ماجراهای Lisbeth Salander هکر یاغی که در رمان های سری Millennium نوشته Stieg Larsson معروف شد، در فیلم دختری در تار عنکبوت (The Girl in the Spider’s Web) ادامه می یابد. فیلمسازان رویکردی قهرمانانه و پر از صحنه های اکشن در این فیلم دارند که بخشی از قهرمان بودن منحصر بفرد این زن را از بین می برد، آن هم در حالی که نسبت به سه گانه سوئدی و بازسازی دختری با خالکوبی اژدها (The Girl With the Dragon Tattoo) توسط دیوید فینچر (David Fincher) مخاطبان متفاوتی را هدف قرار داده است. این فیلم براساس کتابی نوشته David Lagercrantz است که پس از مرگ Larsson این سری را ادامه داد.
در دختری در تار عنکبوت Lisbeth داستان سرگذشت متفاوتی دارد که نسبت به فیلم های قبلی کمی ملایم تر است. تغییرات دیگر این فیلم نسبت به فیلم های قبلی وفاداری طرفداران سرسخت را مورد آزمایش قرار می دهد، در حالی که ممکن است مخاطبان جوان را نیز جذب کند. Lisbeth حالا مهارت های بیشتری در زمینه تکنولوژی دارد. او همچنین می تواند خیلی راحت به هر کامپیوتری در سراسر دنیا دسترسی داشته باشد، و همچنین خیلی راحت با موتورسیکلت و فراری روی یخ رانندگی می کند و از اتفاقات وحشتناکی جان سالم به در می برد. اگر به دنبال نسخه عصبانی و زنانه جیمز باند هستید، دختری در تار عنکبوت به کارگردانی فده آلوارز (Fede Alvarez) و با بازی کلر فوی (Claire Foy) همان فیلم موردنظر شماست.
فیلمنامه نوشته شده توسط آلوارز، Jay Basu و Steven Knight به دلیل کمبود واقعیت های روانشناختی قطعا جذاب ترین داستان درباره Lisbeth نیست. اما یک داستان جالب و پر از لحظات اکشن است، و کارگردانی آلوارز تنش فیلم را طی پیش آمدن خطراتی برای Lisbeth و متحدانش مدیریت می کند. در پایان، شخصیت او آنقدر شکست ناپذیر است که خودش به انسان بودن خودش شک می کند. مهمترین نکته اینکه او پیش زمینه داستانی تجاوز که او را به عنوان یک زن انتقامجو در دختری با خالکوبی اژدها قابل باور می کرد را از دست داده است. همچنین باعث سردرگمی است که می فهمیم او یک خواهر (با بازی Sylvia Hoeks) دارد که وقتی Lisbeth از دست پدرشان که یک خلافکار روسی بوده فرار کرده او را نیز تنها گذاشته است.
در فلش بک خیره کننده ابتدایی فیلم، دو دختربچه – Lisbeth و خواهرش Camilla – در یک قلعه یخی در حال شطرنج بازی کردن هستند. یک خدمتکار به آن ها می گوید پدرشان می خواهد آن ها در اتاق خوابش ببیند، و یک نگاه به چهره منحرف پدرشان نشان می دهد او آن ها را برای چه منظوری می خواهد. وقتی Camilla از ترسش پا پس می کشد، Lisbeth از یک پنجره در طبقه بالای ساختمان پایین می پرد، و از این سقوط جان سالم به در می برد، و در کولاکی شدید از دست پدرش فرار می کند. او تا وقتی که پدرش زنده است هرگز به آن جا برنمی گردد.
این یک آسیب جدید در دوران کودکی برای اوست، که قرار است او را بی قانونی تبدیل کرده باشد که مردانی که به زنان آسیب می زنند را مجازات می کند. شهرت او به عنوان یک هکر بی قانون در دنیای خلافکاران به او محبوبیتی بخشیده، و او در جوامع زیرزمینی استکهلم زندگی می کند، در حالی که به دلیل فعالیت های هک غیرقانونی پلیس دنبال اوست.
Lisbeth با چشمان درشتش مردان را زیرنظر دارد، و فوی کار فوق العاده ای در پیروی از راه رونی مارا (Rooney Mara) و نومی راپاس (Noomi Rapace) دارد، اگرچه به خوبی آن ها نیست. او معشوقه های زن هم دارد، اما همیشه جایی در قلبش برای Mikael Blomkvist وجود دارد، خبرنگار بی وفایی که داستان او را منتشر کرد، و باعث شد Lisbeth او را رها کند. Sverrir Gudnason در نقشی که در فیلم قبلی به دنیل کریگ (Daniel Craig) تعلق داشت چیزی بیشتر از یک سایه نیست. بازیگر لوکزامبورگی با استعداد Vicky Krieps به طرز اشتباهی فقط در نقش همکار و معشوقه Mikael استفاده می شود. همه بازیگران به زبان انگلیسی و با لهجه ملایم سوئدی حرف می زنند، رفتاری که آن ها را در نقششان بهتر جلوه می دهد.
نمایش ابتدایی از عزم راسخ Lisbeth، به همراه مهارت های مبارزه ای او، در صحنه نجات یک زن از دست شوهر زورگوی او به کار می آید که همسرش را کتک زده و در حال بهانه آوردن برای این کار است. Lisbeth در نقش یک فرشته انتقامجو با بال های سیاه ظاهر می شود؛ او خیلی سریع شوهر آن زن را از سقف آویزان می کند. در همین حال حساب بانکی او را به زنش منتقل می کند. سلاح اصلی او یک شوکر است، که همیشه با آن به جایی که بیشتر از همه درد می آید ضربه می زند.
داستان دختری در تار عنکبوت با تماس Frans Balder (با بازی Stephen Merchant) با Lisbeth آغاز می شود، یک برنامه نویس آمریکایی که نرم افزاری در اختیار دارد که می تواند با آن همه سلاح های هسته ای دنیا را کنترل کند. او متوجه می شود این وسیله چیزی نیست که به راحتی در اختیار دولت آمریکا بیفتد. برای یکبار هم که شده Lisbeth با مانعی به نام رمز عبور مواجه می شود. اگرچه Balder خیلی در داستان باقی نمی ماند، اما رمزهای عبور را به پسرش August داده است. حضور این بچه در سوئد شرایط را مخصوصا برای Lisbeth و Mikael و رییس امنیت ملی سوئد و شخصیت جدید فیلم یعنی Edwin Needham (با بازیLakeith Stanfield) یک هکر که حالا برای آژانس امنیت ملی آمریکا کار می کند سخت کرده است. Needham توسط رقیب سوئدی خودش به چالش کشیده می شود، اما به این مسائل توجهی نمی کند و روبروی Lisbeth و دوستانش قرار می گیرد.
خوشبختانه فیلم زیاد وارد مسائل تکنیکی درباره هک کردن نمی شود و در این زمینه خیلی سرراست عمل می کند. البته همه همیشه در حال ردیابی شخص دیگری با استفاده از تلفن های همراه آن ها هستند.
مناظر برفی سوئد پس زمینه مناسبی برای منفجر کردن ساختمان ها و موتورسواری روی یخ است. جلوه های بصری وقتی شروع به خودنمایی می کنند که یک شخصیت از زندگی گذشته Lisbeth پدیدار می شود که مشخص می شود Spider Master است. این دشمن قدیمی، Lisbeth را بیهوش کرده و او را درون یک کیسه پلاستیکی می اندازد. اگرچه برخورد نهایی آن ها در شرایطی احساسی رخ می دهد که نقطه ضعف اصلی فیلم است.
طرفداران Lisbeth وقتی بفهمند او هنوز هم خالکوبی اژدها را دارد خوشحال می شوند. قلعه های سیمانی بدون پنجره امضای کارهای Eve Stewart در طراحی تولید هستند. همچنین فیلمبرداری سرد Pedro Luque کاملا صحنه را از احساس خالی می کند. در نهایت فیلم دختری در تار عنکبوت با اینکه به پای فیلم های قبلی این سری نمی رسد، اما قطعا مورد توجه طرفداران Lisbeth قرار خواهد گرفت.