حالا به سراغ دومین بخش معرفی این زوج های دوست داشتنی محبوب میرسیم از اونجا که تصاویر این بخش خیلی زیاده پس فقط در این بخش به معرفی سه زوج خواهیم پرداخت . در ضمن از لینک زیر میتونید دوباره بخش اول معرفی را مشاهده فرمایید:
دوست داشتنی ترین زن و شوهرهای سریال های تلویزیونی و استریمی(بخش اول)+ تصاویر
ری و دبرا در سریال همه ریموند را دوست دارند- Everybodly Loves Reymond
برای شناخت داستان سریال و معرفی بیشتر شخصیت ها به لینک رو به رو مراجعه فرمایید: سریال همه ریموند را دوست دارند
معرفی کوتاه اینه که این زوج دوست داشتنی و با حال داستان این سریال کمدی یعنی ریموند و دبرا هستند که حاصل ازدواج عاشقانه آنها یک دختر و دو قلو پسر می باشد.
نقش ریموند را ری رومانو(Ray Romano) بر عهده داشته است و رل همسرش دبرا را پاتریشیا هیتون(Patricia Heaton) بازی کرده است.
زندگی سراسر عشقی که با ورودهای بدموقع پدر و مادر فوضول ری به خانه آنها و خراب کاری های آنها و همچنین برادر پلیس حسود ری به مشکلات عجیب و غریبی بعضا خنده داری دچار میشود که گاهی باعث ناراحتی و عصبانیت دبرا میشود ولی بازم این عشق است که پیروز داستان است!
تصاویر پر تعداد گزینش شده از این زوج دوست داشتنی رو در زیر مشاهده فرمایید:
یک نکته قابل توجه فرزندآوری ها این زن و شوهر در قالب فلش بک هایی به گذشته در دو قسمت مثل تصویر بالا برای مخاطب به تصویر کشیده میشود مثل قسمت جداگانه نحوه ازدواج و همچنین آشنایی ؛ کلا 4-5 قسمت فلش بک در مورد این اتفاقات خواهد بود.
یکی از نمادهای حسود بودن برادر ریموند اینه که به زندگی برادرش که به نسبت او موفق هست و صاحب سه فرزند هست حسادت می کند نمونش که تصویر بالا در گوشه ی از کادر هست که دیده نمیشه از خبر دو قلوداشتن برادرش و همسرش ابراز حسادت میکنه چون خودش و زنش بچه دار نمیشن!
به وفور در این سریال دلخوری از همه پیدا میکنن که گاهی دبرا پیش قدم میشه و گاهی ریموند … نکته ی جالب اینه که با وجود بانمک بودن ری گاهی همسرش سربه سرش میزارد و شوخی های کلامی و غیرکلامی باهاش میکند!چقدر خوبه زن و شوهر اینجوری باشن!
یک نمونه دیگر جالب اینه که دبرا بارها با کلمه “دوستت دارم” نسبت به شوهرش ابراز علاقه میکند و پیشقدم میشود و رفتار ریموند در پاسخ جالب هست یعنی کمتر در کلام نشون میده زنشو دوست داره بیشتر در عمل نشون میده.
تصویر بالا نمونه مشت در برابر خروار درباره خراب کاریهای پدر و مادر ریموند است؛ در حالی این که دو حال تماشای تلویزیون بودند پدر ری ناشیانه با اتومبیلش وارد خانه آنها میشود و دیوار خانه ی آنها را منهدم میکند! قیافشون رو ببینید خدا وکیلی !دی :
تصویر بالا فلش بکی است از قسمتی است که دبرا به مادرشوهرش درباره ی بارداری اولش (الی) گفته و میخواهد خودش به شوهرش بگه ولی مادرش اینقدر فوضوله میخواد به پسرش بگه و پاشنه در رو از جا در آورده!خخخخ
در تصویر بالا هم عصبانیت دبرا از هول شدن و بلد نبودن ری از روند و پروسه زایمان…
تصویر بالا: متولد شدن اولین فرزند که دختری به نام الی هست.
گفتم که گاهی دبرا رفتارهای از سر شوخی و … با شوهرش می کند… نمونش تصویر بالا … چند ثانیه بعد و واکنش خنده دار ریموند!
اینم آخرین سکانس سریال است بعد از این که ریموند از حمله قلبی جان سالم به در برده و کل خانواده کنار هم جمع هستند.
آدام و کریستینا در سریال وظایف والدین- Parenthood
آدام و کریستینا یکی از دوست داشتنی ترین زن و شوهرهای سریال های درام در 20 سال اخیر می باشند.
کریستینا که قبلا کار سیاسی میکرده نه در حد مقامات بالا به خاطر خانواده و فرزندانش تبدیل به یک زن خانه دار به معنای واقعی کلمه شده . بسیار دوست داشتنی ، مهربان ، دلسوز و باگذشت است جایی که شوهرش چنان مقصر نیست و مقصر یک زن است هم شوهرش را میبخشد هم فراموش می کند .
حاصل این ازدواج بسیار عاشقانه که جز معدود زوج های درست درمون سریال هستند سه فرزند است؛ یک پسر که بیماری آسپرگر چیزی شبیه اوتسیمه ؛ یک دختر نوجوان حساس که سر رابطه های عاشقانش تو دبیرستان بارها به مشکل میخوره و دختر بچه ای که در فصل های ابتدایی سریال متولد میشه.
نقش آدام را پیتر کراوزه ( Peter Krause ) بازی نموده است و همسرش کریستینا بر عهده ی مونیکا پاتر ( Monica Potter ) بود.
برای آشنایی بیشتر با اتفاقات و … سریال به لینک رو به رو بروید : سریال parenthood آشنایی بیشتر با شخصیت ها و …
در زیر گذری به این زندگی زناشویی بیندازیم و برگردیم…
یکی از نقاط قوت شخصیت پردازی آدام اینه که هر اشتباهی بکنه در کمترین زمان ممکن از همسرش معذرت میخواهی و از دلش در میاره مثل تصویر بالا که دلخوری دو تصویر بالا که ایجاد شده را میاد درست کنه و نقطه ی دوست داشتنی همسرش اینه که خیلی زود میبخشه و فراموش میکنه.
تصویری وسطی همون مکس تنها پسرشون هست که بیماری آسپرگر داره اما پدر و مادرش از او حمایت کرده و باعث میشن در آخر موفق بشه. اینم یک نقطه قوت دیگر که باعث دوست داشتنی تر شدن این زن و شوهر میشه.
بسیار از مشکلات زوجین اینه که با هم صحبت نمیکنن طبق تصویر بالا آدام و همسرش سر حتی کوچکترین مسائل با هم صحبت می کنند و به قولی هم نظر میشن.
توضیح تصویر بالا: به صحبت های دخترش درباره ی مشکلاش در دبیرستان گوش میدن
خیلی جاها زن و شوهر باید از لحاظ روحی هم از همدیگر حمایت واقعی داشته باشند. در تصویر بالا آدام به همسرش بابت تمامی سختی ها اعتماد میدهد در کنارش است و از او حمایت می کند و به او آرامش می دهد.
در اینجا سعی دارند با مکس که از اتفاقات مدرسه عصبانی است صحبت کرده و مشکل او را حل کنند. والدین خوب باید اینطور باشند.
تصویر بالا: سومین و آخرین فرزندشون که دختره متولد شده است.
تصویر بالا : خانوادگی به موزه آمده اند.
در تصویر بالا آدام متوجه میشود همسرش مبتلا به سرطان شده است.
بعد عمل جراحی موفقیت آمیز در کنار همسرشه…
در کل این زن و شوهر سالم ترین رابطه رو خانواده دارند چون خواهر بزرکترش مطلقه با دو فرزند نوجوانه، خواهر کوچیک تر رابطه ی مخفیانه بدی داره و شوهرش را آزار میده هرچند بعد آشتی میکنه ، برادر کوچکترش کراسبی هم تا بیاد با مادر پسرش ازدواج کنه زمانبر میشه و نیمه های پایانی سریال ازدواج میکنن پس بهترین زوج سریال بدون شک این دو نفر هستند.
سالی و دکتر مایک در پزشک دهکده (دکتر کوئین ؛ پزشک درمانگر)- Dr.quinn , Medicine woman
پزشک دهکده با نام دیگر دکتر کوئین پزشک درمانگر از اون دست سریال هایی است که سالها بعد پخش هنوز طرفداران خاص خودشو رو داره چون که داستان قوی ، بازیگران خوب و بازیهای قابل قبول و جذابی داره که دارای افت آنچنانی داستان نمیشه . مهم تر از عاشقانه ی سالی(بیوه ناراحت )و مایکلا(پزشک تازه کار که نامزدشو ظاهرا در جنگ از دست داده ) بسیار جذاب است.
سالی که یک سرخپوست دو رگه و دوست داشتنی است رو ، جو لاندو (Joe Lando) به ایفای نقش پرداخته است و همسر پزشکش مایکلا کوئین رو جین سیمور (Jane Seymour ) بازی نموده است.
برای آشنایی بیشتر با تمامی اتفاقات و شخصیت های سریال به لینک رو به رو بروید : آشنایی کامل با سریال پزشک دهکده
در تصاویر زیر به گوشه ی هر چند زیاد ولی بازم گزیده از زندگی زناشویی عاشقانه آنها سرکی بکشیم و برگردیم…
ازدواج این دو در تصویر بالا مشاهده کنید. این قسمت یکی از پر بیننده ترین قسمت های سریال شد.
آرامش بعد از ازدواجشون…
ابراز علاقه ی دو طرفه …
در اینجا بایرون سالی از همسرش میخواهد بچه دار شوند.
این اولین کریسمسه که زن و شوهرن همچنین قراره بزودی بچه دار بشن…
از نکات خوب و آموزنده سالی اینه هیچ وقت تو سریال زنشو مجبور نکرد شغلشو رها کنه بلکه با او همراهی میکرد و در زمان بارداری تا جایی که می توانست هواشو داشت مثل تصویر بالا که به زور میگه دیگه باید استراحت کنی یا تصاویر زیر که حسابی هوای همسرشو را دارد.
موهای همسرش را مرتب می کند.
تصویر بالا فقط بخشی از سکانس هایی هست که سالی همسرش را آرام می کند و او را دلگرم می نماید.
در اینجا سالی از همسرش میخواهد که با دوست صمیمی اش ماریا تلسون آشتی کند.
این قسمته انتخاب بهترین زن ساله…
برترین زن سال و شوهرش…!
گوشه ی دیگری از حمایت های سالی از همسرش و تصاویر زیر هم همینطور خواهد بود:
حس خوش احساس کردن فرزند در راه …
در اینجا سالی نگران سلامتی همسرش به خاطر درمان یک بیمار است که نکند او هم مبتلا شود…
اینجا وقتی همه مردم دهکده به خاطر ارتباط با اون زن نقاش بیمار از دکتر مایک فراری هستند دوباره مورد حمایت خانواده قرار میگیرد.
به دنبال تبرئه ابر سفید در دادگاه هستند…
همدردی با سالی از طرف همسر به خاطر نتیجه دادگاه ابر سفید
خوشحال از پیروزی در دادگاه تبرئه ابر سفید…
بهترین شوهر اونه که زمان بارداری همسرش از لحاظ روحی بهش امید بده، ازش تعریف کنه و کنارش باشه.تصویر بالا حکایت همین تعریفه ؛ چیزی دیگه به زایمان نمونده و مایکلا رو به آینه از چاق شدنش شکایت و گله میکنه میگه خیلی چاق شدم، انگار ده ساله باردارم !
اما سالی از او حمایت کرده میگه چقدر خوب این 10 سال ! مایکلا هم میگه اینو میگی حال من خوب بشه! من خیلی خیکی شدم!
خوبی سالی اینه که میگه : نه! این عادیه! تو بارداری !
مادر و دو خواهر مایکلا بزودی با قطار میرسن تا روزهای بارداری او کنارش باشند…
مادر مایکلا با خودش دکتر جوانی به نام اندرو کوک را آورده که هم فشار کاری دخترش کم شود هم در زایمان او مشارکت کند و این جلسه توجیهی است.
ابر سفید دنبال مایکلا رفته و او را به جایی می آورد که سالی پایش زخمی شده است.
مایکلا پا به ماه ، پای پیچ خورده ی شوهرش را جا می اندازد؛ ابر سفید نیست چون ارتشی های ظالم او را دستگیر کرده اند…
مایکلا: بزن بریم ! خیلی وقته ماجراجویی نکرده بودیم!
در حال بازگشت به خانه هستند که …
که اول انقباض به سراغ مایکلا و بعدش…
کیسه ی آب پاره شده و بسیار به زایمان نزدیک میشود لذا سالی باید با کمک دفترچه ای که همراه زنش است کمک کند فرزندانشان به دنیا بیایید ! اون هم در جنگل !
چیزی دیگه نمونده…
سرانجام دخترشون “کیتی” به دنیا آمد.
سالی زندست! بعد درگیری با اون ژنرال ارشد فاسد و نژاد پرست ارتش آمریکا و سقوط از صخره که او به خیانت متهم شده و همه باور دارند سالی کشته شده اما او زندست و مایکلا بدن نیمه جان او را پیدا کرده و مشغول به درمان او میشود و مدام پیش او می رود تا از تلاش هایش برای تبرئه شوهرش از خیانت به وی اطلاع بدهد.
تصاویر زیر مربوط به این اتفاقات هست…
خبر مسرت بخش : از خیانت تبرئه شدی سالی !
و سرانجام بازگشت به خانه بعد از تبرئه شدن از خیانت به کشور…
و در پایان آخرین تصویر از سریال
کالین خبر ازدواحش را با دکتر اندرو کوک را به خانواده می دهد…
در پایان هم چندین تصویر در ارتباط با دو فیلم تلویزیونی هست که در ادامه ی سریال ساخته شده اند.
اولی : در ارتباط با دزدیده شدن کیتی دختر سالی و مایکلا توسط زن و شوهر مکزیکی
چند سال از اتفاقات سریال گذشته است و کیتی حالا بزرگ شده است… عشق این دو بهم مثل همون اوایل ازدواجشون بسیار گرم است . سالی برای همسرش گردنبند خریده است.
مایکلا: اینه بابایی برام خریده… قشنگه؟
سالی : تو زیباترین زنی هستی که توی عمرم دیده ام…
دوم: داستان درباره ی مسافرت به شهر برای دیدن مادر بیمار مایکلا
در حال سفر به شهر بوستون برای دیدن مادر مایکلا هستند که در بیمارستان بستری شده است…
برایان، کیتی را برده پی نخود سیاه تا …
شهر بوستون…
در دو تصویر بالا سالی میخواهد به همسر سوگوارش بابت مرگ مادرش دلداری داده و او را آرام کند…
و تصویر آخر…
مایکلا، سالی و دخترشون کیتی در حال بازگشت به دهکده هستند، برایان در بوستون ماندگار شده چون در یک خبرگزاری رزونامه مشغول به کار شده است…
نقطه قوت این زوج: دوست داشتن هم، عدم خیانت بهم، آشتی کردن بعد مدت زمان کوتاه بعد دعوا و دلخوری، حمایت کردن از هم، از نظر فکری هم کاملا شبیه هم هستند و هم قد و به نوعی همراه هستند. کلا از این زوج ها تک و توک در سریال ها وجود دارند.
بزودی بخش سوم مطلب رو آماده خواهیم کرد و قرار داده خواهد شد…