[ad_1]
بهترینهای سینمای روسیه را اینجا آوردهایم، اگر از کلیشههای سینمای کشورهایی، چون آمریکا خسته شدهاید، این مطلب به کارتان خواهد آمد.
ایوان مخوف/Ivan the Terrible
هنگام جنگ جهانی دوم «آیزنشتاین» آخرین پروژه سینمایی خود یعنی «ایوان مخوف» را ساخت. فیلم یک پروژه سه قسمتی بود؛ قسمت اول فیلم در ۱۹۴۴ میلادی نمایش داده شد و مورد تحسین «استالین» قرار گرفت، اما قسمت دوم آن که در ۱۹۴۶ میلادی ساخته شده بود تا سالها پس از مرگ «آیزنشتاین» اجازه پخش پیدا نکرد. در قسمت دوم فیلم تصویری از زوال حکومت «استالین» ارایه کرده که ممکن بود در آن زمان به قیمت جان «آیزنشتاین» تمام شود. در پی ممنوعیت پخش قسمت دوم فیلم، صحنههای فیلمبرداری شده قسمت سوم نیز از بین رفت.
«ایوان مخوف» به فراز و نشیبهای زندگی تزار ایوان چهارم، معروف به «ایوان مخوف» میپرداخت. ایوان، معاصر با ملکه الیزابت در قرن شانزدهم میزیست و برای اولین بار با برانداختن نظام ملوکالطوایفی، روسیهای متحد و زیر یک پرچم به وجود آورد.
استاکر/Stalker
«تارکوفسکی» یکی از بهترین کارگردانها در روایت بیانهای شخصی و دیداری چند دهه اخیر سینما است. حس تصویری غنی او از همان اولین فیلمش «کودکی ایوان» کاملا مشهود است.. انتخاب اثری از بین آثار «تارکوفسکی» کاری مشکل است. فیلم «استاکر» براساس رمان گردش کنار جاده اثر برادران «استروگاتسکی» است. فیلم روایتگر سفری کابوس وار سه مرد؛ یک نویسنده و یک پروفسور و رهبر آنها استاکر در بیابانی بی آب و علف است.
«تارکوفسکی» در استاکر نوع متفاوتی از فیلمهای علمی تخیلی را تجربه کرده است. این فیلم حتی پس از پایان تماشاگر را رها نمیکند.
رنگ انار/The Color of Pomegranates
فیلم «رنگ انار»، اثر «سرگئی پاراجانف» است. نام فیلم در آغاز برگرفته از نام «سایات نوا»، آهنگساز و ترانهسرای شهیر ارمنی، بود که ظاهراً در پی ممیزیهای ادارۀ سانسور سینمایی شوروی دچار تغییر شد. «رنگ انار»، زندگینامه سایاتنووا است این فیلم در فصلهای، دوران کودکی و نوجوانی، درباره شکست در عشق، ورود به صومعه، فرشنه مرگ و در نهایت مرگ شاعر را به نمایش میگذارد.
«رنگ انار» فیلمی بسیار نامتعارف است، که بدون تردید هر مخاطبی را به ندرت تا انتها با خود همراه میکند. تصاویری تاثیرگذار، با باری از نماد و استعاره در اغلب صحنهها آن چنان سنگینی میکند و تا مرز رویا پیش میرود.
لک لکها پرواز میکنند/The Cranes are Flying
«لک لکها پرواز میکنند» فیلمی به کارگردانی «میخائیل کالاتازوف» و تنها فیلم شوروی محسوب میشود که جایزه نخل طلای فستیوال کن سال ۱۹۵۸ را به دست آورد. داستان درباره ورونیما و انتظار طولانی او برای نامزدش بوریس است که در جنگ جهانی دوم مبارزه میکند. تماشاگر میداند که بوریس برای نجات زندگی یک سرباز دیگر کشته شد، اما ورونیکا و خانواده اش تا پایان جنگ این را نمیدانند.
یکی از متعدد فیلمهای ساخته شده در دوران اتحاد جماهیر شوروی است که به موضوع دشواریها و خسارات جنگ میپردازد.
بیا و بنگر/Come and See
«بیا و بنگر» در سال ۱۹۸۵ کارگردانی «الم کلیموف» ساخته شده است. این فیلم در چهاردهمین جشنواره بینالمللی فیلم مسکو نیز جایزه گرفته است. فیلم «بیا و بنگر» داستان پسر جوانی است که بعد از پیدا کردن یک تفنگ قدیمی از زیر خاک به جنبش مقاومت روسیه به رهبری کوساچ که در جنگل مخفی شده اند، میشود.
«الم کلیموف» که در کودکی از نزدیک جنگ را تجربه کرده و در «بیا و بنگر» احساسات واقعی را به شیوهای موثر بیان کرده چنان که نه میتوان فراموش کرد و نه میتوان انکارشان کرد. «بیا و بنگر»، اشغال بلاروس شوروی را در جنگ جهانی دوم توسط آلمان نازی به تصویر میکشد.
کشتی روسی/Russian Ark
«کشتی روسی» به کارگردانی «الکساندر سوخوروف» است. راوی با قدم زدن در موزه آرمیتاژ در سن پترزبورگ، از دورههای مختلف زمانی دیدن میکند. او خود را روح فردی میداند که به شکل تراژیک کشته شد و اکنون این مکان را تسخر کرده است.
این فیلم این حس را به مخاطب منتقل میکند که گویی راوی در حادثهای دلخراش جان خود را از دست داده و اکنون روح ناآرامش در طول تاریخ سیصدساله این قصر سرگردان است.
لویاتان/Leviathan
«لویاتان» فیلمی به کارگردانی «آندری زویاگینتسف» است. «زویاگینتسف» فیلمنامهی «لویاتان» را به همراه «اولگ نگین» با تاثیرپذیری از داستانهای کتاب مقدس و همچنین داستان میشل کولهاس نوشتهی «هنریش فون کلایست» نوشت.
فیلم روایتگر زندگی کارگری است که در خانه قدیمی در حومه شهر به همراه همسر دوم و فرزند نوجوان خود زندگی میکند، مرد در حال جدال به مقامات شهر بر سر حفظ خانه و گاراژ خود میباشد وفاداری شدیدی به اجتماع واقعی آن بخش از روسیه نشان میدهد که در حقیقت مکان و جغرافیای داستان اوست. روایتهای «زویاگینتسف» جلوهگری تند و تیز و سرد و خشن دارند.