سایت تابع قوانین جاری کشور می باشد و در صورت درخواست مطلبی حذف خواهد شد سایت تابع قوانین جاری کشور می باشد و در صورت درخواست مطلبی حذف خواهد شد
مجله سینمایینقد و بررسی فیلم

نقد و بررسی فیلم پنجاه طیف آزادی ( Fifty Shades Freed )

j344ont44_750px-w700

« پنجاه طیف آزادی » سومین و آخرین اقتباس سینمایی از رمان سه گانه نویسنده، ای.ال.جیمز می باشد. رمانی که در سال 2012 منتشر شد و فارغ از محتوای جنسی جنجالی اش، به دلیل فروش بالا خیلی زود راه خود را به سینما پیدا کرد. نکته عجیب و تعجب برانگیز درباره رمان ای.ال. جیمز اینجاست که این اثر پس از انتشار توانست فروش وسایلی نظیر شلاق و چشم بند را حتی تا نزدیک به 50 درصد افزایش دهد و البته بسیاری از کتابخانه های مطرح جهان نیز از فروش آن جلوگیری بعمل آوردند! دو اقتباس سینمایی گذشته از این اثر نیز همانند خودِ کتاب، با انتقادات فراوانی مواجه شد که عمده دلیل آن نیز به نمایش گذاشتن محتوای جنسی در کنار عناصر سینمایی بسیار ضعیف بود که منجر شد دو فیلم قبلی به بدترین آثار سالی که در آن اکران شده بودند تبدیل شوند! حالا سومین و آخرین قسمت از این سه گانه به سینما آمده تا داستان آناستازیا و کریستین را به نقطه پایانی برساند.

داستان فیلم با ازدواج آناستازیا ( داکوتا جانسون ) و کریستین ( جیمی درنان ) آغاز می گردد. این دو پس از ازدواج به یک ماه عسل درست و حسابی که با عناصر لاکچری اشباع شده می روند تا روزهای خوش آغاز زندگی مشترک شان را جشن بگیرند. اما این خوشی خیلی پایدار نمی ماند چراکه این زوج به زودی متوجه می شوند که یک خرابکاری در کمپانی کریستین به وقوع پیوسته و فرد خرابکار و آتش افروز کسی نیست جز جک هاید ( اریک جانسون ) که رئیس سابق آناستازیا در محل کارش بوده و ظاهراً پس از ازدواج این دو ، هنوز هم قصد ندارد پایش را از زندگی این دو بیرون بکشد و…

آنچه که تماشاگر در « پنجاه طیف آزادی » و در واقع قسمت آخر این سه گانه مشاهده می کند، ازدواج یک زوج و روزهای خوش پس از ازدواج آنهاست که روی هم رفته به تفریحات پر هزینه آنها می گذرد و بخش پرُ رنگ تر آن نیز ارتباطات شخصی شان است که معنویات در آن جایی ندارد و با حداقل کلمات، منجر به خلق ارتباط فیزیکی می گردد! در واقع هر آنچه که تا اواخر فیلم می توان در « پنجاه طیف آزادی » رویت کرد، حضور این زوج در محافل عمومی و رد و بدل شدن دیالوگ های ساده مانند « باشه » و « خوبه » هست که البته همین کلمات ساده و یک لبخند دنباله دار خیلی زود باعث می شود آنها رد منزل و یا در کل، محفلی خصوصی را بیابند تا بتوانند با خود خلوت کرده و دقایق فیلم را افزایش دهند. نکته عجیب آنکه این موارد بارها و بارها تکرار می شود تا تعریف ماه عسل از منظر سازندگان فیلم، چیزی جز ارتباط فیزیکی به سبک مالیخولیایی نباشد!

البته زمانی که فیلم به میانه راه خود می رسد، به یکباره شخصیت های اصلی را بی خود و بی جهت به جان هم می اندازد تا کمی هم درام شکل گرفته باشد و تماشاگر بتواند چالش روابط این دو را مشاهده نماید. چالشی که البته دلیل بزرگی ندارد و به بگو و مگوهای عجیب و غریبی نظیر ” تغییر ایمیل ” می گذرد تا به این بهانه، در میانه نزدیکی ها، کمی هم فاصله حاصل گردد تا مخاطب فرصت نفس کشیدن بیابد و کمی هم به جای رویت اندامها، صورت و بازی شان را شاهد باشد! در این دقایق فیلم لحظاتی کاملاً مضحک از منطق روایی را ترسیم می کند. لحظاتی که می تواند شک مخاطب به شعور شخصیت های داستان را به حداکثر ممکن برساند!

شاید بتوان دلیل به چالش کشیده شدن روابط میان کریستین و آناستازیا در « پنجاه طیف آزادی » را یکی از عجیب ترین و در عین حال مفرح ترین لحظات سینمایی سال لقب داد. یعنی جایی که روابط عاشقانه داستان به دلیل عدم تغییر نام ایمیل توسط آناستازیا، وارد بحران می گردد و به این ترتیب، فیلم ناخواسته به ورطه کمدی می افتد. البته سازندگان برنامه ای برای رسیدن به این نقطه نداشته اند اما منطق روایی شان چنان بلایی بر سر اثر نازل کرده که نمی توان آدمهای داستان و کلام و رفتارشان را شاهد بود و لبخند را بر لب جاری نکرد!

« پنجاه طیف آزادی » در بیست و پنج دقیقه پایانی، به یکباره دوربین را بیش از هر زمان دیگری در دو قسمت قبلی، به تحرک وا می دارد تا بتواند سرانجامی برای داستان و شخصیت منفی داستان ترسیم نماید تا مخاطب فیلم یکبار برای همیشه از شر حضور او در فیلم که مشخص نیست به چه چیز فکر می کند و انگیزه او برای اقداماتش چیست، خلاص شوند. در مجموع می توان با خیال راحت این مسئله را عنوان نمود که شخصیت پردازی در سه گانه « پنجاه طیف » یکی از ناامید کننده ترین بخش های فیلم می باشد که می توان به عنوان الگوی ناسالم در سینما در کلاس های درس از آن استفاده نمود!

شاید بهترین خبر در مورد این سه گانه این باشد که بالاخره به نقطه پایانی رسیده و تا این لحظه، می توان مطمئن بود که قرار نیست کریستین و آناستازیا دوباره به سینما بازگردند تا مخاطب نقش و نگارهای تن شان را بر پرده سینما شاهد باشد. شخصیت هایی که با یک اشاره کلام و گفتگو را می بازند و جثه یکدیگر را جستجو می کنند. مهم نیست که بر روی آنها اسلحه بکشند، کمپانی شان را به آتش بکشند، بر سر کودک متولد نشده بحث کنند یا حتی به شهرداری محل شان بابت چاله های جاده توهین کنند، در نگاه دو شخصیت اصلی ، تمام موارد فوق یک نشانه آشکار برای برای برقراری رابطه جنسی است!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا