لی لی کولینز، باور دارد روح قربانیان تد باندی را ملاقات کرده!
فیلمی در مورد جنایات قاتل سریالی مخوف ایالات متحده!
Lily Collins، باور داره روح قربانیان * Ted Bundy، ملاقات کرده، اما اصلا احساس ترس نکرده!!!
ستاره30 ساله فیلم سینمایی The Extremely Wicked, Shockingly Evil and Vile
( شیطانی فاسد و به شدت خبیث )، در مصاحبه ای که با خبرگزاری Guardian، داشت
در مورد تجربه ماوراءالطبیعی که داشت و اینکه برای آماده شدن برای بازی در نقش
دوست دختر باندی ساعت 3:05 دقیقه نصف شب از خواب بیدار میشد، حرف زد.
Collins، گفت:
میرفتم پایین و یک فنجان چایی میخوردم و تلاش میکردم بفهمم، چرا
دوباره از خواب بیدار شدم.
با تصویرایی که توی سرم برق میزد از خواب بیدار میشدم، درست مثل
پیامدها و عواقب یک نزاع!
فهمیدم ساعت 3 صبح وقتی هست که پرده بین محدوده ها در باریکترین
وضعیت خودش قرار داره و تو میتونی کسی رو هم ملاقات کنی!
البته من احساس ترس نمیکردم، آدمایی رو حس میکردم که میگفتن،
ما اینجاییم به صدات گوش میدیم، ازت حمایت میکنیم، از اینکه داری
داستانمون رو میگی ازت منونیم.
فیلم سینمایی شیطانی فاسد و به شدت خبیث، داستان جرائم باندی از منظر
Kloepfer، یک مادر تنهاست که در دهه 1970، ملاقات خود با باندی ( با بازی زک اِفرون )
را آغاز میکند.
کارگردان این فیلم، Joe Berlinger، که کارگردان مستند نتفلیکس
( گفت و گو با یک قاتل: مصاحبه های تد باندی ) که در آن با Carol DaRonch، یکی از قربانیان تد،
که از دست وی نجات پیدا کرده بود صحبت کرد.
این قربانی توضیح داد، در سال 1974، وقتی که وی یک نوجوان بوده و ماشینش خراب شده بوده
توسط تد باندی که وانمود کرده یک پلیس است، مورد حمله قرار گرفته است.
DaRonch، در این مستند گفت:
توی یک خیابون فرعی، ماشینش رو کنار یک جدول روبروی مدرسه ابتدائی
پارک کرد، همون لحظه بود که وحشت کردم: داریم چیکار میکنیم؟
بازوم رو سفت گرفته بود، فقط به یک دستم دستبند زد و اون طرف
دستبند آزاد بود!
تو کل زندگیم اونقدر نترسیده بودم.
همان موقعی که باندی به این دختر جوان حمله کرده بود، بارها و بارها زنان و دختران
جوان را به قتل رسانده بود، این بانوان معمولا شبانه از محل های خلوتی که در آن بودند
ناپدید میشدند: دختری در نزدیکی خوابگاهش، دختری که بار را ترک کرده بود. دو تن دیگر
هم در طول روز و در پارکی شلوغ!
این فیلم بر اساس خاطرات دوست دختر تدی Kloepfer، که در سال 1981 و در
کتاب The Phantom Prince: My Life with Ted Bundy ( شاهزاده مخوف: زندگی من
با تد باندی ) ساخته شده است.
خود Kloepfer، شخصا با Berlinger و Collins کار کرد تا مطمئن شود، تا تمام نکات مربطه
دقیقا رعایت میشود.
Collins، که با Kloepfer، ملاقات نیز کرد، گفت این ملاقات واقعا مفید بوده!
Collins، در گفت و گو با شبکه خبری This Morning، انگلستان گفت:
خودش و دخترش Molly، خیلی مهربون بودن، با مهربونی من رو دعوت
کردن و وسایلی رو بهم دادن تا ببینم، باهام صحبت کردن و اجازه دادن
تا سوال هام رو بپرسم!
فیلم سینماییExtremely Wicked, Shocking Evil and Vile(شیطانی فاسد و به شدت خبیث)
الان در شبکه اینترنتی نتفلیکس پخش شده است.
* Ted Bundy
تئودور رابرت “تد” باندی، در نوامبر ۱۹۴۶ متولد شد و در ژانویه ۱۹۸۹ در زندان ایالتی فلوریدا
با صندلی الکتریکی اعدام شد.
او یک قاتل و متجاوز سریالی، آدم ربا، دزد و مرده باز ( کسی که از داشتن رابطه جنسی و معاشقه
با مردگان لذت میبرد، این افراد به بیماری روانی Necrophilia، مرده بارگی، مرده خواهی یا مرده بازی
مبتلا هستند.)، بود. در دهه ۱۹۷۰ به دهها زن حمله کرد و تعداد زیادی از آنها را به قتل رساند.
احتمال میرود جنایات او حتی پیش از این تاریخ آغاز شده باشد.
پس از بیش از یک دهه انکار او تنها اندکی پیش از اجرای حکم اعدامش به قتل بیش از ۳۰ زن جوان
بین سالهای ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۸ اعتراف کرد. تعداد واقعی قتلهای انجام شده توسط او کاملاً مشخص نیست.
باندی خوش قیافه و دارای شخصیتی کاریزماتیک توصیف شده، این دو مشخصه به او در جلب اعتماد
قربانیانش کمک میکرد. در موارد بسیاری او در مکانهای عمومی در قالب کسی که آسیب دیده یا معلولیت
دارد به زنان نزدیک میشد و از آنها برای انجام کاری کمک میخواست (مثلاً برای حمل چند کتاب) او از این
حربه برای کشاندن آنها به یک مکان خلوت استفاده میکرد. در مواردی نیز او در قالب پلیس یا مامور آتش نشانی
ظاهر میشد و از قدرت قانونی جعلیش برای همراه کردن قربانی استفاده میکرد.
بعضی موارد او بارها به محل انجام جنایت باز میگشت و هر بار ساعتها به آراستن جسد و معاشقه
با آن مشغول میشد ( یکی از کارهایی که افراد مبتلا به بیماری روانی نِکروفیلیا به انجام آن مبادرت میورزند.)
این ملاقات با اجسادِ در حال پوسیدن تا زمانی ادامه مییافت که تعفن جسد یا حمله حیوانات وحشی
رابطه بیشتر با آن را غیرممکن میساخت.
او حداقل ۱۲ قربانی را سر بریده بود و در مواردی سر بریده را برای مدتی به عنوان یادگاری در آپارتمانش
نگه داشته بود. در موارد معدودی باندی نیمه شب به خانه قربانی وارد میشد و با ضربههای کشنده زنان
را در خواب میکشت.
باندی که در آغاز با اتهام اقدام به حمله و آدم ربایی در سال ۱۹۷۵ رو به رو شده بود، به تدریج با لیست طولانی تری
از قتلهایی مربوط دانسته شد که در چندین ایالت اتفاق افتاده بودند.
در مواجهه با اتهام قتل در کلرادو، باندی دو فرار استادانه طرح کرد و به حملههای بیشتری دست زد، قبل از
دستگیری نهایی در فلوریدا در ۱۹۷۸، باندی سه قتل آخرش را نیز مرتکب شده بود. برای سه قتل ثابت شده
در فلوریدا، باندی در دو محاکمه جداگانه به سه بار اعدام محکوم شد.
تد باندی در ژانویه ۱۹۸۹ در زندان ریفورد فلوریدا با صندلی الکتریکی اعدام شد.
آن رول زندگینامه نویس، او را سادخویی جامعه ستیز توصیف میکند که از رنج دیگران و کنترلی که تا
حد مرگ و حتی پس از آن بر قربانیانش داشت لذت میبرد. پولی نلسون یکی از وکلای او، باندی را شیطانی
بدون قلب معرفی میکند.
تئودور رابرت باندی، قاتل سریالی امریکایی، معروف به تد باندی
مارگارت بومن و لیزا لِوی: دو تن از آخرین قربانیان تد باندی
روش کار تد:
باندی به صورتی غیرعادی منظم و حسابگر بود. او با استفاده از دانش گستردهاش در زمینه روند
اجرای قانون توانست برای چند سال از شناسایی و دستگیر شدن پرهیز کند.
محل وقوع جرائم او در محدوده جغرافیایی وسیعی پراکنده بودند. قبل از اینکه گروههای تحقیق
مختلف به این نتیجه برسند هدف همه تحقیقات یک نفر است، تعداد قربانیان او به بیست نفر رسیده بود.
شیوهای که برای کشتن استفاده میکرد بی صدا بود و با ابزارهایی معمولی اجرا میشد که در هر خانهای
یافت میشود، او یا قربانیان را خفه میکرد یا با چند ضربه به سر آنها را از پای در میآورد.
او سلاح گرم را به سبب ایجاد صدا و شواهدی که از آن باقی میماند نمیپسندید.
باندی را میتوان محققی موشکاف توصیف کرد که محیط اطرافش را تا ریزترین جزئیات میکاوید
تا مکان مناسب برای آدم ربایی و همچنین پنهان کردن اجساد را بیابد.
مهارت او در به جا گذاشتن حداقل شواهد فیزیکی غیرعادی بود. اثر انگشت او در هیچ یک از صحنههای
وقوع جرم پیدا نشد. هیچ مدرک فیزیکی غیرقابل انکار دیگری هم دال بر حضور او در صحنه جنایت نبود.
با تکیه بر همین امر او چندین سال بر بی گناهیش اصرار ورزید.
تد باندی، در دادگاه ایالتی فلوریدا، سال 1978
تمام قربانیان شناخته شده باندی زنان سفیدپوست بودند و اغلب از خانوادههایی با سطح متوسط میآمدند.
تقریباً همگی بین ۱۵ تا ۲۵ سال داشتند و اغلب دانشجو بودند. ظاهراً باندی هرگز به سراغ کسی که با او آشنایی
داشته نرفتهاست. (در آخرین ملاقاتشان باندی به کلاپفر [ دوست دخترش ] )گفت:
“هر وقتی که حس میکردم حس قدرت ناشی از بیماریم داره تو وجودم راه پیدا میکنه عمداً ازت دوری میکردم.”