث که با فیلمهای ترسناکِ بسیار خشن و بزرگسالانهاش شناخته میشود بود و از قضا طبقِ نظر اکثر منتقدان، راث اگه نه بهترین، یکی از بهترین فیلمهای کارنامهاش را ساخته است. همچنین علاوهبر اینکه جک بلک به عنوان ستارهی اصلی در اینجور فیلمها از قدرتِ جلب نظرِ سینماروها بهره میبرد، بلکه کیت بلانشت هم همراه خودش پرستیژی به فیلم آورده بود که آن را به فراتر از یک فانتزی کودکانهی معمولی میبُرد و باعث جلب نظر بزرگسالان میشد. از آنجایی که رُمانی که این فیلم براساس آن ساخته شده، یازده دنباله دارد، به نظر میرسد یونیورسال احتمالا یک مجموعهی ترسناکِ دیگر خواهد داشت. یکی دیگر از فاکتورهایی که در افتتاحیهی قوی «خانهای با ساعتی در دیوارهایش» نقش داشت این بود که از هفت هفتهی پیش که «کریستوفر رابین» (۹۷ میلیون دلار فروش کلی) روی پرده رفت، هیچ فیلم کودکانهپسند دیگری نداشتهایم. از آن زمان تاکنون فیلمهای ترسناکِ بزرگسالانهی مثل «غارتگر» (The Predator) و «راهبه» (The Nun)، یک فیلم هیولایی با درجه سنی زیر ۱۳ سال در قالب «مگ» (The Meg) و یک کمدی/رومانتیک به اسم «آسیاییهای خیلی مایهدار» (Crazy Rich Asians) داشتهایم. اگرچه هر دوی «آسیاییها» و «مگ» نسبتا کودکانهپسند هستند، ولی «خانهای با ساعتی در دیوارهایش» بعد از دو ماه، اولین فیلم بزرگی بود که بهطور انحصاری با هدف جذب کودکان ساخته و تبلیغات شده بود و از آنجایی که فیلم نقدهای خیلی خوبی دریافت کرد، همهچیز دست به دست هم دادند تا مخاطبان در سینماها حاضر شوند. اگر این فیلم عملکردی بین «خانهی دوشیزه پرگرین» و «مورمور» داشته باشد، پس فروش خانگی ۸۱ تا ۹۱ میلیون دلاریاش پیشبینی میشود.
گفتم یونیورسال در جریان ۱۴ هفتهی آینده، یازدهم فیلم خواهد داشت. پس، «خانهای با ساعتی در دیوارهایش»، آخرین اکرانِ یونیورسال در ادامهی سال جاری نیست که میتواند پشت این استودیو را ببندد. اگرچه تابستان با اکران رگباری «اونجرز: جنگ اینفینیتی» (Avengers: Infinity War)، «سولو» (Solo)، «شگفتانگیزان» (The Incredibles 2) و «انتمن و وسپ» (Ant-Ma and the Wasp) در اختیارِ دیزنی بود، به نظر میرسد یونیورسال تمام بمبهایش را در فاصلهی نزدیکی در جریان ۴ ماه آینده روی سر گیشهها بریزد. سوالی که مطرح میشود این است که اکران این همه فیلم در نزدیکی یکدیگر، چقدر به فروشِ یکدیگر ضربه میزنند. با اینکه فعلا نمیتوان عملکرد هیچکدام از آنها را دقیقا پیشبینی کرد، ولی نباید فراموش کنیم که یونیورسال با این حرکت دارد تعداد فیلمهایی که معمولا در جریان یک سال اکران میشود و در عرض چهار ماه عرضه میکند که تا حالا سابقه نداشته است. هفتهی آینده بعد از «خانهای با ساعتی در دیوارهایش»، «مدرسهی شبانه» (Night School) با بازی کوین هارت و تیفانی هدیش را داریم احتمال اکرانِ غافلگیرکنندهای از آن میرود. مخصوصا با توجه به اینکه «مدرسهی شبانه» اولین فیلم مهم تیفانی هدیش بعد از موفقیتِ بزرگ «مسافرت دختران» (Girls Trip) است. پنجم اکتبر «دوست داشتنِ پابلو» (Loving Pablo) با بازی خاویر باردم و پنلوپه کروز اکران میشود که دربارهی رابطهی زنی با پابلو اسکوبار است. دوازدهم اکتبر «اولین انسان» (First Man)، جدیدترین فیلم دیمین شزل روی پرده میرود و در نوزدهم همین ماه هم دنبالهی «هالووین» (Halloween) اکران میشود که حکم رویداد سینمایی ترسناکِ فصل را دارد. این احتمال وجود دارد که «اولین انسان» در کنار «ستارهای متولد شده است» (A Star Is Born) به فیلم موردعلاقهی بزرگسالان پاییز تبدیل شود، در حالی که «هالووین» در کنار «ونوم» (Venom) هم به فیلمِ موفقی که دار و دستهی گیک و نِردها را به سینماها خواهد کشید تبدیل شود. «اولین انسان» با بازی رایان گاسلینگ که با ۶۰ میلیون دلار بودجه ساخته شده، طبق پیشبینیهای تحلیلگران افتتاحیهای دور و اطرافِ ۲۰ میلیون دلار خواهد داشت. اما حتی اگر فیلم به در حد انتظارات ظاهر نشود، یونیورسال میتواند در بدترین حالت کمبودش را با عملکردِ عالی «هالووین» جبران کند. یونیورسال در پایان اکتبر، «جانی انگلیش دوباره حمله میکند» (Jonny English Strikes Again) با بازی روآن اتکینسون را دارد که اگر عملکردی شبیه به قسمت قبل داشته باشد، میتواند به ۴۷ میلیون دلار فروش در آمریکای شمالی و ۱۶۱ میلیون دلار فروش جهانی دست پیدا کرد. این فیلم همین الان ۴ میلیون و ۴۰۰ هزار دلار از کشورهای خارجی کسب کرده است.
آنها بعد از یک هفته استراحت، با انیمیشن «گرینچ» (Grinch)، ساختهی جدید استودیوی ایلومینیشن برمیگردند که سعی میکند موفقیتِ فیلم «گرینچ» با بازی جیم کری از سال ۲۰۰۰ را تکرار کند. آن فیلم کارش را با ۵۶ میلیون دلار افتتاحیه آغاز کرد، ۵۵ میلیون دلار دیگر در جریان آخرهفتهی روز شکرگذاری به دست آورد و در نهایت به ۲۶۰ میلیون دلار فروش خانگی از ۱۲۳ میلیون دلار بودجه دست پیدا کرد. اگرچه آن فیلم فقط ۸۵ میلیون دلار در کشورهای خارجی فروخت، اما با توجه به اینکه ایلومینیشن بیشتر از ۹۰ میلیون دلار خرج این فیلم نکرده است، برای رساندن فیلمش به موفقیت نیازی به عملکرد فوقالعاده عالی آن در کشورهای خارجی ندارد. حالا که حرف از روز شکرگذاری شد، باید بگویم که یونیورسال، «کتاب سبز» (Green Book) که احتمالا یکی از مدعیان اسکار خواهد بود را برای اکران در آخرهفتهی شکرگذاری در نظر دارند. این فیلم که ویگو مورتنسن و ماهرشالا علی را در گروه بازیگرانش دارد مثل اتفاقی که در رابطه با «نقطهی کور» (The Blind Side) افتاد، سعی میکند تا به گزینهی متفاوتی برای مخاطبانی تبدیل شود که دنبال چیزی به جز یک انیمیشن و «جانوران شگفتانگیز ۲» هستند. بعد از آن به دسامبر میرسیم که یونیورسال نسخهی سالگرد ۲۵ سالگی «فهرست شیندلر» (Schindler’s List) را اکران میکند که دقیقا فیلمی نیست که بتوانیم برای پول در آوردن روی آن حساب باز کنیم. با این حال اگر این نسخه بتواند ۴ میلیون دلار بفروشد، میتواند مجموعِ درآمد ساختهی استیون اسپیلبرگ را به فراتر از ۱۰۰ میلیون دلار برساند. با اینکه استودیوها تلاش میکنند تا فیلمهای ژانرِ فانتزی نوبالغان را دوباره محبوب کنند، ولی تلاشهایشان یکی پس از دیگری شکست میخورد. بنابراین سوال این است که آیا «موتورهای فانی» () میتواند در چهاردهم دسامبر این کار را برای یونیورسال انجام بدهد یا نه. این فیلم که با ۱۰۰ میلیون دلار بودجه تهیه شده خیلی خوب به نظر میرسد، ولی زمانی اکران میشود که باید به مصاف با بلاکباسترهای شناختهشدهتری مثل «آکوآمن» و «بامبلبی» برود. در نهایت یونیورسال، درام فانتزی «مارون» (Marwen) به کارگردانی رابرت زمهکیس و بازی استیو کارل را دارد که به خاطر عدم داشتنِ آیپی و از آنجایی که از کانسپِ داستانی اورجینالی بهره میبرد، راه سختی برای مورد توجه قرار گرفتن دارد. حالا فقط باید صبر کرد و دید تهاجمِ یونیورسال به گیشهها در طول ماههای آینده که همزمان دیوانهوار و جسورانه به نظر میرسید چه نتیجهای در بر خواهد داشت.
دومین تازهاکران این هفته اما «فارنهایت ۱۱/۹» (Fahrenheit 11/9) است که افتتاحیهی افتضاح اما قابلانتظاری را تجربه کرد. از سال ۱۹۸۲ اکنون فقط ۱۵ فیلم مستند اکرانشان در بیش از یک هزار سینما آغاز کردهاند. اکثر آنها یا مستندهای طبیعتِ دیزنی هستند یا مستندهای موسیقیمحوری مثل «این آخرش استِ مایکل جکسون» (Michael Jackson’s This Is It) یا «جاستین بیبر: هرگز نگو هرگز» (Justin Bieber: Never Say Never). قبل از این هفته، تنها استثناها مستندهای «اخراجشده: فهمیدن مجاز نیست» (Expelled: No Intelligence Allowed)، «باور کن» (Believe) و «مرگ یک ملت» (Death of a Nation) بودهاند. و تا این هفته، هیچکدام از این سه مستند بیش از ۳ میلیون دلار به عنوان افتتاحیه نفروختهاند و از مرز ۷ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار فروش نهایی عبور نکردهاند. بنابراین تعجبی نداشت که «فارنهایت ۱۱/۹» با وجود اکران در یک هزار و ۷۱۹ سینما، شکست خورد. با این حال راستش را بخواهید کمپانی بریارکلیف اینترتینمنت باید میدانست که الان دیگر سال ۲۰۰۴ نیست و فاکتورهایی که «فارنهایت ۹/۱۱» را به یک موفقیتِ تجاری غولآسا کردند دیگر وجود ندارند. آن فیلم که حکم یک مستند ضدبوش را داشت زمانی اکران شد که مایکل مور بعد از برنده شدن اُسکار با «بولینگ برای کلمباین» (Bowling for Columbine) و سخنرانی آتشینش در مراسم اسکار به نام پُرسروصدایی تبدیل شده بود. آن فیلم کارش را با افتتاحیهی فکاندازِ ۲۳ میلیون و ۹۰۰ هزار دلار از اکران در ۸۶۸ سینما شروع کرد که هنوز بهترین رکورد افتتاحیهی یک مستند در بین اکرانهای زیر هزار سینما حساب میشود. «فارنهایت ۹/۱۱» به ۱۱۹ میلیون دلار فروش خانگی و ۲۲۲ میلیون دلار فروش جهانی دست پیدا کرد که تا حالا بیشترین درآمد در بین تمام مستندهای مرسوم است. اما ۱۴ سال بعد، مردم علاقهی کمتری به تماشای مستندی که بهطرز آشکاری سیاسی است دارند و حتی آنهایی که با محتوای مستند موافق هستند هم دوست دارند پول بدهند تا به تماشای ۱۲۵ دقیقه جمعبندی وحشتهای سیاسی و اجتماعی روز بنشینند. «فارنهایت ۱۱/۹» سه میلیون دلار به عنوان افتتاحیه فروخت که به معنی میانگین سینما به سینمای افتضاحِ یک هزار و ۸۰۴ دلار است. با این وجود این فیلم کارش را با عبور از درآمد ۳ میلیون و ۹۰۰ هزار دلاری «دفعهی بعد به کجا حمله کنیم» (Where to Invade Next) تمام میکند و به پرفروشترین فیلم مایکل مور از زمان درآمد ۱۴/۳ میلیون دلاری «کاپیتالیسم: یک داستان عاشقانه» (Capitalism: A Love Story) از سپتامبر ۲۰۰۹ تبدیل میشود. سومین تازهاکران هفته اما «خود زندگی» (Life Itself)، محصول آمازون است که پس از اکران در ۲ هزار و ۶۰۹ سینما، ۲ میلیون و ۱۶۰ هزار دلار به عنوان افتتاحیه فروخت. این ملودرام که اُسکار آیزاک و اُلیویا واید را به عنوان بازیگران اصلیاش دارد، با نقدهای بسیار منفیاش اندک مخاطبانِ احتمالیاش را هم فراری داده است.
در زمینهی فیلمهای قدیمی جدول اما بگذارید با «غارتگر» (The Predator)، محصول فاکس قرن بیستم شروع کنیم که در دومین آخرهفتهی اکرانش با ۶۵ درصد افت فروش مواجه شد و ۸ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار فروخت. ساختهی شین بلک که با ۸۸ میلیون دلار بودجه ساخته شده تا حالا به درآمد ۱۰ روزهی ناامیدکنندهی ۴۰ میلیون و ۴۳۵ هزار دلار و درآمد جهانی قابلقبول ۹۴ میلیون و ۹۷۴ هزار دلار دست پیدا کرده است. افت فروش آخرهفتهی دوم این فیلم در راستای افت فروشهای «غارتگران» (۷۱ درصد افت)، «بیگانه علیه غارتگر» (۶۷ درصد) و «بیگانه: کاوننت» (۷۰ درصد) قرار میگیرد. درآمد «غارتگر» در پایانِ آخرهفتهی دومش کمی بالاتر از «مرثیه» (۳۷ میلیون دلار)، کمی پایینتر از «غارتگران» (۴۰ میلیون دلار) و خیلی پایینتر از «بیگانه: کاوننت» (۶۷ میلیون دلار) است. «غارتگر» با احتساب نرخ تورم بلیتهای کمتری در مقایسه با قسمت اول «غارتگر» (درآمد ۱۰ روزهی ۲۵ میلیون در سال ۱۹۸۷ / ۶۲ میلیون دلار به نرخ امروز) و «غارتگر ۲» (۱۹ میلیون دلار در سال ۱۹۹۰ / ۴۳ میلیون دلار به نرخ امروز) فروخته است. این افت فروش نشان میدهد که عموم سینماروها اهمیتی به یک فیلم دیگر از مجموعهی «غارتگر» نمیدهند و طرفدارانِ هاردکور این مجموعه هم که هفتهی پیش در سینماها حاضر شدند. نقدهای ضعیف این فیلم و وجود گزینههای دیگری مثل «راهبه»، «خانهای با ساعتی در دیوارهایش» و حتی «یک لطف ساده» (A Simple Favor)، «غارتگر» را زمین زدند. وقتی دیزنی خرید فاکس را نهایی کند و دست از ساخت فیلمهای «بیگانه» و «غارتگر» بکشد، دلیلش به خاطر این نیست که دیزنی آنقدر باحال نیست که روی فیلمهای ترسناکِ بزرگسالانه سرمایهگذاری نمیکند. دلیلش به خاطر این است که این دو مجموعه در حال حاضر بیشتر از اینکه مردم را به سینماها بکشاند، برندهای شناختهشدهای هستند که بدون حضور ستارههای واقعی در آنها، فقط ضرر میدهند.
البته که جماعتِ کیگ از فیلمهای بیشتری از «بیگانه» و «غارتگر» استقبال خواهند کرد، ولی عموم سینماروها تا حدی این فیلمها را نادیده میگیرند که خرج کردن ۸۸ میلیون دلار برای ساخت آنها به ازای فروش ۱۳۰ میلیون دلاریشان حکم خودکشی مالی را دارد. برای مثال تنها فیلم موفق در مجموعههای «بیگانه» یا «غارتگر» از زمان «بیگانه علیه غارتگر»، «پرومتئوس» (Prometheus) بود. آن هم در حالی که اصلا نام «بیگانه» در عنوان این فیلم دیده نمیشود. «پرومتئوس» خودش را به عنوان یک علمی-تخیلی اورجینالِ بزرگسالانه در فضای فیلمهای آیپیمحورِ کودکانهپسند تبلیعات کرد و در نتیجه به عنوان یک فیلم منحصربهفرد مورد توجه قرار گرفت و البته در کنار تمام اینها از فاکتورِ اضافهی حضور ادیس البا و شارلیز ترون هم بهره میبرد. «پرومتئوس» کارش را با ۵۳ میلیون دلار فروش افتتاحیه شروع کرد و به ۴۰۳ میلیون دلار درآمد جهانی از ۱۳۰ میلیون دلار بودجه دست پیدا کرد. با این وجود «بیگانه: کاوننت» که برخلاف قسمت قبلی بهطرز تابلویی به عنوان فیلم جدیدی از مجموعهی «بیگانه» معرفی شده بود، خیلی ضعیفتر ظاهر شد. «کاوننت» که با ۹۷ میلیون دلار بودجه تهیه شده بود، خودش را به جای دنبالهی «پرومتئوس» به عنوان قسمتی از سری «بیگانه» تبلیغات کرد و در نتیجه فقط ۷۶ میلیون دلار در خانه و ۲۴۲ میلیون دلار در دنیا فروخت. شاید معرفی فیلمهای «بیگانه» به عنوان فیلمهای اورجینال به جای تکیه کردن روی این آیپی که سال ۱۹۸۶ تاکنون هیچ موفقیتی نداشته است، نتیجهی بهتری میدهد. حالا فاکس این اشتباه را یک بار دیگر با «غارتگر» هم تکرار کرده است. در ابتدا به نظر میرسید که فاکس حدود ۵۰ میلیون دلار خرج این فیلم کرده است. تحلیلگران باور دارند رفتار کردن با فیلمهای «غارتگر» و «بیگانه» به عنوان بیموویهای کمخرج راه بهتری برای به موفقیت رساندن آنها است. هر دوی «غارتگران» و «مرثیه» به ۱۲۸ میلیون دلار فروش جهانی از ۴۰ میلیون دلار بودجه دست پیدا کردند. ولی خبر رسید که فاکس در واقع ۸۸ میلیون دلار خرج «غارتگر» کرده است.
در این صورت فیلم باید طوری ظاهر میشد که نظرِ کسانی را که هیچ اهمیتی به برند «غارتگر» نمیدهند جلب کند. ولی «غارتگر» هیچ کاری در این خصوص انجام نداد. عدم وجود ستارههای واقعی، تمرکز روی هیولاها به عنوان شخصیتهای اصلی و نقدهای ضعیف، چنین نتیجهای را هم در پی دارد. اتفاقی که برای «غارتگر» افتاده باعث میشود که خیلی برای ریبوت «ترمیناتور» نگران و مضطرب شویم. البته که این فیلم از کارگردانِ «ددپول» و جیمز کامرون به عنوان تهیهکننده در کنار آرنولد شوراتزنگر و لیندا همیلتون بهره میبرد. همچنین وقتی ماه آینده «هالووین» شروع به پول پارو کردن کند، ممکن است از آن به عنوان نشانهی مثبتی از آیندهی «ترمیناتور» استفاده کنند. ولی شاید این دو فیلم در ظاهر در موقعیت مشابهای باشند، ولی از لحاظ باکس آفیسی نیستند. اگر ریبوت «ترمیناتور» هم با بودجهی اندکِ «هالووین» ساخته میشد، آن موقع میتوانستیم از همین حالا موفقیتش را تضمین کنیم. همچنین در حالی که بلامهوس به برند قابلاطمینانی تبدیل شده است، ریبوت «ترمیناتور» محصول همان استودیویی است که «ترمیناتور: جنسیس» را تحویلمان داد. مخصوصا با توجه به اینکه ریبوت «ترمیناتور» به مصاف با فیلمهایی مثل «واندر وومن ۱۹۸۴»، «کینگزمن ۳» و «فروزن ۲» میرود که هر سهتای آنها در حال حاضر آیپیهای بهروزتر و مطمئنتری در مقایسه با «ترمیناتور» هستند. البته که تاریخ ثابت کرده است که هرچقدر هم همهچیز بد به نظر میرسد، نباید علیه فیلمهای جیمز کامرون شرط ببندید. ولی حقیقت این است که ریبوت «ترمیناتور» برای موفقیت یا باید خیلی کمخرج باشد یا باید واقعا تلاش کند تا مورد توجهی مخاطبان جوان و قدیمی کهن اهمیتی به فیلم دیگری از «ترمیناتور» نمیدهند قرار بگیرد. چون اگر برند «ترمیناتور» وضعیتی شبیه به برند «بیگانه» یا «غارتگر» داشته باشد، فقط حدود ۲۰۰ تا ۲۵۰ میلیون دلار طرفدارانِ سینهچاک در سرتاسر دنیا دارد که صرفا به خاطر اینکه با فیلم «ترمیناتور» دیگری با حضور آرنولد شوارتزنگر طرفیم به تماشای آن خواهند رفت، نه چیز دیگری که نظرِ دیگران را جلب کند.
ولی از «غارتگر» که بگذریم، به «یک لطف ساده» (A Simple Favor) میرسیم که ۱۰ میلیون و ۴۰۰ هزار دلار دیگر در جریان آخرهفتهی دومش کسب کرد. این فیلم ۲۰ میلیون دلاری تا حالا به درآمد ۱۰ روزهی ۳۲ میلیون و ۵۶۲ هزار دلار دست پیدا کرده است. این دوام هفتهی دومِ بهتری در مقایسه با «زن دیگر» (The Other Woman)، «آبهای کمعمق» (The Shallows)، «هشت یار اوشن» (Ocean’s Eight)، «مسافرت دختران» (Girls Trip) و «فاجعه» (Trainwreck) است. «یک لطف ساده» احتمالا کارش را با کسب ۶۰ میلیون دلار در خانه به اتمام خواهد رساند که به معنی موفقیت بزرگی برای تمام افراد درگیر در ساخت فیلم است. حالا که حرف از موفقیتهای بزرگ شد، «راهبه» (The Nun) را داریم که با وجود اینکه بهترین قسمتِ مجموعهی «احضار» (The Conjuring) نیست، ولی به نتیجهی درخشانی برای برادران وارنر و نیولاین سینما دست پیدا کرده است. این فیلم ۲۲ میلیون دلاری، ۱۰ میلیون و ۲۵۰ هزار دلار دیگر (۴۴ درصد افت) در سومین آخرهفتهی اکرانش به جیب زد و بعد از ۱۷ روزی که از نمایشش میگذرد، از مرز ۱۰۰ میلیون دلار فروش خانگی عبور کرد. این فیلم به زودی مجموع درآمد ۱۰۲ میلیون دلاری «احضار ۲» (The Conjuring 2) و «آنابل: خلقت» (Annabelle: Creation) را پشت سر میگذارد تا پشت سر «احضار» (۱۳۷ میلیون دلار) در جایگاه دوم پرفروشترین فیلمِ مجموعه قرار بگیرد. «راهبه» با کسب ۲۹۲ میلیون دلار از سرتاسر دنیا، در حال حاضر بین درآمد ۲۵۷ میلیون دلاری «آنابل» و درآمد ۳۰۶ تا ۳۲۰ میلیون دلاری «آنابل: خلقت»، «احضار» و «احضار ۲» قرار میگیرد. موفقیتِ برادران وارنر با این فیلم در حالی است که آنها در ماههای آینده انیمیشنِ «پاکوتاه» (Smallfoot)، «ستارهای متولد شده است» (A Star Is Born)، «جانوران شگفتانگیز: جرایم گریندلوالد» (Fantastic Beasts: The Crimes of Grindelwald) و «آکوآمن» (Aquaman) را هم در نوبت اکران دارند.
دیگر فیلم برادران وارنر در جدول «آسیاییهای خیلی مایهدار» است که ۶ میلیون و ۵۱۵ هزار دلار در جریان آخرهفتهی ششمش فروخت و مجموع درآمدش را به رقم دیوانهوارِ ۱۵۹ میلیون و ۴۰۰ هزار دلار رساند. این فیلم در بین کمدیهای موفق ماه آگوست، درآمد ۱۵۰ میلیون دلاری «ما میلرها هستیم» (We Are the Millers) را پشت سر گذاشته است. این فیلم ۳۰ میلیون دلاری احتمالا تا هفتهی بعد درآمد ۱۶۴ میلیون دلاری «خواستگاری» (The Proposal) را پشت سر خواهد گذاشت تا از زمان «هیچ» (Hitch) در سال ۲۰۰۵، به پرفروشترین کمدی/رومانتیک سینما و یک رده پایینتر از درآمد ۲۴۳ میلیون دلاری «عروسی بزرگ و پُرریخت و پاشِ یونانی من» (My Big Fat Greek Wedding) به دومین کمدی/رومانتیکِ زنانهی سینما در ۱۳ سال گذشته تبدیل شود. «آسیاییها» با وجود ۲۰۶ میلیون دلاری که از سراسر دنیا کسب کرده، آنقدر فروخته است که دیگر برادران وارنر نگرانِ اکران شدن یا نشدن آن در چین نیستند. در جایگاه ششم جدول «ریک سفیدپوست» (White Rick Boy) را داریم که در دومین آخرهفتهی اکرانش ۵ میلیون دلار دیگر فروخت و مجموعِ درآمد ۱۰ روزهاش را به ۱۷ میلیون و ۴۱۰ هزار دلار رساند. این فیلم فقط در صورتی میتواند از شکستش جلوگیری کند که در کشورهای خارجی مورد استقبال قرار بگیرد. در جایگاه هفتم جدول «نعنای فلفلی» (Peppermint) را داریم که در چهارمین آخرهفتهی اکرانش ۳ میلیون و ۷۲۵ هزار دلار دیگر کسب کرد و مجموع درآمد خانگیاش را به ۳۰ میلیون و ۳۴۰ هزار دلار و مجموع درآمد جهانیاش را به ۳۶ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار رساند. اکشن کوسهای «مگ» (The Meg) دو میلیون و ۳۵۰ هزار دلار دیگر در هفتمین آخرهفتهی نمایشش به جیب زد و مجموع فروشِ داخلیاش را به ۱۴۰ و نیم میلیون دلار رساند که زمانی غیرقابلتصور به نظر میرسید. این فیلم ۱۳۰ میلیون دلاری تا حالا ۵۱۶/۴ میلیون دلار در دنیا فروخته است که یعنی بیشتر از هر دو فیلمهای دواین جانسون در سال ۲۰۱۸. «در حال جستجو» (Searching) دو میلیون و ۱۷۵ هزار دلار دیگر کسب کرد و مجموع درآمد خانگیاش را به ۲۳ میلیون و ۱۱۵ هزار دلار رساند. این فیلم که با ۵ میلیون دلار توسط سونی خریداری شده است، تاکنون ۵۵ میلیون دلار در دنیا فروخته است. «ماموریت غیرممکن: فالاوت» (Mission Impossible: Fallout) یک میلیون و ۲۰۰ هزار دلار دیگر کسب کرد و مجموع فروش خانگیاش را به ۲۱۸ میلیون دلار رساند. این فیلم تا حالا ۷۷۸ میلیون دلار در دنیا فروخته است که آن را کمی پایینتر از درآمد ۷۸۸ میلیون دلاری «سریع و خشن ۶» قرار میدهد.
اما از مرور پرفروشترین فیلمهای این هفته که بگذریم، بگذارید نگاهی به یکی از سرنوشتِ یکی از موردانتظارترین فیلمهای آینده بیاندازیم: «آکوآمن». در حال حاضر حدود سه ماه تا آغازِ اکران جدیدترین فیلم دنیای سینمایی دیسی فاصله داریم. با اینکه «آکوآمن» فقط یکی از بزرگترین فیلمهای فصل کریسمس خواهد بود، ولی احتمالا با فیلمی طرفیم که بیشتر از همه زیر ذرهبین قرار دارد و سرنوشتش در باکس آفیس بیشتر از بقیه اهمیت دارد و مورد بحث و گفتگو قرار میگیرد. بنابراین تحلیلگران از همین حالا اولین پیشبینیهایشان دربارهی بدبینانهترین و خوشبینانهترین اتفاقی که برای این فیلم میتواند بیافتد به اشتراک گذاشتهاند. اول بگذارید با بدبینانهترین سناریوهایی که میتوانند برای «آکوآمن» اتفاق بیافتند شروع کنیم. منفیترین شرایطی که میتوانیم تصور کنیم این است که «آکوآمن» نقدهای بیرحمانه و تخریبگری دریافت کند. نقدهایی که یا آن را فاجعهای در حد و اندازهی «جوخهی انتحار» توصیف میکنند یا از آن به عنوان یک فیلم ابرقهرمانی کلیشهای که چیزی به جز مقداری اکشنهای زیرآبی و کاریزمای جیسون موموآ برای عرضه ندارد یاد میشود. راستش را بخواهید اگرچه اعتماد کردن به دنیای سینمایی دیسی در این دوران، سخت است، ولی با توجه به سابقهی کاری جیمز وان، چنین واکنشی از سوی منتقدان غافلگیرکننده خواهد بود. خلاصه، «آکوآمن» به شکلی مورد خشم منتقدان قرار میگیرد که سناریوی «واندر وومن» تنها استثنای دنیای سینمایی دیسی است بدون تغییر ادامه پیدا میکند. در کنار ضعیف ظاهر شدنِ «آکوآمن»، «مری پاپینز بازمیگردد»، «بامبلبی» و «آلیتا: فرشتهی جنگ» (Alita: Battle Angel) به عنوان رقبای اصلیاش، نقدهای مثبتی دریافت میکنند و باعث میشوند که «آکوآمن» در جایگاه تنها شکستخورده در موقعیت منحصربهفرد بدی قرار بگیرد. در این شرایط، طرفداران برای تماشای فیلم حاضر میشوند. طرفداران همیشه در صحنه حاضر هستند. اما از آنجایی که دنیای سینمایی دیسی تاکنون ناامیدکننده بوده است، شبیه اتفاقی که در رابطه با «جاستیس لیگ» افتاد، طرفداران کمتری به تماشای فیلم میآیند. اما سینماروهای معمولی که به جز «واندر وومن»، اعتماد خاصی به دنیای سینمایی دیسی نمیدهند، نگاهی به نقدهای فیلم میاندازند و میبینند و با یک داستان ریشهای ابرقهرمانی کلیشهای دیگر طرفند. و از آنجایی که دسامبر امسال میزبان فیلمهای هیجانانگیزِ متعددی است، گزینههای دیگری را برای سرگرمی سینماییشان انتخاب میکنند.
اتفاقا این چیزی است که دیگر فیلمهایی که در کریسمس اکران میشوند هم باید نگرانش باشند. به جز «مری پاپینز بازمیگردد» که به عنوان یک موزیکال خانوادهپسند در جایگاه منحصربهفردی قرار میگیرد و «مرد عنکبوتی: به درون دنیای عنکبوتی» (Spider-Man: Into the Spider-Verse) که حکم رویداد انیمیشنی فصل را دارد، «آکوآمن»، «آلیتا: فرشتهی جنگ»، «بامبلبی» و «موتورهای فانی» باید برای تبدیل شدن به مهمترین اکشنِ فصل با یکدیگر دست به یقه شوند و با چنگ و دندان مبارزه کنند. «آکوآمن» با توجه به سابقهی افتضاحِ دنیای سینمایی دیسی و رقبایش شدیدا به نقدهای خوب نیاز دارد. بدون نقدهای خوب که بهشان اطمینان بدهند که تجربههای قبلی بدشان تکرار نمیشود، کسی در سینما حاضر نمیشود. مخصوصا با توجه به اینکه بلافاصله بعد از فصل کریسمس، سال ۲۰۱۹ با فیلمهایی مثل فیلم علمی-تخیلی «اِد استرید» (Ed Astrid) با بازی برد پیت، ریبوت «هلبوی» (Hellboy) و «گلس» (Glass) خیلی زود شروع میشود. خب، اگر تمام این اتفاقات بد برای «آکوآمن» بیافتد، باید چه عملکردی را از آن در گیشه انتظار داشته باشیم؟ خب، اولین چیزی که باید بدانید این است که تقریبا همهی اکرانهای دسامبر، از دوام قدرتمندی بهره میبرند که فیلمهای تابستانی بهش حسودیشان میشود. پس، «آکوآمن» قطعا عملکردی شبیه به «بتمن علیه سوپرمن» (۳۳۰ میلیون دلار از ۱۶۶ میلیون دلار افتتاحیه) نخواهد داشت. بالاخره «بتمن علیه سوپرمن» هرچه بود، زمانی اکران شد که هنوز امید به دنیای سینمایی دیسی در بالاترین درجهاش بود، نه در پایینترین. ولی اگر «آکوآمن» افتتاحیهای شبیه به «هابیت» (۸۴ میلیون دلار) داشته باشد و دوامی شبیه به «جنگ ستارگان: آخرین جدای» (۲/۸۱ برابر رقم افتتاحیه)، فروش نهایی ۲۳۷ میلیون دلاریاش پیشبینی میشود.
راستش، بدترین سناریوی ممکن این است که «آکوآمن» دوامی شبیه به «پیشتازان فضا: نمسیس» (۲/۳۳ برابر افتتاحیه) داشته باشد که به معنی ۱۷۱ تا ۱۹۶ میلیون دلار فروش نهایی خواهد بود. اگر فکر میکنید این ارقام، درآمد قابلقبولی برای هر فیلم دیگری به نظر میرسید درست فکر میکنید. درست همانطور که اگر «سولو» کاملا توسط کشورهای خارجی نادیده گرفته نمیشد، به نتیجهی خوبی دست پیدا میکرد. بنابراین در این سناریو، سرنوشتِ «آکوآمن» به این بستگی دارد که چقدر در خارج از آمریکای شمالی به این کاراکتر اهمیت میدهند. بدترین اتفاق ممکن در زمینهی فروش خارجی «آکوآمن» این است که فیلم به جای «جاستیس لیگ» (۳۵ / ۶۵) یا «بتمن علیه سوپرمن» (۳۸ / ۶۲)، شبیه به «واندر وومن» یا «شوالیهی تاریکی» (۵۰ / ۵۰) ظاهر شود. «سولو» فقط ۴۵ درصد از فروش جهانیاش را خارج از آمریکای شمالی به دست آورد. طبق قانون مورفی که میگوید همیشه اتفاق بدی که فکر میکنید نمیافتد میافتد، «آکوآمن» با افتتاحیهای شبیه به «هابیت: برهوت اسماگ»، نه تنها دوامی شبیه به «پیشتازان فضا: نمسیس» خواهد داشت، بلکه مثل «سولو» فقط ۴۵ درصد از درآمدش را از کشورهای خارجی به دست میآورد. این سناریو به معنی ۷۳ میلیون دلار افتتاحیه، ۱۷۱ میلیون دلار فروش خانگی و ۳۱۱ میلیون دلار فروش جهانی است. حتی اگر بودجهی فیلم به جای ۲۵۰ میلیون دلار، به ۱۵۰ میلیون دلار نزدیکتر باشد، این رقم نتیجهی ضعیف دیگری برای دنیای سینمایی دیسی خواهد بود. اگر این نتیجه غیرقابلتصور به نظر میرسد، خب به خاطر همین است که اسمش را بدبینانهترین پیشبینی گذاشتهایم. حقیقت این است که به جز «جاستیس لیگ»، تا حالا هیچکدام از فیلمهای دنیای سینمایی دیسی کمتر از ۲۹۱ میلیون در خانه و ۶۶۵ میلیون دلار در دنیا فروختهاند. اما همانطور که کسی انتظار نداشت «جاستیس لیگ» درآمدی کمتر از «مرد پولادین» داشته باشد و «مگ» در دنیا بیشتر از «سولو» بفروشد، باید انتظار هر چیزی را داشته باشیم.
اما خوشبینانهترین اتفاقی که میتواند برای «آکوآمن» بیافتد این است که نقدهای مثبتی دریافت کرد. یا حداقل واکنشِ اکثر منتقدان به آن مثبت باشد و نقدهای منفی هم به مخاطبان اطمینان بدهند که فیلم پُر از اکشنهای زیرآبی نوآورانه و کاراکترهای فرعی رنگارنگ است. اگر فیلم همانطور که قول داده است به چیزی شبیه به ارباب حلقههای زیرآبی تبدیل شود و کارش را به خوبی به عنوان یک اکشن ماجرایی عامهپسند برای عموم مردم که اهمیت زیادی به آکوآمن و کامیکهای دیسی نمیدهد انجام بدهد، پس به این ترتیب موفق میشود تا بخش قابلتوجهای از جراحتهای به جا مانده از سهگانهی زک اسنایدر را ترمیم کند. نه خیر، «آکوآمن» قرار نیست به رویداد سینمایی غولآسایی همچون «واندر وومن» تبدیل شود، اما این فیلم تا وقتی که از لحاظ هنری خوب باشد، نیازی به اعداد و ارقام «واندر وومن» ندارد. دومین اتفاقِ ایدهآلی که میتواند برای «آکوآمن» بیافتد این است که بقیهی اکشنهای بزرگ کریسمس با واکنشهای متوسط و رو به منفی مواجه شدند. راستش را بخواهید کریسمس سال قبل نشان داد که دو فیلم تحسینشده مثل «آخرین جدای» (۶۲۰ میلیون دلار) و «جومانجی: به جنگل خوش آمدید» (۴۰۳ میلیون دلار) میتوانند در کنار هم به موفقیت برسند. ویژگی دوستداشتنی فصل کریسمس این است که «شرلوک هولمز» در حالی ۲۰۹ میلیون دلار به دست میآورد که «آواتار» هم در کنارش ۷۴۹ میلیون دلار میفروشد. به هر حال، بیایید تصور کنیم که نقدهای «آکوآمن»، آن را به عنوان یک رویداد سینمایی در بالای اکشنهای کریسمس یا حداقل در کنار بقیه طبقهبندی میکنند. وقتی برادران وارنر، تاریخ اکران «آکوآمن» را به ۲۱ دسامبر منتقل کرد، میدانست که دارد یک افتتاحیهی غولپیکر را با اکرانِ درازمدتتری معاوضه میکند. البته که سه فیلم «جنگ ستارگان» اخیر کارشان را با افتتاحیههای ۲۴۸ میلیون دلاری، ۱۵۵ میلیون دلاری و ۲۲۰ میلیون دلاری در دسامبر شروع کردند، اما ما فعلا نمیدانیم که آیا این اعداد استثناهایی در اختیارِ برندِ «جنگ ستارگان» هستند یا افتتاحیههای نرمالی که از هرکسی قادر به تکرارشان است. بالاخره نباید فراموش کنیم که سال گذشته «جومانجی ۲» کارش را با کسب فقط ۳۶ میلیون دلار شروع کرد که برابر با «رمپیج» بود. اما «جومانجی» در حالی به ۴۰۳ میلیون دلار رسید که «رمپیج» بعد از رسیدن به ۹۰ میلیون دلار از نفس افتاد. نکته این است که اگرچه داریم دربارهی بهترین سناریوی ممکن حرف میزنیم، ولی نباید انتظارِ افتتاحیهای بزرگتر از ۱۰۴ میلیون دلار را از «آکوآمن» داشته باشیم. چرا که هر چه فصل تابستان، فصل ایدهآلی برای به دست آوردنِ افتتاحیههای بزرگ است، کریسمس به افتتاحیههای پایین اما دوامهای طولانیمدت فیلمها معروف است
. در مقایسه باید به «هابیت: سفری غیرمنتظره» اشاره کرد که با وجود نقدهای ضد و نقیضش، طرفداران را به سینماها کشاند و با بهره گرفتن از فصلِ کریسمس خشک و خالی آن سال، به ۳۰۴ میلیون دلار فروش خانگی و یک میلیارد دلار فروش جهانی دست پیدا کرد. اگرچه «آکوآمن» برخلاف «سفری غیرمنتظره» کل کریسمس را در انحصار خودش ندارد، اما اگر منتقدان آن را به عنوان پادشاه باکس آفیسِ کریسمس معرفی کنند، باید انتظار داشته باشیم که فیلم به جای «من افسانهام» (۳/۲۷ برابر افتتاحیه) یا «اراگون» (۳/۲ برابر افتتاحیه)، عملکردی شبیه به «سفری غیرمنتظره» (۳/۶ برابر افتتاحیه) داشته باشد. در نتیجه اگر فیلم کارش را با ۱۰۴ میلیون دلار افتتاحیه شروع کرد و ۳/۵ برابر این افتتاحیه بفروشد، درآمد نهایی ۳۷۵ میلیون دلاریاش پیشبینی میشود که خارقالعاده خواهد بود. اگر این رقم دیوانهوار به نظر میرسد، به خاطر این است که داریم دربارهی خوشبینانهترین اتفاقی که میتواند برای «آکوآمن» بیافتد صحبت میکنیم. اما اگر «آکوآمن» با عملکردی شبیه به «شرلوک هولمز»، کارش را با ۷۵ میلیون دلار افتتاحیه و ۳ برابر افتتاحیهاش بفروشد، به ۲۲۸ میلیون دلار دست پیدا میکند. فاکتور دیگری که در موفقیتِ «آکوآمن» اهمیت دارد این است که مخاطبان خارجی چقدر به آن اهمیت خواهند داد. بیایید تصور کنیم که سینماروهای خارجی بیشتر از هان سولو، به آکوآمن اهمیت میدهند. در این شرایط، این فیلم به جای ۵۵ درصد (مثل «مرد پولادین» و «جوخهی انتحار»)، ۶۶ درصد از فروشش را از کشورهای خارجی به دست میآورد (درست مثل «جاستیس لیگ»). در نتیجه، درآمد ۳۷۵ میلیون دلاری خانگی این فیلم به معنی یک میلیارد و ۱۰۲ میلیون دلار فروش جهانی خواهد بود که خب، بهطرز مسخرهای غیرممکن است. اما اگر بخواهیم کمی این اعداد را به واقعیت نزدیک کنیم، باید گفت «آکوآمن» با افتتاحیهی ۸۵ میلیون دلار و فروختنِ ۳/۳ برابر افتتاحیهاش، میتواند به ۲۸۱ میلیون دلار فروش خانگی دست پیدا کرد و در صورت عملکردی شبیه به «بتمن علیه سوپرمن» (۳۸ / ۶۲)، به ۷۳۹ میلیون دلار فروش جهانی دست پیدا میکند که کماکان معرکه است. برای اینکه این سناریو اتفاق بیافتد، «آکوآمن» نه تنها باید نقدهایی دریافت کند که به عموم مردم اطمینان بدهد که با فیلم خوبی طرف هستند که از اکشنها و «اسپکتکل»هایی بهره میبرد که باید حتما روی پردهی سینما دیده شود.
جدول ۱۰ فیلم برتر هفته
ردیف | نام فیلم | درآمد آخرهفته | مجموع آمریکای شمالی |
---|---|---|---|
۱ | The House With A Clock In Its Walls | ۲۶/۹ میلیون دلار | ۲۶/۹ میلیون دلار |
۲ | A Simple Favor | ۱۰/۴ میلیون دلار | ۳۲/۵ میلیون دلار |
۳ | The Nun | ۱۰/۲ میلیون دلار | ۱۰۰/۸ میلیون دلار |
۴ | The Predator | ۸/۷ میلیون دلار | ۴۰/۴ میلیون دلار |
۵ | Crazy Rich Asians | ۶/۵ میلیون دلار | ۱۵۹/۴ میلیون دلار |
۶ | White Boy Rick | ۵ میلیون دلار | ۱۷/۴ میلیون دلار |
۷ | Peppermint | ۳/۷ میلیون دلار | ۳۰/۳ میلیون دلار |
۸ | Fahrenheit 11/9 | ۳/۱ میلیون دلار | ۳/۱ میلیون دلار |
۹ | The Meg | ۲/۳ میلیون دلار | ۱۴۰/۵ میلیون دلار |
۱۰ | Searching | ۲/۱ میلیون دلار | ۲۳/۱ میلیون دلار |