هازار ارگوچلو در مصاحبه ای اختصاصی از زندگی شخصی و عاطفی اش گفت
مصاحبه اختصاصی با هازار ارگوچلوHazar Ergüçlu “عاشق هوش نامزدم شدم “
هازار ارگوچلو Hazar Ergüçlü، که این روزها با بازی در نقش اصلی سریال محافظ:هاکان
اسمش بر سر زبان هاست، بر مصاحبه اختصاصی با روزنامه هوریت ترکیه، اعترافاتی
جنجالی داشت:
_ مدتی که با کارگردان مشهور اونور اونلو Onur Ünlü رابطه داری، رابطتون چطوره؟
_خیلی خوشحالم.
_ چی باعث شد که عاشقش بشید؟
_ خیلی باهوشه، وقتی کنارشم سرگرم کننده ترین آدمه.
_ از روز اولی که رابطه شما علنی شده ، خیلی ها در مورد اختلاف سنی
و خیلی مسائل دیگه صحبت میکنند ناراحت نشدید؟
_ سه سری آدم ها میتونن در لحظه خیلی راحت آدم را قضاوت کنن و خیلی
ناراحت کننده است، اما مگه تا کی میتنم بهشون توجه کنم؟!
_ هر دوتون مجرد هستید، چرا پنهان کاری میکنید و خجالت میکشید؟
_ چون باعث میشه تو کارم خلل ایجاد بشه، مطالب دستگاری میشه و تغییر میکنه،
در حال حاضر نمیخوام زندگیم رو به عقب بره.
_ سال نو کجا هستید؟ کنار هم میمونید؟
_ من متولد 1ژانویه 1993 هستم، ولی خانواده ام واسه اینکه یکسال را از دست ندم
شناسنامه ام را به تاریخ 31 دسامبر 1992 گرفتن، واسه همین سال نو و جشن تولد
واسه من یکیه و میرم قبرس تا کنار خانواده ام باشم.
_ با چی مشکل داری؟
_ با اصل زندگی و نبود عدالت الهی
_ اگر در سال 2019 از جهان یه خواسته داشته باشی! چی میتونه باشه؟
_ ترس مثل خوره روحم را آزار میده، میخواستم تا ترس تموم بشه.
_ بزرگترین سوپرایز سال 2018 برای چی بوده؟
_ نقش گرفتن در سریال محافظ: هاکان، شرکت نتفیلیکس،
منم مثل بقیه از دور اخبار این سریال را دنبال میکردم بعدش وقتی
برای تست فیلمبرداری خبرم کردن خیلی هیجان زده شدم و تقریبا هرکاری
بلد بودم بهترینش را انجام دادم و انتخاب شدم.
_ میشه یه توصیفی از نقش زینب (سریال محافظ: هاکان ) بدید؟
_ بی احساس ، راستگو و منطقی، اما درونش یه دختر حساس و شکننده و
ترسو وجود دارد، و روزی که متولد شده برای مبارزه آموزش دیده.
_ برای این سریال آموزش مبارزه دیدید؟
_ بله آموزش دیدم ولی بیشتر یاد گرفت چطور صحنه های ویژه مبارزه را
به فیلم اضافه میکنند.
کودکی هازار ارگوچلو
پدرم روزنامه نگار بود و مادر خبرنگار، هر دوشون کار میکردن، تو یه محله
فوق العاده بزرگ شدم و تا شب تا کوچه های بازی میکردم، تابستان را میرفتم
خونه مادربزرگم و اونجا معدن زغال سنگ و درخت موز داشتن، خانواده ام همیشه
منو مجبور میکردن کتاب بخونم.
تا 16 سالگی اصلا درس نخوندم و کسی بودم که دبیرستان را تموم نکرده،
ولی یه رنسانس را تجربه کردم، عاشق کتاب خوندن شدم و رمان های اورهان پاموک
Orhan Pamuk را دوست دارم اما کتاب مورد علاقه ام “Kafamda Bir Tuhaflık “
(یه چیز عجیب در ذهن من)